شیخین - ابوبکر و عمر

فهرست کتاب

سعد بن ابی‌وقاص کیست؟

سعد بن ابی‌وقاص کیست؟

سعد بن ابی‌وقاص از اقوام مادری حضرت رسول اکرم جاز سابقه‌داران مسلمین بود. در سال اول بعثت در سن ۱۷ سالگی در اثر تبلیغ ابوبکر مسلمان شد. عایشه دختر سعد می‌گوید: پدرم مردی کوتاه قد ولی درشت اندام و دارای پنجه و بازویی نیرومند و سوارکاری ماهر و قهرمانی دلاور و از تیراندازان نامور اصحاب رسول الله بود.

سعد در جنگ‌های بدر، احد، خندق، خیبر و فتح مکه در کنار رسول الله بود. آن حضرت در فتح مکه یکی از پرچم‌های سه‌گانه مهاجرین را به دست او سپرد.

او در جنگ احد، در آن هنگام خطرناک که مسلمین شکست خوردند، برای حفظ جان رسول الله فداکاری کرد و خود را در دهانه مرگ قرار داد و بی‌پروا و بی‌سنگر به‌سوی دشمن تیر انداخت و نگذاشت کسی از دشمنان که می‌خواستند به آن حضرت حمله نمایند در کارشان کامیاب گردد. در اینجا بود که رسول الله فرمود: «ارْمِ يَا سَعْدُ فِدَاكَ أَبِى وَأُمِّى». یعنی: «تیر بینداز ای سعد! پدر و مادرم فدایت».

سعد اولین مسلمانی است که در تاریخ اسلام تیر به‌سوی دشمن انداخت و این زمانی بود که با گروه کوچکی تحت قیادت عبید بن الحارث برای قدرت نمایی در مقابل ابوسفیان فرمانروای مکه که از شام به مکه بازمی‌گشت در محلی در نزدیک رابغ کمین گرفته بودند. در این واقعه جنگی بین طرفین در نگرفت و تنها سعد بود که یک تیر به سوی دشمن رها کرد و چون ابوسفیان صلاح خود ندید، پایداری و پاسخ دهد تا مبادا قافله کوچک حامل مال التجاره که همراه داشت در خطر افتد، بدون عکس العمل فرار کرد. بدین لحاظ است که سعد گفت: ‌من اولین مسلمانی هستم که در اسلام در راه خدا تیر انداختم.

پس از این که عمر او را به فرماندهی جبهه عراق برگزید، در ضمن دستوراتی که درباره لشکرکشی به او داد،‌ او را نصیحت کرده چنین فرمود: «ای سعد! در این قیادت مغرور نشوی که دایی پیغمبر و صحابی و یار آن حضرت هستی. خدایبدی کسی را بدی‌اش نمی‌شوید، بلکه بدی را با نیکی پاک می‌سازد. بین خدا و هیچ احدی رابطه‌ای وجود ندارد جز رابطه تقوی و طاعت. توانگر و ناتوان نزد خدا برابرند. هیچ کسی بر دیگری برتر نیست، جز با تقوی و پرهیزکاری، رضا و محبت خدا جز از طریق طاعت به دست نمی‌آید. همیشه آنچه را که رسول اکرم لازم می‌دانست، لازم بدان و دائماً‌ و در هرجا اساس کارت را بر صبر و ثبات بگذار.

سعد به فرمان عمر با لشکری که جمع شده بود، درحالیکه زنان و فرزندانشان را همراه داشتند، از اردوگاه مدینه به‌سوی عراق حرکت کرد. باز هم نیروهایی که پس از حرکت این لشکر به مدینه می‌رسید، حضرت عمر آن‌ها را حرکت داد تا در راه به سعد بپیوندند. بدین ترتیب لشکر سعد به تدریج زیادتر و تقویت گردید هنگامی که به محلی به نام (زرود) ‌رسید، ‌عده لشکر همراهش به بیست هزار رسیده بود. عده لشکر مثنی در عراق نیز هشت هزار بود از آنجا که مسلمین در شام به پیروزی رسیده بودند و دیگر خوفی از شکست آن‌ها نبود، حضرت عمر به ابوعبیده فرمانده لشکر شام دستور داد تا عده‌ای از قوایش را که قبلاً همراه خالد بن الولید از عراق به آنجا رفته بودند، برای تقویت قوای سعد به عراق بازگرداند، لذا ابوعبیده هشت هزار نفر آن‌ها را تحت قیادت هاشم بن عتبه به‌سوی عراق حرکت داد. این عده زمانی به عراق رسیدند که جنگ قادسیه درگرفته بود.

بدین ترتیب شماره لشکر سعد به سی و شش هزار [۹۱]نفر رسید که نود و نه نفرشان اهل بدر بودند، یعنی از اصحاب رسول الله بودند که در جنگ بدر که اولین جنگ مسلمین با مشرکین بود همراه آن حضرت جنگیده بودند و بر مشرکین غالب شده با پرچم افتخار فتح و پیروزی به مدینه بازگشته بودند. سیصد نفرشان نیز از صحابه رسول الله بودند که در فتح مکه معظه با آن حضرت همراه بودند.

