۵- بابالمراقبة:
باب توجه به خدا و تفکر در قدرت او
قَالَ اللهُ تَعَالَی:
﴿ٱلَّذِي يَرَىٰكَ حِينَ تَقُومُ٢١٨ وَتَقَلُّبَكَ فِي ٱلسَّٰجِدِينَ٢١٩﴾[الشعراء: ۲۱۸-۲۱۹].
«خداوند، تو را در هنگام قیام برای عبادت میبیند و حرکت تو را در میان سجدهکنندگان مشاهده مینماید».
وَقَالَ تَعَالَی:
﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡۚ﴾[الحديد: ۴].
«هرجا باشید، خدا با شماست».
وَقَالَ تَعَالَی:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَخۡفَىٰ عَلَيۡهِ شَيۡءٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ٥﴾[آل عمران: ۵].
«به راستی هیچ چیز در زمین و آسمان از خدا پنهان نیست».
وَقَالَ تَعَالَی:
﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِٱلۡمِرۡصَادِ١٤﴾[الفجر: ۱۴].
«همانا خدای تو در کمین (و مراقب اعمال) شماست».
وَقَالَ تَعَالَی:
﴿يَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡيُنِ وَمَا تُخۡفِي ٱلصُّدُورُ١٩﴾[غافر: ۱۹].
«نگاههای خائنانه (و حرام) و هرچه را که در دلهای خود پنهان میکنید، بر خدا پوشیده نیست و خداوند بر همهی آنها آگاه است».
آیات در این مورد، فراوان و معلوم هستند.
۴۰- عَنْ عُمرَ بنِ الخطابِ -رضيَ اللَّهُ عنه- قال: «بَيْنما نَحْنُ جُلُوسٌ عِنْد رسولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، ذَاتَ يَوْمٍ إِذْ طَلَعَ عَلَيْنَا رَجُلٌ شَديدُ بَيَاضِ الثِّيابِ، شَديدُ سَوَادِ الشَّعْر، لا يُرَى عليْهِ أَثَر السَّفَرِ، ولا يَعْرِفُهُ منَّا أَحدٌ، حتَّى جَلَسَ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَأَسْنَدَ رَكْبَتَيْهِ إِلَى رُكبَتَيْهِ، وَوَضَعَ كفَّيْهِ عَلَى فَخِذَيْهِ وَقَالَ: يا محمَّدُ! أَخبِرْنِي عن الإسلامِ فقالَ رسولُ اللَّه صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: الإِسلامُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، وأَنَّ مُحَمَّداً رسولُ اللَّهِ وَتُقِيمَ الصَّلاَةَ، وَتُؤتِيَ الزَّكاةَ، وتصُومَ رَمضَانَ، وتحُجَّ الْبيْتَ إِنِ استَطَعتَ إِلَيْهِ سَبيلاً.
قال: صدَقْتَ. فَعجِبْنا لَهُ يَسْأَلُهُ ويصدِّقُهُ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنِ الإِيمانِ. قَالَ: أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وملائِكَتِهِ، وكُتُبِهِ ورُسُلِهِ، والْيَومِ الآخِرِ، وتُؤمِنَ بالْقَدَرِ خَيْرِهِ وشَرِّهِ. قال: صَدَقْتَ قال: فأَخْبِرْنِي عن الإِحْسانِ. قال: أَنْ تَعْبُدَ اللَّه كَأَنَّكَ تَرَاهُ. فإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فإِنَّهُ يَرَاكَ قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عن السَّاعةِ. قَالَ: مَا الْمَسْؤُولُ عَنْهَا بأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ. قَالَ: فَأَخْبرْنِي عَنْ أَمَاراتِهَا. قَالَ أَنْ تَلِدَ الأَمَةُ ربَّتَها، وَأَنْ تَرَى الحُفَاةَ الْعُراةَ الْعالَةَ رِعاءَ الشَّاءِ يتَطاولُون في الْبُنيانِ، ثُمَّ انْطلَقَ، فلبثْتُ ملِيًّا، ثُمَّ قَالَ: يا عُمرُ، أَتَدرِيْ منِ السَّائِلُ؟ قلتُ: اللَّهُ ورسُولُهُ أَعْلمُ قَالَ: فَإِنَّهُ جِبْرِيلُ أَتَاكُمْ يُعلِّمُكُمْ دِينَكُمْ» رواه مسلمٌ.
