علل فتوحات مسلمانان
چون فتوحات اسلامی را که در زمان شیخین ابوبکر و عمر صورت گرفت تقریباً به تفصیل بیان کردم، لازم میدانم این موضوع را به بحث در علل و اسباب این فتوحات حیرتانگیز خاتمه دهم.
راستی چه اسبابی در کار بود که صحرانشینان شبه جزیره العرب که در نظر اهل زمان مردمی گمنام، زبون و نادان بودند، نه اسلحه کامل و نه ذخایر کافی داشتند، نه تعلیمات نظامی بر طبق نظام آن روزگار آموخته بودند و نه با جنگ منظم خارجی آشنایی داشتند، از یک طرف بدون ترس به امپراتوری عظیم پارس، حمله کردند و از سوی دیگر در همان وقت بر مستعمرههای امپراتوری روم، با کمال جرأت هجوم بردند و در هر دو سو به سرعت پیش رفتند و بزودی پیروز شدند و دست تسلط این دو دولت بزرگ جهان را از این زمینهای آباد و پربرکت که در آن دوران بهترین نقاط جهان بود، قطع کردند و خودشان به جای آنها نشستند و فرمانروایی کردند.
آیا این ماجرا در تاریخ عالم یک توفیق استثنایی و معجزهای بود که خداأبرای امت محمد جآفرید؟ یا اسباب و علل طبیعی داشت؟
مورخین سدههای اول اسلام با آن که این فتوحات را مفصل نوشتهاند، اصلاً بخشی در پیرامون اسباب آنها به میان نیاوردهاند، ولی تاریخ نویسان متأخر مخصوصاً خارجیها که بیش از مسلمین به تحلیل و ذکر اسباب و علل حوادث تاریخی میپردازند در این موضوع بحث کردهاند و پیروزی مسلمین در این جنگها را معلول این سه علت دانستهاند:
۱- در آن زمان که مسلمین لشکرکشی و به این سرزمینها حمله کردند، این دو امپراتوری در اثر جنگهای سختی که در طول تاریخ چندین بار با یکدیگر کرده بودند و متحمل تلفات جانی و مالی زیادی شده بودند، هر دو هم از حیث شمار فرمانده و سرباز و از حیث تجهیزات و ذخایر جنگی به حدی ضعیف شده بودند که از قدرت نظامی که لازمه پیشرفت و پیروزی میباشد، تا آنجا ساقط شده بودند که از عهده دفع حملات مسملین و جلوگیری از پیشرفت آنها بر نمیآمدند.
۲- علاوه بر این که این دو دولت در آن زمان قدرت نظامی خود را از دست داده بودند، در بین رعایای آنها اختلاف شدید دینی بروز کرده بود و آنها را تا آنجا مشغول و گرفتار کرده بود که دچار ضعف ملی شده بودند.
در ایران بین پیروان مانی و زردشتیان در شامات و مصر بین بتپرستان و مسیحیان و نیز بین مسیحیان ارتودکس و کاتولیکها و یعقوبیها اختلاف شدید وجود داشت. و بسا اوقات نزاع به جایی میکشید که به جان هم میافتادند و دست به غارت و چپاول اموال و کشتار یکدیگر میزدند. واضح است که بروز اختلاف و نزاع در هر ملتی مخصوصاً منازعه دینی نتایج زیان بخشی دارد که نمیتوان انکار کرد، خصوصاً در آن زمان تعصب دینی با تار و پود مردم آمیخته و جزء لاینفک وجود آنها بود.
۳- چون شامات و مصر تحت استعمار رومیها بود، نه خاک اصلی آنها را مردم این سرزمینها که در نظرشان اجنبی بودند، بدرفتاری میکردند و مطلقاً منصب و وظیفهشناسی مناسبی نه نظامی و نه سیاسی در خاکشان به آنها نمیداند و تا آنجا مالیات سنگین و متنوع بر آنها تحمیل کرده بودند که اثاثیه منزل و دفن اموات هم از آن مستثنی نبود. گذشته از این مصریان را مجبور میکردند غذا و علوفه سربازان رومی را مجاناً فراهم کنند و در اختیارشان بگذارند.
این قبیل رفتار که رومیان با مردم میکردند انزجار و خشم آنها را برانگیخته بود. مسلماً آرزو میکردند از زیر یوغ این استعمارگران ستمگر خارج و آزاد شوند، گو آن که تحت استعمار کسی دیگر در آیند تا شاید به حالشان بهتر باشد (کما آنکه بهتر شد و خود مصریان چنانکه بعداً میخوانیم اعتراف کردند) این امور سهگانه بود که راه را برای پیشرفت مسلمین در پارس، شامات و مصر باز کرد و موفقیت آنها را در این فتوحات خیلی آسان نمود. این سه امر در ضعف قوای نظامی این دو دولت و ضعف داخلی این ملتها و عدم همبستگی توده مردم با دولت خلاصه میشود.