۲۵۴- باب تحريم لعن إنسان بعينه أو دابة
باب تحریم لعن انسان مشخص یا حیوان
۸۹۴- عن أبي زيْدٍ ثابتِ بنِ الضَّحَّاكِ الأنصاريِّ رضي اللَّه عنهُ، وَهُوَ مِنْ أَهْلِ بَيْعَةِ الرِّضْوانِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ حَلَفَ عَلَى يَمِيْنٍ بِمَلَّةٍ غَيْرِ الإسْلاَمِ كَاذِباً مُتَعَمِّداً، فَهُوَ كَمَا قَالَ، وَمَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِشَيْءٍ، عُذِّبَ بِهِ يَوْمَ القِيَامَةِ، وَلَيْسَ عَلَى رَجُلٍ نَذْرٌ فِيْمَا لاَ يَمْلِكُهُ، وَلَعْنُ الْمُؤْمِنِ كَقَتْلِهِ». مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ.
۸۹۴. از ابوزید ثابت بن ضحاک انصاری ـسـ که از اهل بیعت الرضوان است، روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «هرکس به دروغ و بدون اعتقاد و از روی عمد، بر دینی غیر از اسلام سوگند بخورد، (مانند این که بگوید: اگر فلان کار را کردم، به خدا یهودی هستم یا...)، او همانطور که گفته، است. و هرکس با چیزی خود را بکُشد، در روز قیامت با همانچیز عذاب داده میشود؛ و ادای نذر شخص در چیزی که ملک او نیست، واجب نیست؛ و لعن شخص مؤمن، مانند قتل اوست» [۸۷۳].
۸۹۵- وعنْ أبي هُريْرةَ رضي اللَّه عنهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لاَ يَنْبَغِيْ لِصِدِّيقٍ أنْ يَكُوْنَ لَعَّاناً» رواه مسلم.
۸۹۵. از ابوهریره ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «شایسته نیست که مسلمان صادق، لعنتکننده باشد» [۸۷۴].
۸۹۶- وعنْ أبي الدَّردَاءِ رضي اللَّه عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ يَكُونُ اللَّعَّانُونَ شُفعَاءَ، وَلاَ شُهَدَاءَ يَوْمَ القِيَامَةِ». رواه مسلم.
۸۹۶. از ابودارداء ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «لعن و نفرینکنندگان در قیامت نه شفیع خواهند بود و نه شاهد» [۸۷۵].
۸۹۷- وعَنْ سَمُرَةَ بْنِ جُنْدُبٍ رضي اللَّه عنْهُ قالَ: قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ تَلاَعَنُوا بِلَعْنَةِ اللَّهِ، وَلاَ بِغَضَبِهِ، وَلاَ بِالنَّارِ» رواه أبو داود، والترمذي وقال: حديثٌ حسنٌ صحيحٌ.
۸۹۷. از سمره بن جندب ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «همدیگر را به لعنت خدا و غضب او و آتش دوزخ، نفرین نکنید» [۸۷۶].
۸۹۸- وعن ابن مسعودٍ رضي اللَّه عنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَيْسَ الْمُؤْمِنُ بِالطَّعَّانِ، وَلاَ اللَّعَّانِ وَلاَ الفَاحِشِ، وَلاَ البَذِيِّ». رواه الترمذي وقالَ: حديثٌ حسنٌ.
۸۹۸. از ابن مسعود ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «مؤمن طعنهزن نفرینکننده، دشنامدهنده و ناسزاگو و بیحیا نیست» [۸۷۷].
۸۹۹- وعنْ أبي الدَّرْداءِ رضي اللَّه عنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: إنَّ العَبْدَ إِذَا لَعَنَ شَيْئاً، صَعِدَتِ اللَّعْنةُ إِلَى السَّمَاءِ، فتُغْلَقُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ دُونَهَا، ثُمَّ تَهْبِطُ إِلى الْأَرْضِ، فتُغْلَقُ أَبْوَابُهَا دُونَهَا، ثُّمَّ تَأْخُذُ يَمِيْناً وَشِمَالاً، فَإِذَا لَمْ تَجِدْ مَسَاغاً رَجَعَتْ إِلَى الَّذِيْ لُعِنَ، فَإنْ كَانَ أَهْلاً لِذَلِكَ، وَإلاَّ رَجَعَتْ إِلَى قَائِلِهَا» رواه أبو داود.
