شیخین - ابوبکر و عمر

فهرست کتاب

انتخاب عمر و عهدنامه ابوبکر صدیقس

انتخاب عمر و عهدنامه ابوبکر صدیقس

ابوبکر پس از انجام این تحقیقات و اطمینان از رأی موافق بزرگان اصحاب رسول الله که اهل حل و عقد بودند، عثمان بن عفان را به حضور خود می‌خواهد و امر می‌فرماید تااین عهدنامه را که خود او املا می‌نماید بنویسد (این است عهدنامه‌ای که ابوبکر جانشین محمد پیغمبر خدا جدرآخرین روز کارش در دنیا و اولین روز کارش نسبت به آخرت انجام می‌دهد این عهدنامه را در حالی انجام می‌دهد که هر کافری ایمان می‌آورد و هر بدکاری درستکار می‌گردد، من عمر بن الخطاب را به خلافت برگزیدم اگر به نیکی و عدالت رفتار کند، این همان تصور و برداشت من در مورد او است و اگر ستم پیشه نمود و از جاده حق منحرف گشت (من بی‌تقصیرم) زیرا علم غیب ندارم و من با این اقدام جز خیر قصد دیگری ندارم. به هر کسی چیزی می‌رسد که خودش انجام دهد و آنان که ستم کنند زود خواهند دانست که به چه حال بدی می‌رسند. سپس ابوبکر دو دستش را به‌سوی آسمان بلند کرده و گفت: خدایا! من با این اقدام جز خیر و خوبی برای مسلمین چیز دیگری نخواستم و چون از بروز فتنه در بین آن‌ها ترسیدم. به این کاری که می‌دانی اقدام کردم، در این کار به خوبی توجه و دقت کردم، لذا بر آن‌ها کسی را به امارت گماردم که برای این کار بهتر و قوی‌تر از همه آن‌ها است، خدایا! او را از خلفای هدایت یافته‌ات قرار ده و ملتش را برایش صالح و درستکار فرما [۷۳].

چنانکه در تواریخ موثق می‌خوانیم این عهدنامه در حیات ابوبکر مورد قبول بزرگان اصحاب رسول‌ الله قرار گرفت، پس از وفاتش اصحاب رسول الله اعم از مهاجرین و انصار و دیگران در مسجد مقدس مدینه جمع شدند و درحالیکه عمر بر روی منبر رسول الله نشسته بود، با میل و اختیار کامل با آن بزرگوار بیعت و خلافت را به او تفویض کردند.

تاریخ ایران تالیف پیرنیا مشیرالدوله در این باره می‌گوید: در ایامی که ابوبکر مریض بود، به اشاره او عمر برای مردم نماز می‌گذارد و چون مرگ خود را احساس کرد، عامه مردم را به بیعت با عمر به خلافت دعوت نمود. و مردم هم اکثراً به رأی او رفتند و پس از فوت ابوبکر به عمر بن‌الخطاب دست بیعت دادند.

به طوری که می‌بینیم حضرت عمر اول به وسیله شورا در حیات ابوبکر به خلافت برگزیده شد. مگر ندیدیم که ابوبکر در حیات خود از بزرگان مهاجرین و انصار که بعضی از آن‌ها را نام بردیم و از ارکان و پایه‌های ذی‌صلاح دولت اسلام و طبق فرمایش علی بن ابی‌طالب که در نهج البلاغة بیان کرده است، اهل انتخاب نمودن بودند، مشورت فرمود و آن‌ها متفقاً عمر را ستودند و به خلافتش رأی موافق دادند و شورا جز این نیست.

[۷۳] (متن عهدنامه ابوبکر) «هذا ما عهد به أبوبكر خليفة محمد جعند آخر عهده بالدنيا وأول عهده بالآخرة، في الحال التي يؤمن فيها الكافر ويتقي فيها الفاجر إني استعملت عليهم عمر بن الخطاب، فإن يرو عدل فذاك علمي به ورأيي فيه، وإن حاد وبدل فلا علم لي بالغيب، والخير أردت، ولكل امرء ما كسب وسيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون. ثم رفع يديه وقال: اللهم لم أرد بذلك إلا صلاحهم، وخفت عليهم الفتنة، فعملت فيهم بما أنت أعلم، واجتهدت لهم رأياً، فوليت عليهم خيرهم وأقواهم عليه. اللهم اجعله من خلفائك الراشدين وأصلح له رعيته». (تاریخ خلفاء سیوطی).