واپسین توصیههای عمر
ابوعبید پس از حرکت مثنی تا یک ماه مشغول جمعآوری افراد و تکمیل تجهیزات بود. همین که لشکرش به چهار هزار رسید، از عمر اجازه خواست، عمر پس از اجازه در اردوگاه لشکر حاضر و به او توصیه فرموده، گفت: «از اصحاب گرامی رسول خدا که در این لشکر تحت فرمانت میباشند، در کارت مشورت کن و حرفشان را بشنو و به کار بند. در هیچ امری از امورت بدون سنجش و ارزشیابی مشتاب، زیرا جنگ کاری کوچک و آسان نیست. آن کس در جنگ پیروز میشود که با حوصله و شکیبا و مخصوصاً فرصت شناس و مآل اندیش باشد. در برابرم هیچ مانعی نیست که سلیط بن قیس را به فرماندهی گروهی برگزینم، جز اینکه عجول است و در کار جنگ جز صبر و ثبات روا نیست». آنچه عمر بدان دست یافت این بود که موفق گردید از مردمی که از ترس مردم پارس میلرزیدند لشکری فراهم کند که اکنون بدون کمترین ترس و با تهور و اعتماد به وعده خدا و ایمان جازم به فتح و پیروزی بهسوی میدان جنگ میشتابد، این کار کامیابی و توفیقی بود که خدا به عمر عنایت فرمود و مشکل سخت او را در آغاز خلافتش حل فرمود، تا به آنچه که ابوبکر کمی قبل از فوتش به وی توصیه کرده بود دست یابد.