شیخین - ابوبکر و عمر

فهرست کتاب

دلایل دیگر جعلی بودن روایت مزبور

دلایل دیگر جعلی بودن روایت مزبور

خامساً: در روایت سعید بن جبیر خواندیم که می‌گوید این حادثه روز پنجشنبه رخ داد. تواریخ اسلامی و غیر اسلامی همه اتفاق دارند که رسول الله روز دوشنبه وفات یافته است، پس رسول الله تا چهار روز بعد از این واقعه دروغین در حیات بوده است، اینجا است که با کمال تعجب می‌پرسیم اگر مضمون آن چیزی که آن حضرت می‌خواست بنویسد تا آنجا مهم بود که امتش را از گمراهی نگه می‌داشت و فرضاُ ممکن نشد آن را روز پنجشنبه در اثر آن پیش آمد بنویسد، چرا در ظرف مدت این چهار روز بعد که فرصت وسیعی در دست داشت ننوشت، و امتش را در معرض خطر گمراهی قرار داد؟

سادساً: ما اکنون آن صحنه را که (به زعم قهرمان داستان ساز) در اتاق رسول الله رخ داد در نظر مجسم می‌کنیم، یعنی در نظر می‌آوریم که رسول الله در بستر بیماری خوابیده به موت نزدیک می‌شود و یاران بزرگش از قبیل ابوبکر و عمر (دو پدر زنش) و عثمان و علی (دو دامادش) و عباس عمویش و دیگر از بزرگان از مهاجرین و انصار به عیادتش آمده، همه غرق در غم و اندوهند. در این هنگام رسول الله به آنان که همه مخلص و دلباخته حضرتش بودند امر می‌فرماید لوازم التحریر یعنی قلم و کاغذ بیاورند تا برای آن‌ها چیزی بنویسد تا گمراه نشوند.

ولی بعضی از آن‌ها، عمر یا غیره با درخواست آن حضرت مخالفت می‌نمایند و می‌گویند لازم نیست بنویسد، یعنی رسول الله می‌فرماید بیاورید تا بنویسم، ولی بعضی از آن‌ها می‌گویند نیاورید. رسول الله می‌فرماید لازم است بنویسم، و الا گمراه می‌شوید. بعضی امرش را رد می‌کنند و می‌گویند لازم نیست بنویسی، ما گمراه نمی‌شویم.

خواننده عزیز! آیا شما می‌پندارید که بقیه حاضرین در آن اتاق مطیع امر رسول الله می‌شوند و در احضار لوازم التحریر می‌شتابند یا بقیه نیز به مخالفت با رسول الله برخاسته تابع مخالفینش می‌شوند، یعنی دستور مخالفین رسول الله را بر دستور آن حضرت ترجیح می‌دهند و رسول الله را رها کرده طرفدار مخالفینش می‌شوند؟

هرگاه این صحنه را در نظر مجسم کنیم و اندکی در آن دقت کنیم خیلی خوب پی می‌بریم که اولاً هیچ احدی از صحابه گرامی رسول الله که شرف حضور داشته‌اند، در این امر مهم کم‌ترین مخالفتی با رسول الله نمی‌کند، ثانیاً بر فرض محال اگر کسی از آن‌ها در اینجا با رسول خدا مخالفت می‌کرد، بقیه آن‌ها بر او شوریده او را از اتاق اخراج کرده، از امر رسول خدا اطاعت می‌کردند و چیزی که آن حضرت خواسته بود، حاضر می‌کردند، زیرا صحابه گرامی که در حضور آن حضرت بودند، همان رجال بزرگی بودند که قرآن کریم طبق آیه ۱۵۷ سوره اعراف، آن‌ها را ستوده می‌فرماید:

﴿فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ[الأعراف: ۱۵۷]. یعنی: «آنانکه به او (رسول الله) ایمان آوردند، او راتعظیم و تجلیل نمودند، او را در امر رسالتش یاری نمودند، در توسعه و نشر دین خدا نصرتش داده یاوری نمودند و پیرو نوری شدند که با او فرو فرستاده شد (یعنی قرآن) اینان رستگارند».

این اوصاف قرآنی در چه کسی جز اصحاب رسول الله که به زعم سازنده داستان همان مردمی بودند که در اتاق آن حضرت حاضر بودند صدق پیدا می‌کند؟ آیا از چنین مردمی که خداوندأآن‌ها را چنین ستوده و آن‌ها را صریحاً رستگار دانسته است، امکان دارد که با رسول خدا مخالفت و از امرش تمرد نمایند؟ هرگز، زیرا چنان که گفتیم، قرآن خدا تصریح کرده که آن‌ها رستگارند و از چنین رستگارانی محال و ممتنع است که با رسول الله مخالفت و از امرش سرباز زنند. چه که رستگاری و مخالفت با رسول خدا قضیه‌ای است مانعه الجمع.

بنابراین با دقت در آنچه که در شش مورد بیان شد، جای ادنی شکی باقی نمی‌ماند که این داستان جز بهتان و افترا نبوده و ساخته فکر دشمنان اسلام بوده که خواسته‌اند از اهمیت وعظمت رسول الله -به زعم خود- بکاهند و مقام و منزلت اصحابش را لکه‌دار نمایند. متأسفم که بعضی از مسلمین بدون آن که متوجه این مطلب باشند آن را در کتب حدیث وارد کرده‌اند.

در خاتمه این مبحث باید بگویم که من اولین کس نیستم که به خرافی بودن این داستان پی برده، آن را نادرست و رد می‌نماید، بلکه دکتر طه حسین دانشمند شهیر مصری نیز متوجه مشکلات این داستان شده است، بدین جهت آن را کذب دانسته است. در کتابش بنام مرآة الاسلام پس از نقل داستان می‌گوید: این خبر گرچه در کتب صحاح احادیث روایت شده، ولی صحیح به نظر نمی‌رسد و نمی‌توان آن را باور کرد، و ای بسا که در روزگاری ساخته شده که اختلافات مذهبی به میان آمده است.