ابوبکر صدیق، مورد تایید پیامبر ج
س: آیا رسول الله در حین حیات خود، ایویکر را نامزد خلافت فرمود؟
ج: طبق عقیده اهل سنت حضرت رسول کسی را نه ابوبکر و نه غیره، نه به خلافت تعیین و نه نامزد خلافت فرمود. چرا؟ برای اینکه آن حضرت، رسول خدا و در کارهای مهم امتش تابع وحی خدا بود، چنانکه آیه ۱۰۶سوره انعام خطاب به آن حضرت میفرماید: ﴿ٱتَّبِعۡ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ﴾[الأنعام: ۱۰۶]. یعنی: «در انجام امورات پیروی کن آنچه را که ازجانب پروردگارت به تو وحی شده باشد».
همچنین قرآن برای تأکید این امر طبق آیه ۱۰۹ سوره یونس و آیه ۲سوره احزاب این مطلب را تکرار فرموده میفرماید: ﴿وَٱتَّبِعۡ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ﴾[یونس: ۱۰۹]. ﴿وَٱتَّبِعۡ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ﴾[الأحزاب: ۲].
اهل سنت میگویند پس چون خدا درباره تعیین یا نامزد خلیفه آیهای که دالّ بر یکی از این دو اور باشد، در قرآن نازل نفرموده است آن حضرت دستوری نداشته، تا در این باره اقدامی فرماید، ولی از پارهای از اقدامات عملی و از بعضی فرمایشات قولی رسول الله به خوبی فهمیده میشود که آن حضرت میدانسته و پیشبینی فرموده که ابوبکر به خلافت میرسد، زیرا اولاً ریاست امارت کاروان حج بیت الله وظیفه رئیس امّت میباشد، که شعایر و مناسک قولی و عملی حج را در اوقات و اماکن مخصوص آنها از طواف کعبه، سعی و بین صفا و مروه، اقامت در عرفه، منی و رمی جمرات و غیر ذلک با اذکار و ادعیه، عملاً و قولاً به عموم مردم تعلیم دهد یا کسی را که اهلیت این کار را داشته باشد، از طرف خود به نیابت بر گزیند، چنانکه خود رسول الله در سال آخر عمر مبارکش ریاست حج امّت را به عهده گرفته، شخصاً انجام داد.
ثانیاً: امامت نماز جماعت در مرکز دولت اسلام وظیفه رئیس و شخص اول امّت محمد جمیباشد، که شخصاً مباشرت نماید یا در هنگام ضرورت به شخص دوم امّت واگذارد، لذا رسول الله این وظیفه را همیشه شخصاً در مدینه انجام میداد، ولی در اواخر ایام مرض موتش، این وظیفه مهم را به گردن ابوبکر تفویض فرمود. صحابه گرامی رسول الله پس از وفات آن حضرت، انگشت روی همین نقطه گذاشته گفتند: «رضيه رسول الله لديننا أفلا نرضاه لدنيانا؟» یعنی: «رسول خدا او را برای انجام دادن رکن مهم دین ما پسندید و برگزید»، پس آیا میسزد که ما او را برای امور دنیای خویش نپسندیم؟
حضرت عمر بن الخطاب نیز به این مطلب استدلال نمود، در مجلس شورای سقیفه به انصار یادآورشد: «ألستم تعلمون أن رسول الله قدم أبابكر يؤم الناس؟ فأيكم تطيب نفسه أن يوخر أبابكر ويتقدمه؟ فقالت الأنصار: نعوذ بالله أن نتقدم أبابكر ونوخّره».
حضرت عمر در آن مجلس به انصار که در کشمکش انتخاب خلیفه بودند، خطاب کرده میگوید: آیا شما نمیدانید که رسول الله ابوبکر را مقدم داشت تا در انجام نماز جماعت امام مسلمین باشد؟ کدامیک از شما به خود اجازه میدهد که او را که رسول خدا امام نمود، برکنار نماید و خود به جایش بایستد و امام شود؟ انصار به یک زبان گفتند: به خدا پناه میبریم از این که جرأت کرده ابوبکر را که رسول خدا او را مقدم داشته به کنار زده، خود به جایش بایستیم.
تفویض هر یک از این دو وظیفه دینی یعنی ریاست حج و امامت نماز از جناب رسول الله به ابوبکر تلویح و اشاره به خلافتش بود. زیرا هر یک از این دو وظیفه دینی از وظایف رئیس دولت در مرکز حکومت اسلامی است.
ثالثاً: بخاری و مسلم از جبیر بن مطعم روایت کردهاند که میگوید: زنی (از قبایل خارج مدینه) خدمت رسول الله آمد، آن حضرت فرمود: باز هم در آینده به آن حضرت مراجعه نماید، آن زن عرض کرد: هرگاه آمدم و تو را نیافتم (مقصودش وفات آن حضرت بود) رسول الله فرمود: هرگاه مرا نیافتی نزد ابوبکر بیا.
رابعاً: حاکم از انس بن مالک روایت کرده که میگوید: طایفه بنی المصطلق مرا به نزد رسول الله فرستادند تا از آن حضرت پس از وفاتش زکات اموالشان را به چه کسی بپردازند، آمدم و پرسیدم، فرمود: به ابوبکر بپردازند.
گرچه رسول الله در این دو حدیث خود، ابوبکر را صریحاً خلیفه خود نخواند، ولی بطور وضوح فهمیده میشود که آن حضرت واقعیت و تحقق خلافت ابوبکر را میدانسته و پیشبینی میفرموده است، یعنی آن حضرت از قراین و اثرات، صفات، سوابق و شخصیت ممتاز ابوبکر و محبوبیتش در قلوب عموم مردم یقین داشته که مردم جز او کسی دیگر را به خلافت بر نمیگزینند ولا جرم او به خلافت خواهد رسید و چنان که دیدیم به خلافت رسید و پیشبینی رسول الله صد در صد تحقق پیدا کرد.