۲۴۵- باب كرامات الأولياء وفضلهم
باب کرامات اولیا و فضیلت آنها
قَالَ اللهُ تَعَالَی:
﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٦٢ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٦٣ لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۚ لَا تَبۡدِيلَ لِكَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ٦٤﴾[يونس: ۶۲-۶۴].
«هان! بیگمان دوستان خداوند، ترسی بر آنان نیست و غمگین نمیگردند؛ آن کسانی که ایمان آوردهاند و تقوا پیشه کردهاند؛ برای آنان در دنیا و در آخرت بشارت است، سخنان خدا تخلفناپذیر است، این همان کامیابی و رستگاری بزرگ است».
وَقَالَ تَعَالَی:
﴿وَهُزِّيٓ إِلَيۡكِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَيۡكِ رُطَبٗا جَنِيّٗا٢٥ فَكُلِي وَٱشۡرَبِي﴾[مريم: ۲۵-۲۶].
و خطاب به مریم÷هنگام وضع حمل میفرماید: «تنهی خرما را به طرف خود بجنبان، تا خرمای نورس دستچینی بر تو فرو بارد؛ پس بخور و بیاشام».
وَقَالَ تَعَالَی:
﴿كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيۡهَا زَكَرِيَّا ٱلۡمِحۡرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزۡقٗاۖ قَالَ يَٰمَرۡيَمُ أَنَّىٰ لَكِ هَٰذَاۖ قَالَتۡ هُوَ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِۖ إِنَّ ٱللَّهَ يَرۡزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيۡرِ حِسَابٍ٣٧﴾[آل عمران: ۳۷].
«هرگاه که زکریا داخل عبادتگاه او (مریم) میشد، غذایی را در پیش او مییافت؛ به او گفت: ای مریم! این از کجا برای تو میآید؟! گفت: این از سوی خدا میآید، خداوند به هرکس که بخواهد، بیحساب و شمار روزی میدهد».
وَقَالَ تَعَالَی:
﴿وَإِذِ ٱعۡتَزَلۡتُمُوهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ فَأۡوُۥٓاْ إِلَى ٱلۡكَهۡفِ يَنشُرۡ لَكُمۡ رَبُّكُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ وَيُهَيِّئۡ لَكُم مِّنۡ أَمۡرِكُم مِّرۡفَقٗا١٦ ۞وَتَرَى ٱلشَّمۡسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَٰوَرُ عَن كَهۡفِهِمۡ ذَاتَ ٱلۡيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقۡرِضُهُمۡ ذَاتَ ٱلشِّمَالِ﴾[الكهف: ۱۶-۱۷].
«و چون از این قوم و از چیزهایی که به جز خدا میپرستند، کنارهگیری کردید پس به غار پناهنده شوید تا پروردگارتان رحمتش را بر شما بگستراند و وسایل رفاه و رهایی شما را از این کار که در پیش دارید، مهیا و آسان سازد. خورشید را میدیدی که به هنگام طلوع، به طرف راست غارشان میگرایید و به هنگام غروب، آنان را به سوی طرف چپشان ترک میکرد».
۸۶۳- وعنْ أبي هُرَيْرَة رضي اللَّه عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَقَدْ كَانَ فِيْمَا قَبْلَكُمْ مِنَ الأُمَمِ نَاسٌ مُحَدَّثُونَ، فإنْ يَكُ في أُمَّتِيْ أَحَدٌ، فإنَّهُ عُمَرُ» رواه البخاري، ورواه مسلم من روايةِ عائشةَ، وفي رِوايتِهما قالَ ابنُ وَهْبٍ: «مُحَدَّثُونَ» أَي: مُلْهَمُون.
۸۶۳. از ابوهریره ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «در بین مردمان پیش از شما، مردانی وجود داشتند که (از عالم غیب) به آنها الهام و سخن گفته میشد، و اگر یک نفر از این قبیل در امت من باشد، آن یک نفر عمرساست» [۸۴۲].
