کتابخانه اسکندریه
در خاتمه فتح اسکندریه لازم میدانم به بحث درباره کتابخانه مشهور اسکندریه بپردازیم. مورخین قرون اول اسلام تا شش قرن یعنی تا ششصد سال بعد از تاریخ فتح اسکندریه چه مورخ مسلمان و چه بیگانه با آن که درباره فتح این شهر به تفصیل داد سخن دادهاند نه ذکری از وجود کتابخانه در آن زمان کردهاند و نه از آتش زدنش به دست عمرو بن العاص فاتح اسکندریه حرفی زدهاند.
اولین کسی که تهمت زده و گفته است: عمرو بن العاص پس از فتح اسکندریه کتابخانه بزرگش را به فرمان حضرت عمر بن الخطاب آتش زد، عبداللطیف بغدادی است که این مطلب در کتابش به نام الافاده والاعتبار ذکر کرده است. هیچ احدی از تاریخ نویسان قبل از او در چندین قرن گذشته چیزی از این بابت نگفته و ننوشته است، حتی مورخین غیر مسلمان هم اشارهای به این مطلب نکردهاند. حال آن که اگر چنین حادثهای بود با آب و تاب آن را مینوشتند [۱۵۲].
شکی نیست که خود عبداللطیف بغدادی در تاریخ فتح اسکندریه که در سال ۲۱ هجری ۶۴۲ میلادی بوده به دنیا نیامده تا گفته شود آنچه خودش شخصاً در هنگام فتح اسکندریه به چشم دیده در کتابش به قلم آورده است. زیرا او سال ۱۲۳۱ میلادی یعنی ۵۸۹ سال بعد از فتح اسکندریه از مادرش متولد گردیده است.
پس باید این مطلب را در تاریخ تدوین شده سابقین بیابد تا بنویسد. حال آن که کسی قبل از او آن را نگفته و در هیچ تاریخی قبلاً ذکر نشده است. بغدادی هم در کتابش به هیچ کتاب تاریخی استناد نکرده است. بنابراین مسلماً چیزی از پیش خود گفته و گفتهاش ارزش تاریخی ندارد و قابل اعتبار و اعتناء نیست.
بدین جهت است که پارهای از دانشمندان غرب مانند گیبون، پوتلر، سدیو، گوستاولویون و امثال آنها این مطلب را با ذکر دلیل رد کردهاند و عمرو بن العاص و عمر بن الخطاب را از این تهمت مبرا دانستهاند.
هرگاه توجه کنیم که عبداللطیف بغدادی میگوید: کتابهای کتابخانه مزبور را شش ماه متوالی زیر خزانه حمامهای اسکندریه که چهار هزار حمام داشته به جای هیزم برای گرم کردن آب خزانهها میسوزاندند، آن وقت است که خوب پی میبرم داستان سوزاندن کتابخانه اسکندریه چقدر بیاساس است و جز خرافه نیست. مگر شهر اسکندریه چقدر بزرگ و چقدر سکنه داشته که نیاز به چهار هزار حمام داشته باشد؟ یا مگر کتابهای کتابخانه تا چه حد زیاد بودهاند که شش ماه متوالی شب و روز آتش چهار هزار حمام را افروخته و آب خزانههای چهار هزار حمام را گرم کند؟ سبحان الله.
بنابراین یا در هنگام حمله مسلمین به اسکندریه کتابخانهای که کتاب داشته باشد اصلاً وجود نداشته یا اگر موجود بوده، رومیها که وضع خود را در خطر دیدهاند، قبل از این که شهر به دست مسلمین افتد، کتابهای آن را از راه دریا به پایتخت روم انتقال دادهاند.