گذشته از این که وجود اهل بدر و فاتحین مکه در بین این لشکر برای سعد یمن و برکت داشت، بقیه افراد لشکرش نیز او را دلگرم و به آینده‌اش امیدوار ساخته بودند، زیرا لشکرش از فرماندهان کار کشته، خبیر و سلاح بازارن و سوارتازان ماهر و دلاور مانند اشعث بن قیس الکندی که از زعماء و خطباء مشهور عرب بود، طلیحه بن خویلد اسدی رئیس قبیله سلحشور بنی اسد، عمرو بن معد یکرب زبیدی یمانی پهلوان دلیر عرب [۹۲]و ضرار بن الخطاب شجاع مشهور قریش تشکیل شده بود. لشکری که برای سعد فراهم شده گرچه از حیث عده مهم نیست، ولی از نیرومندترین مردم شبه الجزیره تشکیل یافته و سعد می‌تواند به اتکای آن‌ها آرزوی فتح مدائن را در سر بپروراند.

حضرت عمر در مدینه از تمام حرکات لشکر سعد را از مدینه تا خاک عراق و انتقال آن‌ها از جایی به جایی دیگر، به وسیله مردانی که مخصوصاً برای این منظور در راه گمارده بود، ‌اطلاع می‌یافت. از مدینه دستوراتی که لازم بود مرتباً به سعد می‌داد و خط سیرش را تعیین می‌کرد.

حضرت عمر از آینده و سرنوشت این لشکر بیمناک بود، چه می‌دانست که به کجا لشکرکشی کرده و باید با چه کسانی بجنگد، لذا بار دیگر مردم شبه الجزیره را به کمک خواست تا رجال جنگی به سوی عراق سرازیر شوند.

عمر می‌دانست که اگر بر مدائن تسلط نیابد، نه تنها عراق را از دست می‌دهد بلکه شبه الجزیره عرب نیز مورد حمله انتقامی پارسیان قرار خواهد گرفت، پس هر طور شده باید هر قدرتی را که شبه الجزیره را تهدید می‌کند از میان بردارد و مدائن را بگیرد.

حضرت عمر به سعد دستور داد از اشراف که اردو زده بود کوچ نموده به قادسیه برود، زیرا قادسیه دروازه پارس است و در آنجا مواد غذایی و خوراکی بیشتر از جایی دیگر به دست می‌آید و اگر با لشکر پارس درگیری پیدا کند و در مضیقه قرار نمی‌گیرد [۹۳].

سعد به دستور عمر در سال ۱۴ یا ۱۵ هجری مطابق با ۶۳۶ میلادی در قادسیه مستقر گردید و تا یک ماه بدون هیچ‌گونه برخوردی در آنجا ماند.

مسلمین از حیث غذا و آب و هوا در رفاه کامل بودند. شاید هیچ کدام از آن‌ها تا آن روز به چنین زندگانی مرفهی نرسیده بود. زیرا در خاک شبه الجزیره چنین زندگانی برای کسی میسر نبود.

گویا پارس گرچه به جمع‌آوری لشکر زیادی پرداخته بود، ولی نمی‌خواست مجدداً‌ بزودی با مسلمین درگیر شوند، زیرا می‌خواست این بار طوری جمع و مجهز شوند که شکی در پیروزی خود نداشته باشند.

سعد از اینجا اوضاع موجود را به عمر اطلاع داد و مخصوصاً نوشت که تا این هنگام از طرف پارس هیچ‌گونه اقدامی برای جلوگیری از او نشده و عکس العملی از آن‌ها ندیده است، ولی طولی نکشید که خبر یافت یزدگرد برآشفته و به رستم فرمان داده تا هر چه زودتر کار مسلمین را یکسره نماید، لذا سعد ماجرا را به عمر اطلاع داد.

حضرت عمر به سعد نوشت: نباید از این امر بترسید. در وظیفه خود پایدار باشید و از خدایمدد بخواهید. بر او توکل کنید و قبل از هر کاری گروهی از اهل بصیرت را نزد آن‌ها بفرست تا آن‌ها را به قبول دین اسلام و تسلیم در مقابل لشکر اسلام یا پرداخت جزیه دعوت نمایند.

[۹۱] در تاریخ ایران نوشته آقای پیرنیا، شماره لشکر سعد سی هزار نفر نوشته است. [۹۲] عمرو بن معد یکرب و طلیحه بن خویلد از سرکردگان نامی عرب بودند، حضرت عمر به سعد بن ابی‌وقاص نوشت برای امداد و تقویت لشکر دو نفر فرستاده که هر یک از آن‌ها در پیشبرد جنگ ارزش یک هزار مرد حنگی را دارد، این دو نفر عمرو بن معدی کرب و طلیحه بن خویلد می‌باشند. با آن‌ها در کارت مشورت کن، ولی کارت را به آن‌ها مسپار، زیرا اگر چه دلیرند ولی صبر و شکیبایی که لازمه جنگ است ندارند. [۹۳] قادسیه محلی بوده در سمت غربی نجف امروزی به فاصله ۴۵ کیلومتری غرب کوفه. اکنون شهر کربلا در آنجا قرار دارد.