عمر بن خطاب و افکار جبهه
عمر پس از این که نیمی از آن شب گذشته بود، به خانه رفت. در بستر خواب در فکر فردایش بود، فردایی که روز اول خلافتش خواهد بود، فردایی که بار سنگین حکومت اسلام را بر دوش مینهد، فردایی که باید خود را آماده نبرد با دو امپراتوری عظیم جهان نماید و باید پیش رود، فردایی که چشم امید امت محمد جبدو دوخته میشود.
اولین کار عمر طبق وصیت ابوبکر توجه به لشکر مسلمین در دو جبهه جنگ شام و عراق بود که گرچه جبهه شام با رسیدن کمکهای امدادی ابوبکر وضع مطمئنی داشته از خطر خارج شده بود، ولی از وضع آنها خبر خوشی به مدینه نرسیده بود تا مسلمین خوشحال و دلگرم شوند و به میدانهای جنگ بشتابند. وضع جبهه عراق نیز چنانکه گفتیم امیدبخش نبود، بنابراین وضع هر دو جبهه تا آن وقت در مدینه مجهول بود. اکنون عمر باید کمر همت راست و چشم سیاستش را باز نماید تا آن چنان نتیجه دلخواهی به دست آورد که امت محمد جاز او میخواهد.
از تاریخ گذشته عمر فهمیدیم که او مردی است با همتی آهنین و با قدرتی فوق العاده عظیم، بنابراین او به خوبی میتواند از عهده هر کاری که بدان اهتمام ورزد بر آید و چنانکه خواهیم دید به حدی در کارش موفق شد که گویی معجزهای در کار بوده است، چه در جهان بشریت تا آن وقت سابقه نداشت که کسی جز عمر در یک زمان با دو امپراتوری عظیم جهان دست و پنجه نرم کند و بر آنها غالب شده با پرچم پیروزی از معرکه خارج شود و بساط آنها را برچیند.