نبرد قادسیه
حضرت عمر در اثر استمداد مثنی که قبل از وفاتش از او کرده بود، به فرماندهان خود در سراسر شبه الجزیره دستور داد تا هر سواره و پیاده سلحشور و هر صاحب نظر با تدبیر و هر کار دیده جنگی چه از قبایل شورشی زمان ابوبکر که توبه کرده تسلیم شده بودند و چه سایرین را فرا خواند و به مدینه اعزام کنند و در این کار باید خیلی شتاب کنند.
آنها طبق فرمان عمر به سرعت اقدام کردند و در کارشان بزودی موفق شدند. مردم از اطراف شبه الجزیره بعضی به طمع اموال غنیمت و بعضی برای جهاد در راه دین خدا به سوی خلیفه مسلمین در مدینه روی آوردند. در مدت کوتاهی چهار هزار نفر از زبده جنگاوران بیباک قبایل با تجهیزات کافی برای عمر فراهم گردید.
چون مثنی وفات یافته بود و کسی در لشکر عراق نبود که مورد نظر عمر باشد تا رهبری آنها را بدو بسپارد، در صدد شد کسی از اینجا بفرستد. هنگامی که مردم از اشخاصی که اهلیت فرماندهی این لشکر را داشته باشند نام میبردند، نامهای از سعد بن ابیوقاص به عمر رسید که اعلام کرده بود از قبیله هوازن هزار نفر سواره که آنها را از جنگجویان ورزیده برگزیده است به مدینه اعزام نموده تا به عراق بفرستد.
همین که نامه سعد خوانده شد و نام سعد به میان آمد، حاضرین مجلس خلافت گفتند آن کسی که تو میخواهی اکنون پیدا کردی. عمر گفت: کیست؟ عرض کردند: سعد بن ابیوقاص است که دل و پنجه شیر دارد. لذا عمر او را از نجد فراخواند و منصب فرماندهی این لشکر را به او سپرد.