جنگ بارسما
ابوعبید خبر یافته بود که جالینوس برای تقویت نرسی بهسوی کسکر حرکت کرده به قریه بارسما رسیده است، لذا در کسکر به انتظارش ننشست که مورد حمله قرار گیرد، زیرا غالباً پیروزی با مهاجم است نه با مدافع. بدین نظر فوراً به طرف جالینوس حرکت نمود ودر قریه بارسما بر او تاخت. او هم نتوانست در مقابل ابوعبید مقاومت کند. این بود که مانند نرسی با بقایای لشکرش بهسوی مدائن گریخت.
ابوعبید با این پیروزیها یر نواحی فتح شده که از حیث ثروت و نعمت غنی بود، تسلط یافت و بر نقاطی که پس از حرکت خالد به شام از تحت تسلط مسلمین خارج شده بود مجدداً دست یافت. پس از این لشکرش را به این سو و آن سو پراکنده نمود تا کلیه روستاها و دهات این ناحیه را تصرف نمایند. او موفق گردید سرزمینهایی را که سواد عراق نام داشت [۸۸]از اول تا آخر بدون جنگ بلکه از طریق صالح با اهالی تصرف نماید. او طوری قدرت و شوکت از خود نشان داد که مردم این نواحی برای همیشه فکر قیام بر ضد مسلمانان را از سر بدر برند و قدرت و عظمتی مانند دوره خالد بنالولید را که از دلها رفته بود به قلوب مردم این ناحیه بازگردانید. بزرگانشان نزد ابوعبید آمدند و از کارهایی که در گذشته در غیاب خالد از آنها سرزده بود، عذر خواسته گفتند: آنچه از ما به میان آمده، با میل و اختیار ما نبوده، زیرا استقلال نداشتیم.
در اینجا باید یادآور شویم که خالد بن الولید این نواحی را که به دست ابوعبید افتاد، قبلاً فتح کرده بود، ولی پس از این که به امر ابوبکر به شام رفت، مردم بر ضد مسلمانان قیام کردند. مثنی که به دستور ابوبکر جانشین خالد شده بود، نتوانست با لشکری که در اختیار داشت، آنها را سرکوب و مطیع نماید. لذا صلاح خود را در این دید که لشکر اسلام را از این نواحی جمع کند و در حیره متمرکز و متحصن گردد. اینک این نواحی مجدداً به تصرف مسلمین در آمد و روزگار دوران خالد بازگشت.
در تاریخ ابوبکر خواندیم که خالد پس از فتح این سرزمین در اندیشه فتح مدائن پایتخت ساسانی بود درست هنگامی که در فکر نقشه کارش بود، از ابوبکر فرمان یافت تا به شام برود. این بود که نقشهاش بیعمل ماند و خالد از این بابت متأسف گردید.
چون عمر طبق سوابقی که در جریان بود میانه خوبی با خالد نداشت، خالد تصور کرد عمر از ابوبکر خواسته تا وی را به شام بفرستد، لذا گفت: «این امر در اثر پیشنهاد عمر است که نخواسته به افتخار فتح مدائن برسم».
حال میبینیم که مثنی به وسیله ابوعبید به این پیروزیها که شرح دادیم توفیق یافته و این سرزمین را از وجود حریف تصفیه کرده، خاطرش در اینجا آسوده شده و لشکری در اختیار دارد که با تدبیر و کاردانی ابوعبید به هرجا روی آورده، پرچم پیروزی به دوش گرفته فاتح از میدان باز آمده پس اکنون جا دارد که مثنی همان آرزو و امیدی را داشته باشد که خالد داشت و در صدد حمله به مدائن باشد.
[۸۸] سواد عراق در آن زمان به نواحی واقعه در بین فرات ودجله میگفتند.