فتح کشور مصر
صحیح است که مسلمین اکنون تمامی سرزمین شام، فلسطین و اردن را تصرف و دست امپراتوری روم شرقی را از این دیار قطع کردهاند، ولی کشور مصر که متصل به این سرزمینها است، همچنان در تصرف این امپراتوری باقی است و چنانکه فهمیدیم داهیه رومی یعنی ارطبون که از بیت المقدس فرار کرد به آنجا رفته است و قطعاً در این کار نظری دارد.
پس اگر دست این امپراتوری از کشور مصر قطع نشود، روزی از آنجا به این سرزمینها که از دستش رفته است، حمله خواهد کرد و چون دریایی در اختیار دارد که به کشور اصلی روم اتصال دارد اگر دست به جنگ بزند نه در مضیقه معیشت عمومی و نه در تنگنای امور نظامی واقع میشود و کار بر مسلمین دشوار خواهد کرد.
بنابراین مسلمین باید هرچه زودتر دست این دولت خطرناک را از خاک مصر نیز قطع نمایند، تا وضع خود را در سرزمینهایی که از دستش گرفتهاند پایدارتر کنند و به ثبات آینده خود در این دیار مطمئن شوند.
عمرو بن العاص قبلاً چندین سفر تجارتی به مصر کرده بود و از اوضاع عمومی آنجا باخبر بود. او فهمیده بود که مردم مصر از دولت روم که بر سرزمینشان تسلط یافته بود و آنها را استعمار کرده بود، ناراضی هستند. دیده بود که این سرزمین به برکت رود نیلش از حیث غله و محصولات بینظیر است تا جایی که انبار غله روم به شمار میرود. لذا خیلی آرزو داشت که از حضرت عمر فرمان حمله به این سرزمین پربرکت را بگیرد.
پس از این که حضرت عمر از بیت المقدس به جابیه بازگشت تا از آنجا به مدینه برگردد، عمرو بن العاص با او به خلوت نشست و تقاضا کرد تا فرمان حمله به مصر صادر کند و این کار را به او بسپارد. حضرت عمر در این امر متردد شد. زیرا نمیتوانست در این هنگام که لشکر اسلام در عراق، پارس و شامات پراکنده شده بودند و وجود آنها برای محافظت این نواحی لازم بود، لشکر مهمی فراهم کند و در اختیار عمرو بن العاص بگذارد تا به مصر حمله کند، ولی عمرو بن العاص آنقدر حمله و تسخیر مصر را در نظر حضرت عمر آسان جلوه داد که در نهایت او را برای این کار راضی کرد و آن حضرت چهار هزار سرباز در اختیارش گذاشت و پرچم جهاد را بدو سپرد. گرچه چهار هزار سرباز برای فتح کشور مصر کافی نبود، ولی عمرو بن العاص یقین داشت که پس از شروع جنگ در خاک مصر هرگاه کمک بخواهد حضرت عمر ناچار خواهد شد هر طور شده برایش سرباز کافی بفرستد و نخواهد گذاشت مسلمین در خطر دشمن بیفتند. لذا با همین عدد از حدود شام گذشت و برای آن که حرکت خود را مخفی و دولت روم را غافلگیر کند، به سرعت از راه صحرای بیآب و علف سینا عبور کرد تا به شهر عریش در اوایل خاک مصر رسید.
چون این شهر از مرکز کشور دور بود، نه استحکامات خوبی داشت و نه نگهبان کافی از طرف دولت روم در آنجا متمرکز بود. لذا مردم شهر که محافظت شهرشان را به عهده گرفته بودند، نتوانستند از عهده دفاع در مقابل لشکر اسلام بر آیند. عمرو بن العاص این شهر را به آسانی و بدون جنگ تصرف کرد و سپس بدون توقف به مسیر خود ادامه داد و از راه قدیمی متروکه، که کسی در ایام عادی از آن عبور نمیکرد، حرکت نمود و به یکی از شهرهای مصر به نام فرماء رسید.
این شهر یکی از شهرهای مهم و قدیمی و آباد مصر و دارای معابد قبطی و کلیساهای زیبای مسیحی بود. حصار و قلعههای قوی و نگهبان و ذخایر کافی داشت. در کنار دریای احمر واقع بود و شعبهای از رود نیل به اینجا جاری میشد. این شهر در آن روزگار به منزله کلید کشور مصر بود، لذا دولت روم اهمیت خاصی به آن میداد و پادگان مقتدری در آنجا گمارده بود.
تسلط بر این شهر خیلی دشوار بود. عمرو بن العاص جز این که آن را در محاصره گیرد چارهای نداشت. پس از یکماه محاصره در تاریخ اول محرم سال ۱۹ هجری مطابق سال ۶۴۰ میلادی مردم شهر که از طول محاصره به تنگ آمده بودند و ادامه آن را به زیان خود میدانستند به ناچار تسلیم شدند و بدین سان این شهر مهم به دست مسلمین افتاد.
بعضی از مورخین نوشتهاند: چون مردم این شهر قبطی و مذهب ارتودکس داشتند، مخالف مذهب کاتولیک رومیها بودند. از عمال و کارگران دولت روم که با آنان بدرفتاری میکردند، کینه در دل داشتند آنان برای فتح این شهر از داخل به مسلمین کمک کردند. در واقع آنها باعث اصلی سقوط شهر شدند.