۴۰. از عمربن خطابسروایت شده است که فرمود: روزی، نزد پیامبرصنشسته بودیم، ناگهان مردی با لباس سفید شفاف و موی سیاه و براق، بدون این که اثر خستگی یا گرد و غبار سفر بر او دیده شود در مجلس ما پیدا شد؛ هیچیک از ما او را نمیشناختیم، جلو رفت و چنان نزدیک پیامبرصنشست که زانوهایش را بر دو زانوی پیامبرصتکیه داد و هردو دست را بر دو ران پیامبرصنهاده و گفت: ای محمد! مرا از اسلام آگاه کن؛ پیامبرصفرمودند: «اسلام، آن است که شهادت دهی معبودی جز الله نیست و محمد فرستادهی او است و نماز را به پای داری و زکات مال را بدهی و روزهی ماه رمضان را بگیری و اگر توانستی حج کعبه را انجام دهی»؛ گفت: راست گفتی! (درست است) ما از او تعجب کردیم که سؤال میکند و خود تصدیق مینماید. دوباره پرسید: مرا از ایمان مطلع نما؛ پیامبرصفرمودند: «ایمان آن است که به خداوند، ملایکه، کتابهای آسمانی، پیامبران، روز آخرت و قضا و قدر ـ خیر و شرش ـ ایمان داشته باشی»؛ دوباره گفت: راست گفتی! بعد پرسید: احسان چیست؟ پیامبرصفرمودند: «احسان آن است که به گونهای خدا را بپرستی، مثل آنکه او را عیناً میبینی و اگر دیدن او برای تو ممکن نیست، بدانی که او حتماً تو را میبیند»؛ باز تصدیق کرد و پرسید: قیامت، کی خواهد بود؟ پیامبرصفرمودند: «در این مورد، من از تو عالمتر نیستم»؛ پس گفت: نشانههای آن چیست؟ پیامبرصفرمودند: «نشانههای قیامت، آن است که زن، رئیس و فرمانروای خود را بزاید (فرزندان، بر مادرانشان فرمانروایی کنند)، دیگر این که برهنگان، پابرهنهها، گمنامها و چوپانها را میبینی که دارای ثروت، و مال فراوان میشوند و در ساختمانهای بزرگ و در تجملات دنیوی افراط میکنند»؛ سپس برخاست و رفت و من پس از او، زمان زیادی در مجلس پیامبرصماندم، پیامبرصفرمودند: «ای عمر! آیا میدانی او، چه کسی بود؟» گفتم: خدا و رسول او آگاهترند، فرمودند: «او، جبرئیل بود، نزد شما آمد که دینتان را به شما بیاموزد» [۴۳].
۴۱-عن أبي ذَرٍّ وَمُعاذِ بْنِ جبل رضيَ اللَّه عنهما، عنْ رسولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قال: «اتَّقِ اللَّهَ حَيْثُمَا كُنْتَ وأَتْبِعِ السَّيِّئَةَ الْحَسَنَةَ تَمْحُهَا، وخَالقِ النَّاسَ بخُلُقٍ حَسَنٍ» رواهُ التِّرْمِذِيُّ وقال: حديثٌ حسنٌ.
۴۱. از ابوذر و معاذ بن جبلبروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «هر کجا که بودی، از خدا بترس و بعد از هر بدی، نیکی کن تا آن را محو کند و با مردم، با اخلاق نیکو معاشرت و برخورد کن» [۴۴].
۴۲- عن ابنِ عبَّاسٍ -رضيَ اللَّه عنهمَا- قال: «كُنْتُ خَلْفَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يوْماً فَقال: «يَا غُلامُ إِنِّي أُعلِّمُكَ كَلِمَاتٍ: «احْفَظِ اللَّهَ يَحْفَظْكَ، احْفَظِ اللَّهَ تَجِدْهُ تُجَاهَكَ، إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ، وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ، واعلَمْ: أَنَّ الأُمَّةَ لَو اجْتَمَعتْ عَلَى أَنْ ينْفعُوكَ بِشَيْءٍ، لَمْ يَنْفعُوكَ إِلاَّ بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ لَكَ، وإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَضُرُّوك بِشَيْءٍ، لَمْ يَضُرُّوكَ إِلاَّ بَشَيْءٍ قد كَتَبَهُ اللَّه عَلَيْكَ، رُفِعَتِ الأقْلامُ، وجَفَّتِ الصُّحُفُ». رواهُ التِّرمذيُّ وقَالَ: حديثٌ حسنٌ صَحيحٌ.