۸۶۴- وَعَنْ جَابِرِ بنِ عَبْدِ اللَّهِ رضي اللَّه عَنْهُما قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ أُحُدٌ دَعَانِيْ أَبِيْ مِنَ اللَّيْلِ فَقَالَ: مَا أُرَانِيْ إلاَّ مَقْتُولاً فِيْ أوَّلِ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَإنِّيْ لاَ أَتْرُكُ بعْدِيْ أعزَّ عَلَيَّ مِنْكَ غَيْرِ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وإنَّ عَلَيَّ دَيْناً فَاقْضِ، وَاسْتَوْصِ بِأَخَوَاتِكَ خَيْراً: فأَصْبَحْنَا، فَكَانَ أوَّلَ قَتِيْلٍ، وَدَفَنْتُ مَعَهُ آخَرَ فِيْ قَبْرِهِ، ثُمَّ لَمْ تَطِبْ نَفْسِيْ أنْ أتْرُكَهُ مَعَ آخَرَ، فَاسْتَخْرَجْتُهُ بَعْدَ سِتَّةِ أشْهُرٍ، فَإذَا هُوَ كَيَوْمِ وَضَعْتُهُ غَيْرَ أُذُنِهِ، فَجَعَلْتُهُ فِيْ قَبْرٍ عَلَى حٍدَةٍ. رواه البخاري.
۸۶۴. از جابر بن عبدالله ـبـ روایت شده است که فرمود: وقتی جنگ احد شد، پدرم شب مرا خواست و گفت: خود را در میان نخستین مردانی از اصحاب پیامبرصکه کشته میشوند، میبینم و من جز شخص پیامبرصعزیزتر از تو را ندارم و کسی را بعد از خود به جا نمیگذارم، قرضی بر گردن من است، آن را ادا کن و سفارش خیر مرا نسبت به خواهرانت پذیرا باش. چون صبح کردیم، او اولین شهید بود و یکی دیگر را با او در قبرش دفن کردم، سپس دلم راضی نشد که او را با دیگری بگذارم و بعد از گذشت شش ماه او را بیرون آوردم و او را همانند همان روز که به خاکش سپرده بودم، یافتم، جز گوشش، بعد او را در قبر جداگانهای دفن کردم [۸۴۳].
۸۶۵- وَعَنْ أنَسٍ رضي اللَّه عَنْهُ أنَّ رَجُلَيْنِ مِنْ أصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَرَجَا مِنْ عِنْدِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِيْ لَيْلَةٍ مُظْلِمَةٍ وَمَعَهُمَا مِثْلُ الْمِصْبَاحَينِ بَيْنَ أَيْدِيْهِمَا، فَلَمَّا افْتَرَقَا، صَارَ مَعَ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا وَاحِدٌ حَتَّى أتَى أهْلَهُ.
رواه البخاري مِنْ طرُقٍ، وَفِيْ بَعْضِهَا أنَّ الرَّجُلَيْنِ أُسَيْدُ بنُ حُضَيرٍ، وعَبَّادُ بنُ بِشْرٍ رضي اللَّه عَنْهُما.
۸۶۵. از انس ـسـ روایت شده است که فرمود: دو مرد از اصحاب پیامبرصشبی تاریک از حضورش بیرون آمدند و همراه و پیشاپیش آنها، دو نور مانند دو چراغ موجود بود؛ وقتی از هم جدا شدند، با هرکدام، یکی از آن دو نور باقی ماند تا به میان خانوادهاش رسید [۸۴۴].
۸۶۶- وعَن ابْنِ عُمر رضي اللَّه عنْهُما قَالَ: مَا سَمِعْتُ عُمَرَ رضي اللَّه عنْهُ يَقُولُ لِشَيْءٍ قَطُّ: إنِّيْ لأَظُنَّهُ كَذَا إلاَّ كَانَ كَمَا يَظُنُّ، رواهُ البُخَاري.
۸۶۶. از ابن عمر ـبـ روایت شده است که فرمود: هرگز از حضرت عمرسنشنیدم که در مورد چیزی بگوید: گمان من در این مورد چنین است، جز اینکه آن چیز موافق گمان او میبود [۸۴۵].
[۸۴۲] بخاری [(۳۶۹۸)] روایت کرده و مسلم [(۲۳۹۸)] از روایت حضرت عایشهلروایت کرده و در روایت هر دو آمده است که «ابن وهب» گفت: «محدثون»: یعنی کسانی که به آنها الهام میشود. [۸۴۳] بخاری روایت کرده است؛ [ (۱۳۵۱)]. [۸۴۴] بخاری [(۴۶۵)] از چند طریق روایت کرده است و در بعضی از روایات آمده است که آن دو نفر اسید بن حضیر و عباد بن بشرببودهاند. [۸۴۵] بخاری روایت کرده است؛ [(۳۸۶۶)].