به هر حال عمرو پس از تسخیر این شهر مهم که برایش دلگرم کننده بود برای فتح شهر بلبیس به حرکت در آمد. فرمانده پادگاه محافظ این شهر ارطبون [۱۴۳]همان سردار مشهور رومی بود که در فلسطین از دست عمرو گریخت. در اینجا بین عمرو و ارطبون جنگ سختی درگرفت. ارطبون باز هم شکست خورد و عمرو بر این شهر نیز تسلط یافت. پس از جنگ اجنادین که ارطبون از دست عمرو شکستی فاحش خورد، در اینجا نیز این دو نفر سردار عرب و رومی روبروی یکدیگر قرار گرفتند و باز هم ارطبون از حریفش شکست خورد.
مورخین نوشتهاند: دختر مقوقس [۱۴۴]قبطی حاکم کل کشور مصر که از طرف دولت روم این سمت را داشت، در حین فتح این شهر اسیر شد عمرو بن العاص او را مورد احترام قرار داد و همراه چند نفر محافظ عرب او را نزد پدرش فرستاد. این مردانگی و انسانیت که بر خلاف انتظار مقوقس، از عمرو سر زد، باعث گردید تا قبطیها که از مردم اصلی مصر بودند، نسبت به مسلمین با نظر دوستی و محبت بنگرند. مقوقس نیز این کار را کار بزرگ انسانی شمرد. عمرو پس از فتح این شهر به حرکت خود ادامه داد و به شهری رسید که آن را در روزگار تند و نیاس مینامیدند واکنون به نام (ام دنین) شهرت دارد.
در اینجا چندین هفته جنگ بین مسلمین و لشکر دشمن طول کشید و چون عدد دشمن زیاد بود، عمرو دست از جنگ کشید و عقب نشست و از حضرت عمر کمک خواست. حضرت عمر چهار هزار نفر تحت رهبری چهار نفر از بزرگان سلحشور صحابه گرامی رسول الله جبه اسامی زبیر بن العوام، عباده بن الصامت، مسلمه بن مخلد و مقداد بن الاسود به کمک عمرو فرستاد و نوشت: چهار هزار نفر کمک فرستادم تحت فرمان چهار نفر از سردارانی که هر یک از آنها در میدان جنگ ارزش هزار نفر مرد جنگی را دارد.
همین که این لشکر کمکی رسید، عمرو بن العاص خود را برای حمله نهایی مهیا کرد. از آن طرف فرمانده کل قوای لشکر روم در مصر به نام تیسودور با بیست هزار سرباز برای مقابله با عمرو حرکت کرد. این دو لشکر در کنار شهر عین شمس [۱۴۵]روبروی هم قرار گرفتند.
عمرو بن العاص قبلاً یک گروه از لشکرش را در کوهی در سمت شرقی عباسیه کنونی و گروهی دیگر را در نزدیک شهر ام دنین کمین گمارد و خودش با بقیه لشکر به مقابله با لشکر روم پرداخت.
همین که جنگ بین طرفین در گرفت، گروهی که در کوه کمین نشسته بودند از کمینگاه خود برون جستند و از پشت سر بر دشمن حمله کردند. دشمن که خود را در وضع بدی دید، به ناچار میدان را خالی و فرار کرد و خواست به شهر ام دنین پناه برد. در این هنگام گروه کمین که در جلو بودند از جایگاه خود خارج شدند و راه را بر روی آنها بستند. بدین ترتیب لشکر روم بین سه جبهه از لشکر مسلمین در وضع خطرناکی قرار گرفت و به طوری شکست و هزیمت یافت که جز عده کمی جان بدر نبردند. عمرو بن العاص با این مهارت جنگی پیروز شد و بر شهر مهم عین شمس و ام دنین تسلط یافت.
چون شهر (ام دنین) از شرایطی استراتژیک برخوردار بود، عمرو بن العاص آن را مرکز قیادت و ستاد فرماندهی خود قرار داد. مدتی در آنجا آرام گرفت تا در اندیشه حمله به شهر بابلیون باشد. پس از مدتی استراحت، خود را برای این کار مهیا کرد و از ام دنین خارج گردید.
شهر بابلیون [۱۴۶]از شهرهای مستحکم مصر و از استحکامات نظامی مهمی برخوردار بود، لذا عمرو بن العاص جز محاصره شهر کاری از دستش برنیامد. این محاصره تا هفت ماه طول کشید.
[۱۴۳] چنانکه میخوانیم ارطبون در این جنگ باز هم از عمرو شکست خورد و تاریخ تا اینجا نام او را میبرد و دیگر به سکوت میگذرانده. معلوم نیست در این جنگ کشته شده یا فرار کرده، سالم به روم رفته است. [۱۴۴] نام دختر مقوقس چنان که دایره المعارف فرید وجدی نوشته است، ارمانوسه بود، او برای ملاقات با نامزدش پسر هراکلیوس به این شهر آمده بود. [۱۴۵] عین شمس نام شهری بوده که ۸ کیلومتر از قاهره کنونی فاصله داشته. فراعنه و یونانیها آن را هلیبویولیس مینامیدند. این جنگ در نزدیکی این شهر در سال ۶۴۰ میلادی واقع شد. [۱۴۶] این شهر که در قدیم ممفیس نام داشته در نزدیکی شهر قاهره کنونی و در کنار رود نیل بود. در طول تاریخ مصر چندین بار پایتخت فراعنه قرار گرفته، لذا اهمیت خاصی داشته است.