وفي روايةِ غيرِ التِّرْمِذيِّ: «احْفَظِ اللَّهَ تَجِدْهُ أَمَامَكَ، تَعَرَّفْ إِلَى اللَّهِ في الرَّخَاءِ يعرِفْكَ في الشِّدةِ، وَاعْلَمْ أَنّ مَا أَخْطَأَكَ لَمْ يَكُنْ لِيُصيبَكَ، وَمَا أَصَابَكَ لمْ يَكُن لِيُخْطِئَكَ وَاعْلَمْ أنّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ، وأَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْكَرْب، وأَنَّ مَعَ الْعُسرِ يُسْراً».
۴۲. از ابنعباسبروایت شده است که فرمود: من روزی در پشت سر پیامبرصبر مرکب شان سوار بودم، فرمودند: «ای پسر! چند کلمه را به تو میآموزم: خدا را به یاد داشته باش تا او نیز حافظ و نگهدار تو باشد؛ مراقب اوامر خداوند باش تا در مقابل خود او را بیابی. هرگاه چیزی میخواهی، از خدا بخواه و هرگاه یاری میجویی، از خدا بجوی و بدان که اگر همهی مردم جمع شوند که نفعی به تو برسانند نمیتوانند، مگر آنچه که خدا برای تو مقدر کرده است و اگر همهی مردم جمع شوند که ضرری به تو برسانند نمیتوانند، مگر آنچه که خدا برای تو مقدر کرده است؛ (زیرا که) قلمها از نوشتن باز ایستادهاند و نامهها خشک شدهاند. (همه چیز و هر سرنوشت و حالی، به تقدیر خدا و به قلم ملایکه در کتابهای سرنوشت آدمیان نوشته و معلوم شده است و کسی توان تغییر آن را ندارد)» [۴۵].
در روایت غیر ترمذی آمده است: «خداوند را به یاد داشته باش تا در برابر خود، او را بیابی، در هنگام آسایش و آسودگی، خدا را به یاد داشته باش تا در موقع سختی و دشواری، حافظ و نگهدار تو باشد و بدان که آنچه که برای تو مقدر نشده است، مطمئناً به تو نمیرسد و آنچه که برای تو مقدر شده است، ممکن نیست که از تو بگذرد و حتماً به تو میرسد. همانا فتح و پیروزی با صبر، و موفقیت با زحمت و مشقت همراه است و با هر سختی و دشواری، آسایش و آسودگی است».
۴۳- عَنْ شَدَّادِ بْن أَوْسٍ رضي اللَّه عنه عن النبي صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قال: «الكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَهُ وَعَمِلَ لِما بَعْدَ الْموْتِ، وَالْعَاجِزُ مَنْ أَتْبَعَ نَفْسَه هَوَاهَا، وتمَنَّى عَلَى اللَّهِ الأَمَانِيَّ» رواه التِّرْمِذيُّ وقالَ: حديثٌ حَسَنٌ.
۴۳. از شداد بن اوسسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «عاقل و زیرک (واقعی)، کسی است که حساب اعمال خود را همیشه نگه دارد و برای بعد از مرگ، کار کند. و ناتوان و نادان، کسی است که از آرزوهای نفس پیروی و از خداوند عفو و رحمت را آرزو نماید [۴۶]، [۴۷].
۴۴-عَنْ أبي هُرَيْرَةَ رضي اللَّهُ عنهُ قاَلَ: قالَ رسولُ اللَّه صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مِنْ حُسْنِ إِسْلامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ مَالاَ يَعْنِيهِ» حديثٌ حسنٌ، رواهُ التِّرْمذيُّ وغيرُهُ.
۴۴. از ابوهریرهسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «از علایم خوبی اسلام شخص آن است که آنچه را که مربوط به او نیست ترک نماید».
[۴۳] مسلم روایت کرده است؛ [(۱۸)]. [۴۴] ترمذی روایت کرده؛ [(۱۹۸۸)] و گفته است: حدیثی حسن است. [۴۵] ترمذی روایت کرده [(۲۵۱۸)] و گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۴۶] ترمذی روایت کرده [(۲۴۶۱)] و گفته است: حدیثی حسن است. [۴۷] یعنی: کسی که هیچ کار خیری نداشته و انتظار داشته باشد که به نعمتهای آخرت هم برسد، ناتوان و نادان است ـ ویراستاران.