الف- تقسیمات کشوری
چون در عهد خلافت حضرت عمر امپراتوری بزرگ اسلام به وجود آمد. مرکز خلافت هم نمیتوانست با آن سازمان ساده که در زمان رسالت و در دوره خلافت خلیفه اول در کار بود از عهده اداره کردن آن برآید. حضرت عمر مملکت امپراتوری را به رسم سازمانهای دولت ایران و روم به چندین ایالت [۱۶۱]طبق شرح زیر تقسیم فرمود تا اداره امور رعایا، حفظ نظم، اشراف بر نظم امور لشکری و ضبط دخل و خرج مملکت کنترل و منظم شود.
امور لشکری و ضبط دخل و خرج مملکت کنترل و منظم شود.
۱- مدینه منوره مرکز کشور
۲- مکه
۳- طائف
۴- صنعاء
۵- کوفه
۶- بصره
۷- دمشق
۸- حمص
۹- فلسطین
۱۰- اردن
۱۱- بحرین
۱۲- اهواز
۱۳- قنسرین
۱۴- مصر
۱۵- آذربایجان
۱۶- ری
۱۷- اصفهان
۱۸- کردستان
۱۹- اصطخر
۲۰- کرمان به انضمام مکران و سیستان
۲۱- فارس
۲۲- خراسان
۲۳- طبرستان
والیان این ایالات از طرف خود خلیفه تعیین و به محل اعزام میشدند و عنوان و سمت والی عام ایالت داشتند [۱۶۲]. و چنانکه ماوردی در کتابش به نام «الأحیام السلطانیة» میگوید: وظیفه والی عام عبارت از شش امر بود:
۱- عنایت به امور لشکر ایالت و مستقر کردن آنها در هر جا که لازم باشد.
۲- نظارت بر وصول حقوق دولتی از قبیل زکات، خراج، جزیه و صرف نمودن آنها در مواردی که قانون شریعت اسلام تقریر کرده است و گماردن مأمورین برای وصول حقوق دولتی از مردم طبق نظام مالی اسلام.
۳- تعیین قضات، نظارت بر احکام صادره و تعیین حکام بر شهرهای تابع ایالت.
۴- تبلیغ دین اسلام و حمایت و دفاع از حریم دین.
۵- اجرای کیفر و حد شرعی بر مجرمین.
۶- امامت در نمازهای پنجگانه، نماز عید و جمعه در مرکز ایالت و مهیا کردن کاروان حج و تعیین رئیس کاروان.
کار حکام شهرهای تابع ایالت که گروهی از طرف خلیفه در مرکز مملکت تعیین و بعضی اوقات از طرف والی ایالت برگزیده میشدند، عبارت بود از:
۱- تدبیر امور پادگان شهر، حفظ امنیت و اداره امور عمومی مردم شهر.
۲- محافظت حدود و ثغور مربوط به آن ناحیه.
۳- امامت در نمازهای پنجگانه، نماز جمعه و نماز عید.
حاکم شهر حق دخالت در امور قضایی و دریافت حقوق دولتی نداشت. این دو امر چنانکه گفتیم از وظایف اختصاصی والی ایالت بود.
[۱۶۱] ایالت یعنی استان و والی یعنی استاندار. [۱۶۲] تاریخ طبری میگوید: حضرت عمر کسی جز عرب اصیل را به سمت والی بر نمیگزید، هرگاه این سمت را به کسی میداد، عهدنامهای یعنی حکمی برایش مینوشت و جماعتی از بزرگان مهاجرین و انصار را بر آن گواه میگرفت. در حکمش شرط میکرد که والی لباس فاخر و گرانبها نپوشد، دروازه منزلش را بر روی مردم نبندد و با عموم طبقات مردم مخصوصاً با بردگان، ضعفاء و مستمندان با لطف و محبت رفتار کند.