روش حکومت اسلامی در دوره نبوت و خلافت ابوبکر و عمر
رویه و روش حکومت اسلامی در عصر نبوت و در دوره خلافت ابوبکر و عمر بر مبنای همین سیاستی بود که عمر در خطبه خود بیان فرمود عمر دولت کوچک اسلام را با همین سیاست به یک امپراتوری عظیم رسانید و آن را با همین سیاست صحیح اداره و منظم فرمود.
در تاریخ میخوانیم که خلافت و حکومت خلفا بعد از عمر فاقد این سیاست بود و بر مبنای صرف مهربانی و نرمش استوار بود و مانند حکومت زمان نبوت و حکومت خلیفه اول کسی مانند عمر نداشت تا مهربانی و نرمش آنها را با سختگیری خود تعدیل نماید، لذا دشمنان دین و اعداء دولت اسلام که همیشه در پی فرصت مناسبی بودند، وقت را مناسب و فرصت را غنیمت شمرده دست به فتنه و خرابکاری زدند. کار را به جایی رسانیدند که نظم داخلی حکومت اسلامی مختل و حکومت و امپراتوری دولت اسلام از هیبت و قدرت ساقط گردید و نتیجتاً خود خلفاء وقت قربانی این فتنه شدند. و دین و دولت اسلام با لسان خود ضجه و فغان برآوردند که «فتنة ولا عمر لها» یعنی: «فتنه برپا شده ولی عمر نیست تا آن را ماهرانه و با قدرت از بیخ برکند و نابودش کند».
از خطبه عمرسبه خوبی معلوم میشود که او در پیشبرد امور حکومت اسلام در زمان رسول الله جبا آن حضرت به طور مؤثری همکاری کرده و سپس در طول مدت خلافت ابوبکر با او نیز در اجرای امور خلافتش همکار بوده است. چه این مطلب را در ضمن خطبه خود صریحاً در ملاء عام مسلمین بیان کرد و کسی انکارش نکرد.
همچنین از این خطبه معلوم که همه مردم عمرسرا خیلی خوب میشناختند، پس لیاقت و قابلیتش برای خلافت امری نبوده که از آنها مخفی باشد، لذا با علم کافی از شخصیتش و با اطمینان کامل از حسن سیاست و سیرتش به او دست بیعت داده، امور خود را به او تفویض نمودند و خیر دیدند و چه خیری!.
حضرت عمرسدر آخر خطبهاش با گفتن «فيما ولاني الله من أمركم» تصریح میکند که خلافتش در حقیقت توفیق خدا بود، پس حکومت خلافت جنبه روحانیت دارد، لذا خلیفه باید این امر را دائماً نصب العین خود قرار داده خدا را در نظر بگیرد تا در اجرای امور مملکت از جاده حق و عفاف در نرود و از مسیر عدالت عدول نکند. حضرت عمرسبه گواهی تاریخ موافق و مخالف کاملاً به این مطلب عنایت داشته آن چنان بوده که در خطبه گفت. ما اکنون تحت عنوان زیر به نقل وقایعی میپردازیم که این مطلب را به خوبی روشن مینماید.