شیخین - ابوبکر و عمر

فهرست کتاب

علل تأخیر جنگ

علل تأخیر جنگ

در مدت هجده ماه که از جنگ بویب تاکنون می‌گذشت با آن که معلوم بود مسلمین در اندیشه حمله به مدائن هستند، رستم فرخزاد با آن که سپاه مهمی که یزدگرد فراهم کرده بود در اختیار داشت تا این وقت هیچ تحرکی از خود نشان نداد.

شاید رستم می‌دانست که در اثر جنگ‌های گذشته پارس و روم و آشوب‌های داخلی و از میان رفتن مردان کاری، لشکر پارس به حدی ضعیف شده که اطمینان به کارشان نیست و بالعکس سرعت پیشرفتی که مسلمین در مدت کوتاهی احراز کرده بودند به حدی آن‌ها را تقویت کرده بود که رستم صلاح می‌دید در مقابل آن‌ها با احتیاط قدم بردارد. به نظر می‌رسد که رستم می‌خواست این جنگ را تا آنجا به تاخیر اندازد که مسلمین خسته شوند و در اثر طول مدت درمیانشان اختلاف بروز کند تا ضعیف شوند و آنگاه بر آن‌ها بتازد تا پیروز شود. زیرا بروز اختلاف در هر قومی به زیان آن‌ها و به سود طرف مقابل می‌باشد و اگر این امر تحقق پیدا می‌کرد مسلماً کار رستم خیلی آسان می‌گردید.

چون این مدت گذشت و در بین لشکر اسلام کم‌ترین اختلاف رخ نداد بلکه چنان بودند که گویی همه آن‌ها در حکم واحد ثابتی هستند که طبعاً لا یتغیر است. از طرف یزدگرد نیز به رستم امر مؤکد شد که فوراً‌ دست به کار شود و به جنگ بپردازد، لذا چاره‌ای جز جنگ ندید. به سعد پیام فرستاد که آماده جنگ بشود. بدین جهت یا او از آن سوی شط به این سو بیاید یا رستم به آن سود برود.

سعد از واقعه جسر اطلاع داشت. در بین لشکرش نیز کسانی بودند که در جنگ جسر شرکت کرده بودند و خاطره خطرناکش را به یاد داشتند، با این وصف جایز نبود از شط عبور نماید تا دشمن را در جلو و شط را در پشت سر داشته مواجه با خطر باشد، لذا در جایش ماند و جواب داد شما باید به‌سوی ما بیایید.