تجزیه و تحلیل آمدن یا نیامدن عمر برای فتح قدس
روایت صحیح تاریخ این است که در سال ۱۵ هجری مطابق سال ۶۳۵ میلادی در همان زمان که ابوعبیده و خالد در شام با لشکر هراکلیوس دست و پنجه نرم میکردند، عمرو بن العاص پس از فتح اجنادین و تصرف چند شهر مهم که نام بردیم با همکاری شرحبیل و سایر سرداران کاردیدهاش، طبق نقشهای که در اجنادین کشیده بودند، بهسوی قدس حرکت کرد و آن را در محاصره گرفت [۱۳۸]. ولی چون مردم این شهر که مرکز دینی مسیحیت بود، از استحکامات خیلی خوب و از ذخایر و آذوقه زیادی برخوردار بودند، توانستند چندین ماه به خوبی مقاومت نمایند. عمرو بن العاص نتوانست بر آنها دست یابد و بر شهرشان تسلط یابد، لذا مشکل کارش را به حضرت عمر در مدینه اطلاع داد و چاره خواست، حضرت عمر لشکری فراهم نمود و به کمکش فرستاد تا بر شدت محاصره و حملاتش بیفزاید.
بعضی از روایات این را میرساند که خود عمر رهبری این لشکر را به عهده گرفت و به فلسطین آمد تا شخصاً چاره کار را بیاندیشد. بعضی دیگر نوشتهاند عمر همراه این لشکر نبود، بلکه در مدینه ماند تا آنگاه که بین عمرو بن العاص و مردم شهر مذاکره صلح به میان آمد و شرط شد که خود خلیفه مسلمین از مدینه بیاید تا این صلح به وسیله شخص خلیفه انجام شود و صلحنامه به امضای خودش برسد. لهذا عمرو بن العاص این مطلب را به عمر اطلاع داد و آن حضرت با عده کمی از اصحاب رسول الله برای انجام این کار از مدینه به اینجا آمد.
گرچه این روایت مشهورتر از بقیه روایات است، ولی به دل نمیچسبد، زیرا بعید است که عمرو بن العاص در این هنگام که مردم شهر در اثر طول مدت محاصره تا آنجا در مضیقه افتاده بودند که دست صلح به سویش دراز کرده تقاضای امان میکردند، تن در دهد که در پشت حصار شهر بماند تا درخواست آنها رابه حضرت عمر اطلاع دهد و تازه محقق نیست که آن حضرت این تقاضا را بپذیرد یا خیر و اگر فرضاً بپذیرد، او باید در انتظار بماند تا آن که حضرت عمر با طی مسافت زیاد و گذشت زمان طولانی از مدینه به اینجا بیاید، آن هم فقط برای عقد صلح.
عمرو بن العاص که سیاستمداری نظامی بود و در این هنگام وخامت اوضاع داخلی مردم شهر مطلع گردیده و از مقاومت چندین ماهه آنها در خشم بوده است، مسلماً اینک که به دروازه پیروزی رسیده، روی خوشی به آنها نشان نمیدهد تا به آنها چنین مهلتی بدهد و با درخواست آنها موافقت نماید که نتیجتاً افتخار امضای مستقیم صلح این شهر مقدس تاریخی را از دست بدهد.
دکتر محمد حسنین هیکل در کتاب خود «الفاروق» پس از نقل چند روایت تاریخی در این باب به تحلیل و بحث در آنها پرداخته، در آخر بحث خود میگوید: به عقیده من بهتر و معقولتر از همه این روایات این روایت میباشد که میگوید: چون محاصره شهر خیلی طول کشید و عمرو بن العاص نتوانست بر آن تسلط یابد، جریان امر را به خلیفه اطلاع داد. لذا خلیفه قبل از این که اسمی از مذاکره صلح به میان آید، شخصاً همراه لشکری که برای کمک به عمرو بن العاص فراهم کرده بود، برای فتح این شهر از مدینه حرکت کرد و در شهر جابیه که قبلاً به دست مسلمین افتاده بود منزل گرفت. در این هنگام ابوعبیده و خالد سرتاسر شام را تصرف کرده بودند و از کارشان فراغت یافته بودند، لذا عمر آنها را به جابیه احضار کرد و از آنها که در فتوحات شام از فنون نظامی مخصوصاً در شکستن حصار شهرها تجربه آموخته بودند، و از سایر فرماندهان لشکر اسلام که در فلسطین به پیروزیهای مهمی رسیده بودند، اجتماعی تشکیل داد، تا درباره فتح این شهر مقدس مشورت و بهترین راه برای این کار پیدا نمایند. آنها نزد خلیفه شتافتند و در جابیه اجتماع کردند.
[۱۳۸] عمرو بن العاص در مهارت و فنون نظامی کمتر از ابوعبیده و خالد نبود، او در لشکرکشی و تسلط بر عملیات جنگی و دقت کار در جنگ اجنادین و بعداً در تسخیر کشور پهناور مصر و مخصوصاً در تسلط بر بندر مهم اسکندریه کاردانی و نبوغ نظامی خود را به ثبوت رساند.