نقد محتوایی داستان
(به اصل حدیث توجه میکنیم).
گذشته ازین که اصل روایت این حدیث بیاعتبار است، هرگاه به متن آن نظر کنیم، به حقایقی بر میخوریم که واضح میسازد این داستان ساخته افکار دشمنان اسلام است، زیرا:
اولاً: هرگاه سیرت رسول الله را در طول مدت رسالتش بررسی کنیم، میبینیم که آن حضرت فقط قرآن کریم را مینوشت. یعنی همین که آیاتی از قرآن نازل میگردید، به نویسندگان وحی که رجال معدود و معینی بودند، امر میفرمود تا بنویسند. جز قرآن دستورات و تعالیم خود را با گفتار نافع و کلمات جامع که در اصطلاح مسلمین به آنها احادیث و سنتهای نبوی گفته میشود، به مردم تبلیغ میفرمود، حتی خطبه مشهور به خطبه حجة الوداع را که رسول الله در موسم آخرین حج خود و در سال ِآخر عمر شریفش در مسجد الحرام و سایر سرزمینهای مقدس که مسلمین برای اداء مراسم حج بیت الله از اطراف جزیره العرب بدانجا آمده بودند برای آنها با گفتار بیان میفرمود و با آنکه این خطبه مشتمل بر مطالب اجتماعی بسیار مهم میباشد و آن حضرت به همین لحاظ مکرر و در اماکن متعددی تبلیغ و مضمون آن را موکداً توصیه میفرمود، مع الوصف به کسی امر نفرمود تا آن را بنویسد.
معلوم نیست که موضوع داستان مورد بحث چه امر مهمتری بوده که آن حضرت بر خلاف سیرت و رویه سابق خود میخواست آن را بنویسد. حالا که به هر نظری میخواست نوشته شود، چرا در اثر اختلاف حاضرین از نوشتن این امر مهم منصرف گردید؟ توجه به این امر به درستی میرساند که این داستان ساخته فکر کسی است که از سیرت رسول الله بیخبر بوده و نمیدانسته که آن حضرت جز قرآن چیز دیگری را نمینوشت.
ثانیاً: در این داستان گفته شده که رسول الله فرمود برای شما چیزی بنویسم تا گمراه نشوید. شگفتا! مگر نه این است که رسول الله جچندی قبل از مرض موتش در خطبه حجة الوداع و در جوار کعبه در مسجد الحرام در سایر اماکن مقدس مکرر فرموده بود:
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَسُنَّتي» یعنی: «من بعد از خود دو چیز مهم در میان شما به جای میگذارم، مادامی که به آنها عمل نمایید، هرگز گمراه نخواهید شد. یکی کتاب خدا (قرآن) و دیگری سنت و روشم».
چگونه میشود که رسول الله در خطبه حجة الودع طبق این حدیث صحیح بفرماید هدایت و سعادت شما در قرآن و سنت من است که هرگاه طبق تعالیم آنها عمل کنید، هرگز گمراه نخواهید شد، و اندکی پس از آن بفرماید، میخواهم برای شما چیزی بنویسم تا گمراه نشوید، یعنی گفتار اولم که در مسجد الحرام و سایر جاها مکرر توصیه کردم و گفتم کتاب خدا و سنتم برای هدایت شما کافی و کفیل سعادت شما است، صحیح نبود و سعادت و هدایت شما در چیز دیگر است که اکنون میخواهم برای شما بنویسم، «حاش لله ان هذا إلا بهتان عظيم» انبیاء الله از هرگونه اختلاف قول و تناقض گویی مصون و معصومند.
در اینجا اندکی از موضوع خارج و به اقتضای حال به بحث در حدیث ثقلین میپردازیم، در بعضی از کتب حدیث به جای «سنتی» در حدیث مزبور کلمه «عترتی» آمده است، در تحقیقی که به عمل آمد معلوم شد که در مؤلفات متقدمین کلمه «سنتی» آمده، ولی بعداً در کتب متاخرین آنها این کلمه عوض شده به جای آن کلمه «عترتی» آمده است.
واضح است که آنچه در کتب متقدمین بوده همان صحیح است، چون هیچ متاخری حق ندارد در اخبار و احادیثی که سلف صالح صحیحاً روایت کردهاند دخل و تصرف نموده کلمهای را حذف نماید و کلمهای دیگر به حسب سلیقه و مذاق خود به جای آن به کار برد، پس کلمه «عترتی» جعلی و نوآور بوده به جای «سنتی» در کتب حدیث راه یافته است، مویداً به این که جمله کتاب الله و «سنتی» در حدیث مزبور منطبق با آیه قرآن است که میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ﴾[النساء: ۵۹]. و مطابق با آیه: ﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ﴾[النساء: ۶۹]. میباشد، زیرا اطاعت خدا که در این دو آیه ذکر شده عیناً همان تمسک به کتاب الله است که در حدیث مورد بحث آمده و اطاعت رسول که در این دو آیه ذکر شده، همان تمسک به سنت رسول است که در حدیث ثقلین آمده است.
با این توجیه، رسول الله در آخر ایام حیاتش از طریق حدیث ثقلین به امتش مؤکداً توصیه فرموده تا طبق دو آیه فوق و آیات دیگر قرآن کریم، همه متمسک به کتاب خدا و سنت و روش رسول خدا باشند تا هدایت یابند و از گمراهی حفظ شوند.
مضافاً به اینکه عترت در لغت عرب اسم جمع بوده، معنی عمومیت میدهد و به هر فردی از ذریه و دودمان انسان گفته میشود عترت، لذا نمیتوان کلمه عترت را بر فرض این که در حدیث آمده باشد، به چند نفر معین و معدود از عترت و ذریه رسول الله که همه مردمی صالح و متقی و طاهر بودند، اختصاص داد، زیرا برخلاف معنی کلمه است، بنابراین اگر کلمه «عترتی» در حدیث آمده باشد، باید همیشه و در هر عصری به هر فردی از افراد عترت رسول الله چنگ زد و مطیع مرام و تسلیم خواستهاش شد. در این صورت مشکل اینجاست که در هر عصری خصوصاً در عصور اخیر، هستند از «عترت» و ذریه رسول الله کسانی که نه تنها فاسق و فاجرند، بلکه از دین خدا برگشته مرتد و کافر شدهاند، و خلق خدا را بهسوی مردم خود دعوت و به کیش کفر و الحاد خود میخوانند. پس چنانچه «عترت» در حدیث مورد بحث صحیح باشد، نتیجهاش این میشود که باید مطیع این قبیل «عترتها» نیز شد، زیرا به هر جهت اینها نیز «عترت» هستند و کفر، الحاد، فسق و فجورشان آنها را از دایره معنی «عترت» خارج نمیکند، با کمی دقت در آنچه گفتیم مسلم است که عبارت صحیح این حدیث همان «یتاب الله وسنتی» میباشد که مطابق است با آیه: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ﴾[النساء: ۵۹]. و با آیه: ﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ﴾[النساء: ۶۹].
دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتابش به نام بامداد اسلام در صفحه ۵۷ نیز همین روایت را صحیح دانسته است.
بحث و بررسی خود را درباره حدیث ثقلین به همین جا خاتمه میدهیم و باز میگردیم به بحث در پیرامون حدیث خرافی مزبور که دو فقره از اشکالات وارده را ذکر کردیم و اینک با ذکر اشکال سوم به بحث خود ادامه میدهیم.