شیخین - ابوبکر و عمر

فهرست کتاب

فرماندهان نبرد

فرماندهان نبرد

پس حضور خلیفه در میدان جنگ برخلاف سیاست جنگی و بر خلاف مصلحت دولت می‌باشد. خلیفه حتماً باید در مرکز خلافت باشد تا آنجا را محافظت نماید و تدارکات و قوای امدادی که لازم می‌شود فراهم و پیاپی به جبهه بفرستد. لهذا ابوبکر با این رأی حکیمانه موافقت نمود و مجاهدین را بین یازده نفر از امراء و فرماندهان ورزیده به شرح زیر تقسیم نمود و هر یک از آن‌ها را مأمور حمله به ناحیه‌ای فرمود:

۱- خالد بن الولید برای پیکار با طلیحه بن خویلد اسدی [۱۶]که در حیات رسول الله به دروغ ادعای نبوت کرده بود و از پهلوانان بصیر میدان جنگ و رئیس قبیله بنواسد در سرزمین نجد بود. افراد قبیله‌اش از جنگاوران نامور بودند. ماموریت خالد این بود که ابتداء‌کار طلیحه را یکسره نماید و سپس به کمک عکرمه برای برانداختن فتنه مسلیمه بشتابد.

۲- عکرمه ابن ابی‌جهل برای پیکار با مسیلمه کذاب که او نیز در حیات رسول الله ادعای نبوت دروغین کرده بود و قبیله بزرگ بنی‌حنیفه که مردمی زورمند بودند، پیروش شده برای جنگ با مسلمین و حمله به مدینه مسلح شده بودند.

۳- مهاجرین بنی امیه برای جنگ با پیروان اسود عنسی که از فصحاء و زورگویان عرب بود. او نیز در حیات رسول الله در یمن مدعی نبوت شده بود و پیروانی فداکار پیدا کرده بود. او در آخر ایام حیات رسول الله به دست همسرش به قتل رسید. یک روز قبل از وفات رسول الله خبر قتلش به مدینه رسید. پس از قتلش قیس بن عبد یغوث در راس پیروانش قرار گرفته آن‌ها را رهبری کرد و علم شورش را برافراشت.

۴- عمرو بن العاص برای جنگ با قبائل قضاعه و غیره که در اطراف آن‌ها بودند.

۵- سعید بن العاص برای جهاد با قبائل عرب ساکنین مرز عرب و شام.

۶- حذیفه بن محصن برای جنگ با اهل دباء‌ عمان.

۷- عرفجه ابن هرثمه برای جهاد با اهل مهره و عمان که شخصی از آن‌ها بنام ذوالتاج لقیط بن مالک، ادعاء نبوت دروغین کرده بود و خلق زیادی دینش را پذیرفته بودند.

۸- شرحبیل بن حسنه برای کمک به عکرمه در پیکار با مسیلمه و پس از فراغت از این جنگ برای کمک به عمرو بن العاص.

۹- طریفه بن حاجز برای جهاد با قبیله هوازن و بنی سلیم.

۱۰- سوید بن مقرن برای کارزار با کفار شورشی تهامه در یمن.

۱۱- علاء الحضرمی برای پیکار با مرتدین بحرین.

ابوبکر به هر یک از این فرماندهان امر فرمود تا با نیروهای تحت فرمانشان به مقصد ماموریت خود حرکت نمایند و ضمن عهدنامه‌ای که نوشته به آن‌ها سپرد آن‌ها را به تقوی و پرهیزکاری توصیه نمود و دستور داد در تبلیغ و نشر دین اسلام بکوشند. با هر کسی که از امر خدا متمرد و از دین خدا روی گردانیده به آرزو و خواسته‌های شیطان روی آورده بجنگند. تاکید نمودکه در مسیرخود هرگز کسی را نمی‌شناسند در سپاه خود راه ندهند، چه شاید جاسوس دشمن باشد و از اسرار آن‌ها مطلع شده به دشمن برساند.

هر یک از این فرماندهان طبق نقشه جنگی که ابوبکر به آن‌ها گفته بود، به طرف محل مأموریت خود حرکت کردند و با شجاعت و فداکاری کم نظیری که از ایمان به خدا و اطمینان به وعده‌های خدا و یقین به یاری خدا سرچشمه می‌گرفت، با دشمنان آشوبگر جنگیدند. خیلی زود در مواضع آن‌ها رخنه کردند و به پیش تاختند و گرچه مانند هر سپاه زنده و رزمنده ای عده‌ای از آن‌ها مخصوصاً در جنگ با مسیلمه که بیش از دیگران خطرناک بود، به شهادت رسیدند، ولی در تمام جبهه‌های خود برق آسا پیشروی کردند و بر دشمنان خود غالب گشتند و آنان را مطیع حکومت اسلام ساختند. بعضی از سرانشان از قبیل «مسیلمه» را به قتل رسانیدند و بعضی دیگر مانند «قره بن هبیره» به دست عمرو بن العاص اسیر شد و او را با جمعی از اسراء به نزد ابوبکر برد و چون از کار خود اظهار ندامت کرد، و مسلمان شد، خلیفه مسلمین او را مورد عفو قرار داد و آزادش ساخت و بعضی دیگر مانند «سجاح» [۱۷]و «طلیحه» فرار کردند.

[۱۶] طلیحه در این جنگ از خالد شکست خورد و لشکرش تار و مار گردید. همین که دیدکارش و خیم شده و چه بسا که کشته شود یا اسیر گردد بر اسب تندرو خود سوار و همسرش نوار را پشت سرش روی اسب سوار نموده فرار کرد و به شام که تحت حکم روم بود رهسپار گردید و در آنجا ماند تا آنکه شنید پیروانش که قبیله بنو اسد بودند همه مسلمان شد‌ه‌اند. لذا او هم در زمان خلافت عمر بن الخطاب مسلمان گردید. او پس از آن در مدینه به حضور عمر رفت. طلیحه و قبیله‌اش بنواسد در جنگ‌های عرب و پارس فداکاری و از خود گذشتگی مهمی نشان دادند و خیلی شجاعانه جنگیدند. او در سال ۱۸ هجری در نهاوند شهید گردید. [۱۷] سجاح بانوی دلیری بود که ادعای نبوت دروغین کرده بود. بعداً با مسیلمه کذاب ازدواج کرد. هر دو با پیروان خود برای جنگ با مسلمین همدست گردیدند. او در این جنگ شکست خورد و به الجزیره رفت. بعداً مسلمان شد و در ایام حکومت معاویه به بصره آمد و در آنجا وفات یافت.