شیخین - ابوبکر و عمر

فهرست کتاب

معرکه بویب

معرکه بویب

تاریخ ایران تألیف پیرنیا مشیرالدوله می‌گوید: عمر پس از واقعه جسر تا یک سال هیچ‌گونه اقدامی نکرد. پس از گذشت یک سال مردم را در مدینه به جهاد تحریک و برای دست یافتن بر مملکت و خزائن ساسانیان تشویق کرد و به حدی به این امر اهتمام ورزید که هرگاه کسی می‌خواست برای جهاد به شام برود او را منصرف می‌نمود و به عراق می‌فرستاد.

اما پارسیان با آنکه در نبرد جسر فتح درخشانی کرده بودند و با آنکه فرصت یک ساله در دست داشتند و می‌توانستند سپاه عظیمی فراهم کنند و پای مسلمانان را از خاک عراق قطع نمایند، به علت پریشانی اوضاع داخلی خود اصلاً در اندیشه کار نبودند و حتی به فکر دفع حمله احتمالی مسلمانان هم نشدند. شاید هم تصور می‌کردند که پس از واقعه جسر خطر مسلمانان به کلی از بین رفته است. لذا آسوده و آرام ننشستند.

دکتر محمد حسنین هیکل در کتابش به نام زندگانی فاروق اعظم می‌گوید: پس از این که مثنی بر لشکر گابان غالب شد مدتی در الیس ماند و همین که رفع خستگی کرد، به تشویق و ترغیب قبایل عرب برای جهاد پرداخت. گرچه مثنی از خلیفه کمک خواسته بود، ولی خودش هم آرام ننشست، زیرا رسیدن لشکر امدادی از مدینه وقت زیادی می‌خواست و احتمال داشت که پارسیان در فاصله این مدت قبل از رسیدن کمک از مدینه پیش دستی نموده به او حمله نمایند و ضربتی بر او وارد نمایند که لشکرش را به کلی نابود کند. لهذا از قبایل عرب دور و نزدیک کمک خواست و از آن‌ها جنگاورانی ورزیده به دست آورد و بر لشکرش افزود. قبیله مسیحی عرب بنی‌‌نمر مقیم عراق که تعصب قومیت عربی داشتند، به رهبری انس بن هلال نمری نیز به مسلمین ملحق شدند.

مثنی لشکرش را که اطمینان داشت قوی شده از الیس به محلی به نام (مرج السباخ) که بین قادسیه و خفان در جنوب عراق بود، انتقال داد. و گرچه اطمینان داشت که هرگاه بر پارسیان در این هنگام بحرانی حمله کند غالب می‌شود، ولی صلاح ندید تا ببیند عمر در مدینه برای کمکش چه کرده و برای کار آینده‌اش چه فرمانی می‌دهد. این بود وضع مثنی در عراق پس از واقعه جسر که می‌بینیم ضایعات و تلفاتی را که در جنگ جسر به لشکر اسلام رسید، ترمیم کرد و لشکر را تا آنجا تقویت نمود که احساس کرد می‌تواند بر پارسیان حمله نماید.