دمشق در معرض خطر مجدد
ولی عجیب بود، در هنگام صبح که موعد حمله بود. هیچ اثری از تئودر و لشکرش در اینجا نیافتند، چرا، کی و کجا رفتهاند، معلوم نبود.
خالد، بزرگ شده جنگ بود و فن و فوت نظامی را میدانست و حیله و نیرنگ جنگی را درک میکرد. او پس از اندکی تفکر، دریافت که نقشهای در کار بوده. حریفش شبانه به قصد تصرف دمشق که از اینجا زیاد دور نیست، به آن سو رفته، پس باید پشت سرش تاخت.
گویا تئودر و شنس فکر کردهاند که یک قسمت مهم لشکر اسلام تحت فرمان دو نفر سردار بزرگ یعنی عمرو بن العاص و شرحبیل به فلسطین رفتهاند و از این ناحیه دور شدهاند. قسمت عمده لشکر نیز همراه ابوعبیده است. پس اگر به هر طریقی بتوانند ابوعبیده را در راه نگه دارند، باز گرفتن دمشق برای آنها خیلی آسان خواهد بود، زیرا عده مسلمین محافظ دمشق آن قدر نبود که بتوانند از عهده دفاع از یک سپاه مهم برآیند.
بنابراین اگر شنس در مرج الروم جلو ابوعبیده را بگیرد و او را به جنگ و گریز در اینجا مشغول نماید، تئودر میتواند با سپاهش بهسوی دمشق بتازد و آن را آسان و زود از دست مسلمین پس بگیرد. طبق این نقشه بوده که شنس با لشکرش برای مشغول ساختن ابوعبیده در جای خود مانده و تئودر با سپاهش در دل شب بهسوی دمشق تاخته است.
یزید بن ابیسفیان فرمانده پادگان دمشق که امیر فهمیدهای بود، هیچگاه از آینده و پیش آمدهای احتمالی غیر منتظره که مخصوصاً در زمان جنگ سر میزند غافل نبود. او به وسیله جاسوسان و کارآگاهانش که برای کسب اخبار در اطراف و دهات دور و نزدیک پراکنده بودند، خبر یافت که تئودر به سوی دمشق در حرکت است، ولی از خالد که پشت سرش میتازد، خبر نداشت، و الا در حصار شهر پناه میگرفت تا خالد برسد و از پشت سر بر تئودر حمله کند. لذا برای آن که از دخول سریع تئودر به شهر دمشق جلوگیری نماید، دروازههای شهر را محکم بست و گروهی را در برجها برای دفاع گمارد، و خودش با گروهی از افرادش که همه از سواران جنگاور بودند، در خارج شهر به انتظار ورود تئودر نشست. همین که تئودر و سپاهش مغرورانه به شهر نزدیک شدند و یزید برای دفاع برپا خاست، ناگهان خالد با سوارانش رسید و تکبیر گویان از پشت سر بر سپاه تئودر حمله کرد.
چون یزید و گروهش به علت کمی عدهشان از سرنوشت خود بیمناک بودند همین که صدای الله اکبر را از پشت سر دشمن شنیدند و فهمیدند که کسی به کمکشان رسیده است، قلوبشان قوی و روحیهشان قوت گرفت.
یزید از جلو و خالد از پشت سر، تئودر را درمیان گرفتند و تا آنجا شمشیر در آنها به کار بردند که جز عده قلیلی که توانستند ماهرانه فرار نمایند، همه آنها با خود تئودر فرماندهشان نابود شدند و اسبها، ادوات، ابزار و ذخایر جنگی آنها به دست مسلمین غنیمت افتاد، و بدین نحو نقشه تئودر و شنس نقش بر آب گردید.
یزید بن ابیسفیان با پرچم پیروزی به دمشق بازگشت و خالد و سوارانش فاتحانه به سوی مرج الروم به راه افتادند و درست وقتی به آنجا رسیدند که خداوند ابوعبیده را در جنگی که بین او شنس درگرفته بود، پیروز فرمود و خود شنس هم به قتل رسیده و لشکرش تار و مار شدهاند و به طرف حمص گریختهاند.