نخستین دسته عازم عراق میشود
آری، چنین شد و ابوعبید ثقفی [۸۵]که از فرماندهان مشهور عرب بود به پا خاست و آمادگی خود را با افراد تحت فرمانش برای حرکت بهسوی عراق اعلام کرد. و اولین کسی بود که داو طلب این کار گردید. پس از او سعد بن عبید انصاری و سپس سلیط بن قیس دو نفر دیگر از امرای عرب موافقت نموده اعلام کردند که با قوم خود برای حرکت به عراق مهیا و آمادهاند، موافقت این سه نفر از امرای عرب باعث شد که بقیه مردم نیز با آنها هم صدا و آماده کار شوند. تعداد آنها به زودی به هزار نفر رسید.
حضرت عمر از فراهم شدن این لشکر که مقدمه و پیشقراول لشکر بزرگتری خواهد بود خوشحال گردید و خدا را شکر نمود که مسلمین را از ترس که تباهکننده هر قومی است نجات داد، تا او به مقصودش که به صلاح جامعه اسلامی بود برسد.
باید دید عمر فرماندهی این لشکر را میخواهد به عراق گسیل داد، به چه کسی واگذار مینماید؟
بودند بعضی از اهل مدینه که میخواستند عمر فرماندهی را به یکی از سابقهداران مهاجرین یا انصار تفویض نماید، این مطلب را به او عرض هم کردند، ولی عمر حق شناس و عادل بود، مگر نه اول کسی که به تقاضایش روی خوش نشان داد و داوطلب حرکت به عراق گردید ابوعبید بن مسعود ثقفی بود ـو بقیه مردم پس از او آماده کار شدند؟ آیا میسزد که عمر فرماندهی لشکری را که اولین اساسش به دست ابوعبید گذارده شده به دیگری واگذارد؟ و حال آن که او از جنگاوران ورزیده عرب بوده و میتواند به خوبی از عهده کار بر آید! خیر- بدین جهت بود که عمر فرمود: «نه، به خدا قسم چنین نخواهم کرد، خدایأبه شما مردم مدینه در اثر پیش قدمی و تسریع در رفع شر دشمنان دین اسلام عزت و برتری بخشید، ولی شما اکنون در این باره سستی از خود نشان دادید. امارت و فرماندهی این لشکر حق کسی است که پیش قدم گردید و آمادگی خود را قبل از هر کس اعلام کرد. به خدا قسم جز او را در رأس لشکر نمیگمارم». سپس ابوعبید را نزد خود خواست و فرماندهی لشکر را به او واگذار نمود.
وقتی که عمر مطمئن شد این لشکر فراهم و برای حرکت بهسوی عراق مهیا گردید به مثنی دستور داد تا به آنجا بشتابد و به قوایش در حیره بپیوندد، ولی احتیاط کند و دست اندرکار جنگ نشود و منتظر ورود این لشکر باشد.
[۸۵] ابوعبید ثقفی پدر مختار ثقفی است که قیام نمود و قصاص حضرت حسین بن علی را از قاتلینش گرفت.