شیخین - ابوبکر و عمر

فهرست کتاب

ادامه جنگ در روز چهارم

ادامه جنگ در روز چهارم

آیا تصور می‌شود که چون مسلمین یک شبانه‌روز مداوم جنگیده و خسته شده‌اند، به خواب و استراحت می‌پردازند؟ خیر، چنین به نظر می‌رسید که عهد کرده‌اند تا به پیروزی نرسیده‌اند و به طور کلی بر حریف غالب نشده‌اند سلاح از دست نگذارند، مخصوصاً که پیروزی را قریب الوقوع می‌دانستند، زیرا هنگام صبح آثار ناتوانی در سپاه پارس به خوبی مشاهده می‌شد، پس اگر به جنگ خود ادامه دهند یقین است که به پیروزی خواهند رسید، ولی اگر برای استراحت و رفع خستگی دست از کار بکشند، مسلماً برای سپاه پارس فرجه‌ای خواهد بود تا صفوف خود را بهتر منظم و خود را تقویت نمایند. در این صورت پیشرفتی را که مسلمین در شب به دست آورده‌اند از دست می‌دهند و چه کسی می‌داند که بعداً چه پیش آید.

سران مسلمین از این امر غافل نبودند، لذا از تاریخ می‌شنویم که قعقاع هنگام صبح می‌گوید: ای مردم! پس از ساعتی سرنوشت نهایی جنگ به نفع ما پیش خواهد آمد صبر و ثبات داشته مردانه بر شدت حملات خود بیفزایید و فداکاری کنید، پیروزی همیشه در اثر صبر به دست می‌آید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ.

مسلمین به نحو بهتری صف‌آرایی کردند، چنانکه گویی تازه نفس وارد شده‌اند مردانه بر دشمن تاختند. هنگام ظهر قسمت‌های چپ و راست لشکر پارس را عقب راندند و قسمت میانه آن‌ها را به کلی بر هم زدند و در مواضعشان رخنه کردند. بدین ترتیب نظم و انسجام لشکر پارس به کلی درهم ریخت. چنانکه تواریخ عرب و غیر عرب نوشته‌اند در همین گیر و دار باد سختی که غالباً در این نایحه می‌وزد روبروی پارسیان وزید و به حدی گرد و خاک در چشمانشان افکند که مقاومتشان را ناممکن ساخت. این باد تا آنجا شدت داشت که سایه‌بان و تخت فرماندهی رستم را از جا برکند. رستم به ناچار جایش را ترک نمود و پا به فرار گذاشت و برای آن که اسیر دست مسلمین نشود خود را در نهر شط انداخت تا شناکنان به جایی برسد و نجات یابد. جز این راهی نداشت، زیرا به چشم خود دید که لشکرش در حال فرار است، ولی رستم از کارش نتیجه نگرفت و از دست مسلمین نجات نیافت، زیرا هلال بن علقمه یکی از سرداران مسلمین او رادید و شناخت، لذا به تعقیبش شتافت و او را از آب برون کشید و سرش را از تن جدا ساخت و فریاد برآورده: من رستم را کشتم، به پروردگار کعبه قسم، بیایید تا ببینید، مسلمین تکبیر گویان به دورش جمع شدند و از این موفقیت عظیم خوشحال گردیدند و در همین وقت درفش کاویان پرچم ملی ایران که به انواع جواهر گرانبها تزیین شده بود و ایرانیان آن را در جنگ‌های مهم با خود می‌بردند و از آن فال نیک می‌گرفتند، به دست شرار بن الخطاب افتاد [۱۰۰].

