شیخین - ابوبکر و عمر

فهرست کتاب

مصر تسلیم می‌شود

مصر تسلیم می‌شود

عمرو با جماعتی از مسلمین و مقوقس با جمعی از مصریان در یک‌جا با هم ملاقات کردند و به گفتگو نشستند و با این شروط با یکدیگر صلح کردند.

مملکت مصر از اول تا آخر تحت تسلط مسلمین قرار گیرد.

نظم امور داخلی و دفاع از دشمن خارجی به عهده مسلمین باشد.

ساکنین خاک مصر چه قبطی و چه دیگران از حیث مال، جان، ناموس و معابدشان در امان بوده‌اند و هیچ کس از مسلمین حق تعرض و دست اندازی بر آن‌ها را ندارد. در اقامه شعائر و مراسم دینی خود نیز آزادند.

هر یک از سکنه مصر به طور عموم سالیانه دو سکه دینار طلا جزیه به دولت اسلام بپردازند.

پیرمردان و نوجوانانی که به سن بلوغ نرسیده‌اند و دوشیزگان و زنان در هر سنی از پرداخت جزیه معاف باشند [۱۴۸].

مقوقس این صلح را به عنوان حاکم عام مملکت مصر از طرف خود و قبطی‌ها یعنی مردم اصلی مصر قبول کرد و گفت: رومی‌های مقیم مصر آزاد خواهند بود تا آن که این ماجرا به هراکلیوس در قسطنطنیه اطلاع دهد و نظرش را در این باره بخواهد.

هراکلیوس پس از دریافت نامه مقوقس اقدامش را درباره صلح تقبیح و او را برای این کار توبیخ کرد و نوشت: «عده قبطی‌ها در مصر به شمار نمی‌آید اگر آن‌ها برای جنگ با مسلمانان روی خوش نشان ندادند و مسلمانان را بر ما ترجیح دادند مردم روم در مصر و اسکندریه و کسانی نزد تو هستند بیش از هزاران نفرند و ابزار و ذخایر جنگی به حد کافی داشتند و تو با این حال از دفع مسلمانان با کمی عده‌شان در ماندی و زیر بار ظلم رفتی و تسلیم شدی، لازم بود با آن‌ها تا آنجا می‌جنگیدی که بر آن‌ها پیروز می‌شدی یا همه مردانه کشته می‌شدید». نامه‌ای به همین مضمون نیز به رومیان مقیم مصر نگاشت.

مقوقس پس از دریافت نامه هراکلیوس گفت: «به خدا قسم که عرب‌ها با همین عده کم و با ضعفی که ظاهراً‌ دارند از ما که این قدر زیاد و ظاهراً خیلی قوی هستیم قوی‌ترند. هر یک از آن‌ها معادل ده نفر ما است. نزد آن‌ها مرگ در میدان جنگ محبوب‌تر از زندگی است».

پس از آن به رومیانی که در محضرش بودند خطاب کرده گفت: «بدانید که من از پیمان صلحی که با عرب‌ها بسته‌ام پایدارم هرگز آن را نقض نخواهم کرد. یقین می‌دانم که چیزی نمی‌گذرد که شما هم ناچار می‌شوید و به آنچه من کردم تن در می‌دهید. من در اینجا وضعی را می‌بینم و چیزی را می‌فهمم که امپراتور در آنجا نمی‌بیند و نمی‌فهمد».

سپس به عمرو بن العاص اطلاع داد که امپراتور با صلحی که بین طرفین منعقد شده مخالفت کرده و آن را نکوهیده است، به من امر کرده تا با شما بجنگم تا یکی از طرفین بر دیگری پیروز گردد. ولی من و کلیه قبطی‌ها بر صلح پایداریم. مضمون صلح‌نامه بر من و تمام قبطیان نافذ و مؤثر است و هرگز این صلح را نقض نخواهیم کرد. ضمناً‌ از عمرو خواست که اگر رومیان که اکنون این صلح را رد کرده‌اند در آینده تقاضای صلح نمایند از آن‌ها نپذیرد تا همه کشته یا اسیر و گرفتار شوند، زیرا چنین مردمی استحقاق چنین سرنوشتی را دارند.

عمرو بن العاص با تثبیت این صلح وارد شهر بابلیون گردید. پادگانش را تصرف کرد و با مردم شهر به طوری که در صلح نامه ذکر شده بود، به خوبی رفتار کرد. چنان که رویه کار مسلمین در هرجا بود در این شهر مسجدی بنا کرد که به مسجد عمرو بن العاص معروف گردید. می‌گویند این مسجد هنوز باقی است. احتمال دارد مسجدی که عمرو بن العاص بنا کرده در اثر طول زمان خراب شده و مجدداً در جای آن، مسجدی بنا گردیده و به نام مسجد عمرو بن العاص شهرت یافته است.

[۱۴۸] پس از انجام صلح قبطی‌ها برای پرداخت جزیه سرشماری شدند. شمار آنهایی که مشمول پرداخت جزیه شدند به شش میلیون نفر رسید و عمرو بن العاص به موجب صلح نامه مبلغ دوازده میلیون دینار طلا جزیه از آن‌ها برای دولت اسلام وصول کرد. صفحه ۷۴۳ جلد ششم، دایره المعارف فرید وجدی.