آخرین وداع هراکلیوس با سوریه
هراکلیوس همان هنگام که احساس کرد شهر حمص در خطر هجوم مسلمین است، از آنجا به انطاکیا آمد و تا قبل از سقوط این شهر در اینجا بود، همین که شنید شهر حلب به دست مسلمین افتاده، یقین کرد که اکنون نوبت انطاکیا رسیده و مسلمین بیدرنگ به اینجا حمله خواهند کرد. میدانست که دیگر به هیچ وجه نمیتواند جلو چنین کسانی را بگیرد که در هیچ جنگی شکست نمیخورند و به هرجا روی میآورند، پرچم پیروزی را به دوش میکشند. پس معلوم است که ستاره بخت دولت بیزانس از افق سوریه و اردن و فلسطین برای همیشه افول کرده، دیگر بر نخواهد آمد تا بدرخشد. ماندن او در این دیار خالی از خطر نیست و همان به تا به دست مسلمین نیفتاده با این سرزمین وداع کند و راه قسطنطنیه پایتخت اصلی خود را در پیش گیرد. بدین نظر قبل از این که مسلمین به انطاکیا برسند، از این شهر خارج شد و در مسیرش به سوی قسطنطنیه در محلی به نام رها، بر روی تپه بلندی ایستاد و رو به طرف شام کرده، وداع کنان گفت: «سلام بر تو ای سوریه، سلامی که بعد از این با هم ملاقات نخواهیم کرد و رومیان پس از این جز با خوف و ترس به سویت باز نخواهند آمد».
پس از سقوط انطاکیا کلیه شهرها و دهات شام (سوریه) تا محلی به نام جرجومه [۱۲۷]که ساکنین آن ناحیه مشهور به جراجمه بودند، بدون استثناء سر اطاعت پیش آوردند و بدون هیچگونه مقاومتی تسلیم شدند و ابوعبیده آنها را در امان گرفت.
ابوعبیده بدین سان با همکاری خالد در ظرف چهار سال از اول محرم سال ۱۲ تا آخر سال ۱۵ هجری سرتاسر شام، قسمتی را با زور و جنگ و قسمتی را با صلح تسخیر نمود و تحت حکم حکومت اسلام در آورد، و فتوحات خود را در این سرزمین تا فرات که به وسیله سعد بن ابیوقاص به تصرف دولت اسلام در آمده بود، توسعه داد.
[۱۲۷] جرجومه شهر بزرگی بود، واقع در بین شهرهای بایاس و بوفه در سمت شمال انطاکیا.