همچنین آتش زدن کتابخانه ایران به دست فاتحین اسلام چنانکه محققین گفتهاند افسانهایست موهومی، چه در هیچ یک از منابع معتبر سدههای اول اسلام ذکری از این امر دیده نمیشود. مورخین معروف غرب که با بیطرفی و دور از تعصب به این موضوع توجه و به دقت آن را بررسی کردهاند تصریح کردهاند که این مطلب جز دروغ و بهتان نیست. دکتر ماکس میرهوف اسلام شناس و شرق شناس معروف در کتاب خود به نام میراث اسلام میگوید: مراکزی برای تحصیل علم در قسمتهای مختلف ایران بود که پس از تسلط مسلمین بر ایران دست نخورده باقی ماندند و حتی جندی شاپور یکی از مراکز علمی امپراتوری اسلام گردید. صفحه ۱۰۳ میراث اسلام.
بنابراین تهمتی که بعضی از ناآگاهان در باب آتش زدن کتابخانه اسکندریه به مسلمین میزنند هیچگونه مدرک تاریخی ندارد و جز بهتان نیست.
در تاریخ میخوانیم که رومیها در سال ۷۰ میلادی بر شهر بیت المقدس که در آن زمان شهر مذهبی یهودیان بود، تسلط یافتند. کتب دینی آنان را برای توهین لگدمال کردند و پس از آن، همه کتابها را در مسجد الاقصی عبادتگاه بزرگشان آتش زدند و سوزاندند. خود مسجد را نیز به آتش کشیدند.
همچنین مسیحیان در کشمکشهای دینی که بر ضد یهودیان در اندلس (اسپانیا) به راه انداختند، تمام کتب دینی آنها را طعمه حریق ساختند و از بین بردند.
چنانکه در این کتاب نوشتیم مسلمین بر ایران، سوریه، فلسطین، اردن و مصر تسلط یافتند، ولی در هیچ تاریخی حتی تواریخ همین مردمی که مملکتشان را از دست دادند دیده نمیشود که مسلمین به کتب دینی آنان توهین کردهاند و آن را از بین بردهاند یا بناهای دینی آنها را خراب یا آتش زدهاند. حال آن که مسلمین حامل لواء دین اسلام بودند. یکی از اسباب جهادشان تبلیغ دین اسلام و دعوت مردم به سوی این دین بود. ظاهراً میبایست کتب دینی دیگران را از بین ببرند و معابدشان را خراب کنند، ولی نه تنها دست به چنین کاری نزدند، بلکه بالعکس به معابدشان تا آنجا احترام میگذاردند که حضرت عمر پس از فتح همین شهر بیت المقدس که رومیان چنین و چنان کردند، در کلیسای بزرگ قیامه نماز نخواند، آن هم به این دلیل که مبادا مسلمین در آینده بدین علت که خلیفه در آن نماز خوانده، آن را از دست مسیحیان بگیرند و تبدیل به مسجد نمایند.
در جنگ خیبر که در حیات رسول الله و به رهبری آن حضرت واقع شد، چند جلد تورات، غنیمت به دست مسلمین افتاد. یهودیان پس از پایان جنگ از حضرت رسول تقاضا کردند تا مجلدات تورات را به آنها بازگرداند. آن حضرت نیز امر فرمود تا به آنها مسترد شود [۱۵۳].
مردمی که با کتب و ابنیه دینی دیگران چنین خوب رفتار میکردند، آیا امکان دارد که سایر کتابهای آنها از قبیل کتب فلسفه و فلک و غیره که اصلاً مخالف دین اسلام نیستند آتش بزنند؟ هرگز.
مسلماً دشمنان اسلام خواستهاند با جعل و وضع چنین داستانی وجهه مسلمین را بد جلوه دهند، ولی این تاریخ صحیح است که مشتی محکم بر دهانشان میزند.
[۱۵۲] قبل از بغدادی دو نفر مورخ یکی به نام اوتیخا و دیگری به نام یوحنا اسقف نقیوس در حدود سال ۳۱۱ هجری یعنی ۲۹۹ سال قبل از بغدادی تاریخ فتح اسکندریه را مفصل نوشتهاند، ولی ذکری از وجود کتابخانه نکردهاند و نه حرفی از سوزاندنش زدهاند. [۱۵۳] صفحه ۲۹۰ حیات محمد، تألیف دکتر محمد حسنین هیکل.