همین که لشکر پارس از قتل رستم سپهسالارشان و از دست رفتن درفش کاویان اطلاع یافتند، غرق در اندوه شدند روحیه خود را به کلی از دست دادند. چاره‌ای جز این نبود که برای نجات خود از نهر عبور کنند و خود را به مدائن برسانند، ولی مسلمین دست از آن‌ها برنداشتند و به تعقیبشان پرداختند و آن‌ها را خیلی آسان اسیر یا به قتل می‌رساندند. با هیچ‌گونه مقاومتی روبرو نمی‌شدند. حتی بعضی از روایات تاریخی می‌گوید سپاه شکست خورده پارس به حدی خود را باخته بود که مسلمانان هنگام فرارشان بر آن‌ها دست می‌یافتند و به خودشان امر می‌کردند که یکدیگر را بکشند. آن‌ها اطاعت می‌نمودند و چنین می‌کردند و چه بسا که یک نفر مسلمان چندین نفر از آن‌ها را اسیر می‌کرد و جلو می‌انداخت و آن‌ها طبق امرش حرکت می‌کردند. این پیروزی که نصیب مسلمین شد، پیروزی مهم و قاطعی بود و آن‌ها را برای رسیدن به آرزویشان که تسلط بر مدائن پایتخت ساسانیان بود، کاملاً مطمئن ساخت، زیرا دیگر برای یزدگرد امکان نداشت لشکری به این مهمی فراهم نماید که جلو آن‌ها را بگیرد. از بقایای لشکر شکست خورده هم کاری برنمی‌آمد.

در طول جنگ (جنگ شوم) که سی و شش ساعت متوالی طول کشید و در تواریخ به نام «ليلة الهرير» و «ليلة القادسية» نامیده شده از مسلمین شش هزار نفر و در دو روز ارماث و اغواث دو هزار و پانصد نفر به شهادت رسیدند.

از لشکر پارس نیز آنچه در میدان جنگ و آنچه در حین فرار کشته شدند، علاوه بر کشتگانشان در روزها ارماث و اغواث ده هزار نفر بود.

علاوه بر درفش کاویان که یک میلیون و دویست هزار درهم به پول آن زمان ارزش داشت و علاوه بر تخت و بارگاه و اسباب و اثاثیه و اسلحه و البسه جنگی گرانبهای رستم که خیلی مهم و زیاد قیمت داشت، اموال، ذخایر، خوراکی، اسلحه و پول نقدی که در این جنگ به غنیمت به دست مسلمین افتاده به قدری زیاد بود که از تصورشان خارج و تا آن روز چشم عرب چنین چیزهایی ندیده بود.

سعد بن ابی‌وقاص طبق قانون اسلام یک پنجم از کل این غنایم را به مدینه نزد حضرت عمر فرستاد و بقیه را بین مسلمین تقسیم کرد، به طوری که در تواریخ آمده عمر پس از مشورت با مسلمین و کسب موافقت آن‌ها آنچه را که سعد به مدینه فرستاده بود بازگرداند و دستور فرمود تا برای تشویق لشکریان بین آن‌ها تقسیم کند.

چنانکه از گذشته فهمیدیم، بودند در بین مسلمین کسانی که خیلی بیش از دیگران فعالیت نظامی کرده بودند و بیش از دیگران متحمل مشقت و دشواری‌های جنگ شده بودند، مانند قعقاع بن عمرو، عمرو بن معدی کرب، هلال بن علقمه، ضرار بن الخطاب و طلیحه بن خویلد و امثال آن‌ها که پهلوانان جنگ بودند و کارشان در پیشرفت و پیروزی لشکر اسلام بیش از دیگران مؤثر بود، بدین لحاظ سعد در موقع تقسیم غنایم به آن‌ها بیش از بقیه سهم داد.

[۱۰۰] ضرار بن الخطاب از سوارکاران دلاور قریش بود. او در سال فتح مکه مسلمان شد. در جنگ مسلمین با مسیلمه کذاب تحت امر خالد بن الولید جنگید. در جنگ‌های عراق همراه خالد بود هنگامی که خالد از طرف ابوبکر مأمور شد به جبهه شام برود، او را همراه خود به شام برد. در جنگ جلولاء تحت امارت هاشم بن عتبه جنگید. او از اصحاب رسول الله بود.