شیخین - ابوبکر و عمر

فهرست کتاب

غنایم در مدینه

غنایم در مدینه

گفتیم سعد یک پنجم غنایم مدائن را به نزد عمر فرستاد. اکنون باید دید این شخص بزرگ از دیدن این همه اموال و ثروت که هیچ‌گاه برایش سابقه نداشته و حالا در اختیارش قرار گرفته چه حالی پیدا می‌کند؟

وقتی که عمر کثرت این غنایم و این ثروت مهم را که شاید تصور نمی‌کرد تا این اندازه زیاد به دستش برسد مشاهده کرد، فوراً‌ رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا این اموال را از پیغمبرت که نزد تو دوست‌تر و گرامی‌تر از من بود، باز داشتی و نیز به ابوبکر در نظرت از من دوست‌تر و گرامی‌تر بود، ندادی و به من اعطا فرمودی. من به تو پناه می‌برم از این که مرا در معرض امتحان و آزمایش قرار داده باشی». سپس تا آنجا از خوف خدا گریه کرد که حاضرین متأثر شدند. پس از آن به عبدالرحمن بن عوف صحابی رسول الله امر فرمود تا تمام این اموال را قبل از فرا رسیدن شب بین اهل مدینه تقسیم نماید و چون فرش بهارستان قابل تقسیم نبود، با اعضای مجلس خلافت مشورت فرمود که چه کند. بعضی گفتند: این فرش باید به خودت اختصاص داشته باشد. کسی حقی در آن ندارد، ولی قبول نکرد و چنانکه بعضی از تواریخ می‌گویند، طبق پیشنهاد حضرت علی بن ابی‌طالب آن را قطعه قطعه و تقسیم فرمود. قطعه‌ای که به حضرت علی رسید، آن را به بیست هزار درهم فروخت.

راهی جز این نبود. زیرا سازمان دستگاه خلافت خلیفه مسلمین به حدی ساده و بی‌آلایش بود که برداشت نمی‌کرد چنین فرشی را به کار ببرد. گذشته از این دین اسلام استعمال یا نگهداری چنین فرشی را که با سیم‌های طلا و نقره مطرز و با جواهرات گران‌بها مرصع شده بود، برای مسلمین حرام می‌داند. پس راهی نبود جز همین راهی که حضرت علی پیشنهاد داد و حضرت عمر با آن موافقت فرمود.