آشنایی با داخل شهر قدس
صبح فردای آن روز اسقف اعظم بزرگ نزد حضرت عمر در اردوگاه مسلمین آمد و هر دو با هم مجدداً در شهر به گردش پرداختند. اسقف آثار و محلهای تاریخی شهر قدس را به عمرسنشان میداد و بیوگرافی آنها را بیان میکرد.
شهر قدس آثار تاریخی بس مهمی داشت. طبق عقیده مسیحیان حضرت عیسی در این شهر به دار آویخته شد و در این شهر به خاک سپرده شد. سپس از قبر خارج شد و به آسمان صعود کرد. بدین مناسبت کلیسای بزرگ مشهور به کلیسای قیامت را در این شهر و بر روی همان جایی که میگویند عیسی به قبر سپرده شده و از آنجا به آسمان رفته است، بنا کردهاند [۱۴۰]. مسجد الاقصی که به فرمان حضرت سلیمان نبیالله ساخته شده، محراب عبادت حضرت داوود، صخره حضرت یعقوب که طبق نوشته کتب اسلامی حضرت محمد جدر شب معراج از روی آن به آسمان عروج کرد [۱۴۱]و آثار هیکل سلیمان و آثاری دیگر در این شهر بود واسقف کبیر قصههای این آثار مقدس را برای حضرت عمر شرح میداد.
هنگامی که از کلیسای قیامه که بزرگترین و مهمترین کلیسای شهر بود، بازدید میکردند، وقت نماز ظهر رسید. اسقف پیشنهاد کرد که حضرت عمر نماز خود را در داخل همین کلیسا بخواند، ولی آن حضرت موافقت نکرد و فرمود: «اگر من امروز در اینجا نماز بخوانم مسلمانان در آینده بدین مناسبت تاریخی که خلیفه مسلمین پس از فتح شهر مقدس مسیحی در این محل نماز خواند، این واقعه را یک حادثه تاریخی مهم خواهند دانست و این کلیسا را از دست مسیحیان گرفته و آن را تبدیل به مسجد خواهند کرد. این امر مخالف با معاهده صلح بین طرفین میباشد که گفته شده کلیساها در امان است». سپس نمازش را در جایی در نزدیکی صخره مقدس آنجا که آثار هیکل سلیمان بود، ادا فرمود.
یقین است که اسقف کبیر و همراهان بار دیگر در اینجا از فرمایش حضرت عمر خیلی خرسند میشوند و در عین حال بسیار تعجب میکنند که او تا این حد در اجرای صحیح مواد صلحنامه حتی برای زمان آینده پایدار است و مراعات حقوق مذهبی آنها را مینماید.
آری، بعداً ثابت گردید که آنچه حضرت عمر درباره نمازش در کلیسای مزبور پنداشت و به اسقف فرمود، صحیح بود، زیرا تمام تواریخ اتفاق دارند که مسلمین بعداً در همان جایی که او نمازش را خواند، یعنی در محل هیکل سلیمان مسجدی بنا کردند و صخره مقدس را در داخل مسجد گرفتند. گرچه این مسجد ساده و تقریباً کوچک ساخته شد، ولی بعداً به دست مسلمین توسعه و عظمت یافت و پس از چندی عبدالملک بن مروان خلیفه اموی آن را به طرز زیبایی از نو ساخت. قبهای بر روی آن بنا کرد که بهترین نمونه یک عمارت دینی و همتای مسجد الاقصی گردید، این مسجد در حال حاضر هم با قبه مجلل خود باقی و به مسجد عمر و قبه الصخره شهرت دارد.
شکل بنای این مسجد هشت ضلعی است. در چهار ضلح آن روبروی هم چهار دروازه زیبا به کار گرفته شده است. قسمت پایینی آن با سنگ مرمر پوشیده شده و قسمت بالایی آن با کاشیهای میناکاری شده که به انواع گلهای زیبا منقش شده تزئین یافته است، این کاشیها در سال ۱۵۶۱ میلادی به فرمان شاه سلیمان بن سلطان سلیم عثمانی در این مسجد به کار برده شدهاند. میگویند: وقتی که نور خورشید از پنجرهها به درون مسجد میتابد روشنایی مخصوصی با رنگهای عجیبی منعکس میکند و لطف خاصی در نظر بیننده به وجود میآورد.
گرچه نقشه ساختمانی درون مسجد ساده است، ولی تزئین و آرایش آن خیلی زیبا و با شکوه میباشد. ستونهای آن از یک قطعه سنگ مرمر ساخته شده و سقف مسجد را گنبد جالبی تشکیل میدهد که بیننده را از حیث طرز معماری و از حیث نقوش به تعجب میاندازد. در قسمت پایینی این گنبد آیات قرآنی مربوط به حضرت مسیح با حروف طلا به خط کوفی نوشته شده است. در پنجرههای مسجد شیشههای رنگارنگ قرن شانزدهم نصب شده که در زیبایی و نفاست، کم نظیر است.
این مسجد چنانکه گفتیم در محل هیکل حضرت سلیمان که هنگام فتح شهر ویران شده و آثار آن دیده میشد و حضرت عمر در آنجا نماز خواند بنا شده است.
[۱۴۰] کلیسای قیامه در سال ۳۲۶ میلادی به دستور امپراتوری کسانتین روی جایی که به زعم مسیحیان قبر حضرت مسیح است، بنا شد. در سالهای ۱۱۳۱ تا ۱۱۴۴ مسیحیان صلیبی آن را خراب و از نو ساختند عربهای مسیحی آن را كنیسة القمامة مینامند. [۱۴۱] مشهور شده است که این صخره هنگام معراج همراه حضرت رسول حدود یک متر از زمین بلند شد و چون آن حضرت متوجه گردید، فرمود بمان. این صخره همچنان در جای خود در هوا معلق ماند. بعداً مسلمین زیر آن ستون زدند. اکنون روی ستون تکیه زده است. این داستان قطعاً نادرست و مطلبی است که یک دوست نادان ساخته و اشاعه دادهاست. اگر این صخره در هوا مانده، به زمین فرود نمیآمد، نه تنها لازم نبود زیر آن ستون بزنند، بلکه خیلی واجب بود. برای بقای این معجزه، چنانکه بود، بدون ستون آن را ابقاء نمایند. گذشته از این در زمانی که اسراء واقع شد، شهر قدس و مسجد الاقصی و این صخره در دست مسیحیان بود. در آنجا مسلمانی وجود نداشت تا زیر آن ستون بزند. در هیچ تاریخی، نه اسلامی و نه غیر اسلامی دیده نمیشود که مسلمین هنگام فتح بیت المقدس این صخره را در هوا دیدند و آنها زیر آن ستون زدند. از همه گذشته اگر این مطلب صحیح است، آیا لازم نیست که مسلمین در این زمان ستون را از زیر صخره بردارند تا این معجزه برای دوست ودشمن آشکار و مسلم گردد.