۸۹۹. از ابودرداء ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «وقتی که شخص چیزی را لعنت کرد، آن لعنت به آسمان میرود و درهای آسمان بر او بسته میگردد و دوباره به زمین میآید، درهای زمین نیز بر او مسدود میشود، بعد به سمت چپ و راست میرود تا راهی بیابد و وقتی راه خروج نیافت، به کسی که لعنت شده است، باز میگردد، اگر سزاوار آن باشد (شامل وی میشود) و اگر سزاوار نباشد، به شخص لعنتکننده باز میگردد» [۸۷۸].
۹۰۰- وعن أبي برزَةَ نَضلَةَ بْنِ عُبيْدٍ الأسلمِيِّ رضي اللَّه عنْهُ قَالَ: بَيْنَمَا جَارِيَةٌ عَلَى نَاقَةٍ عَلَيْهَا بَعْضُ مَتَاعِ القَوْمِ. إِذْ بَصُرَتْ بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَتَضَايَقَ بِهِمُ الْجَبَلُ فَقَالَتْ: حَلْ، اللَّهُمَّ الْعَنْهَا. فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ تُصَاحِبْنَا نَاقَةٌ عَلَيْهَا لَعْنَةٌ». رواه مسلم.
وَاعْلَمْ أنَّ هَذَا الْحَدِيثَ قَدْ يُسْتَشكَلُ مَعْنَاهُ، وَلاَ إشْكَالَ فِيهِ، بَلِ الْمُرَادُ النَّهْيُ أنْ تُصَاحِبَهُمْ تِلْكَ النَّاقَةُ، وَلَيْسَ فِيهِ نَهْيٌ عَنْ بَيْعِهَا وَذَبْحِهَا وَرُكُوبِهَا فِي غَيْرِ صُحْبَةِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، بَلْ كُلُّ ذَلِكَ وَمَا سِوَاهُ مِنَ التَّصَرُّفَاتِ جائِزٌ لا مَنْعَ مِنْهُ، إِلاَّ مِنْ مُصَاحَبَةِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِهَا؛ لأنَّ هذِهِ التَّصَرُّفَاتِ كُلَّهَا كَانَتْ جَائِزَةً فَمُنِعَ بَعْضٌ مِنْهَا، فَبَقِيَ البَاقِي عَلَى مَا كَانَ، واللهُ أَعلم.
۹۰۰. از ابو برزه نضله بن عبید اسلمی ـسـ روایت شده است که فرمود: (در یک سفر) دختر جوانی سوار بر شتر بود ـ که بعضی از وسایل قوم نیز بر پشت آن بود ـ ناگاه چشمش به پیامبرصافتاد (و از شرم حضور پیامبرصدست و پای خود را گم کرد و از هدایت شتر باز ماند و شترش ایستاد و سستی کرد و راه) کوه بر آنها تنگ شد، دختر شتر را نهیب زد و گفت: حل! خدایا لعنتش کن! پیامبرصفرمودند: «شتری که بر او لعنت هست، با ما همراهی نکند» [۸۷۹].
بدان که این حدیث معنیش مشکل مینماید در صورتی که اشکالی در آن نیست؛ زیرا مقصود از نهی از مصاحبت با آن شتر، برای آن جماعت است و در خرید و فروش و ذبح آن و نیز سوار شدن بر آن در غیر همراهی با پیامبرصنهی نشده است، بلکه تمام آنها و غیر آنها از دخالتها و تصرفات، جایز است و مانعی نیست مگر از همراه کردن آن با پیامبرص؛ زیرا این تصرفات به طور کلی جایز است و بعضی از آنها منع شده و بقیهی تصرفات به حال خود باقی است ـ و خداوند آگاهتر است.
[۸۷۳] متفق علیه. [خ (۶۰۴۴)، م (۱۱۰)]. [۸۷۴] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۵۹۷)]. [۸۷۵] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۵۹۸)]. [۸۷۶] ابوداود [(۴۹۰۶)] و ترمذی [(۱۹۷۷)] روایت کردهاند و ترمذی گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۸۷۷] ترمذی [(۱۹۷۸)] روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن است. [۸۷۸] ابوداود روایت کرده است؛ [(۴۹۰۵)]. [۸۷۹] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۵۹۶)].