۹۳- باب وداع الصاحب ووصيتته عند فراقه للسفر وغيره والدعاء له وطلب الدعاء منه
باب خداحافظی با دوست و سفارش او هنگام رفتن به مسافرت و غیر آن و دعای خیر برای او و طلب دعای خیر از او
قَالَ اللهُ تَعَالَی:
﴿وَوَصَّىٰ بِهَآ إِبۡرَٰهِۧمُ بَنِيهِ وَيَعۡقُوبُ يَٰبَنِيَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَكُمُ ٱلدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٣٢ أَمۡ كُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ حَضَرَ يَعۡقُوبَ ٱلۡمَوۡتُ إِذۡ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعۡبُدُونَ مِنۢ بَعۡدِيۖ قَالُواْ نَعۡبُدُ إِلَٰهَكَ وَإِلَٰهَ ءَابَآئِكَ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗا وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٣﴾[البقرة: ۱۳۲-۱۳۳].
«و ابراهیم پسران خود را به این آیین سفارش کرد و یعقوب (نیز به پسرانش سفارش کردند که): ای فرزندان من! خداوند آیین (توحیدی اسلام) را برای شما برگزیده است و نمیرید، جز این که مسلمان باشید. آیا (شما یهودیان و مسیحیان که محمد ص را تکذیب مینمایید و ادعا دارید که بر آیین یعقوب÷هستید) هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید، حاضر بودید؟ آن هنگام که به فرزندان خود گفت: پس از من چه چیزی را میپرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و خداوند یگانه را میپرستیم و ما تسلیم او هستیم».
۴۱۹- وعن أبي سُليْمَانَ مَالك بن الْحُويْرثِ رضي اللَّه عنه قَالَ: أَتَيْنَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَنَحْنُ شَبَبةٌ متَقَاربُونَ، فَأَقَمْنَا عِنْدَهُ عِشْرِينَ لَيْلَةً، وكانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَحِيماً رَفِيقاً، فَظَنَّ أَنَّا قَدِ اشْتَقْنَا أَهْلَنَا. فسَأَلَنَا عَمَّنْ تَرَكْنَا مِنْ أَهْلِنَا، فَأَخْبَرْنَاهُ، فَقَالَ: «ارْجعُوا إِلى أَهْلِيكُمْ فَأَقِيمُوا فِيهِمْ، وَعلِّمُوهُمْ وَمُرُوهُمْ، وَصَلُّوا صَلاةَ كَذا في حِين كَذَا، وَصَلُّوا كَذَا في حِين كَذَا، فَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَلْيُؤَذِّنْ لَكُمْ أَحَدُكُمْ، وَلْيَؤُمَّكُمْ أَكبَرُكُمْ» متفقٌ عليه.
زاد البخاري في رواية له: «وَصَلَّوا كَمَا رَأَيتُمُوني أُصَلِّي».
۴۱۹. از ابوسلیمان مالک بن حویرثسروایت شده است که فرمود: ما جوانان همسن و سالی بودیم که به نزد پیامبرصرفتیم و در خدمت ایشان، بیست شب ماندگار شدیم، پیامبرصبسیار مهربان و مشفق بود، به همین سبب گمان برد (دانست) که ما مشتاق دیدار اهل و کسان خود شدهایم و از حال افراد خانوادهی ما که آنها را بهجا گذاشته بودیم، جویا شد و ما به ایشان خبر دادیم، سپس فرمودند: «بهسوی خانوادهی خود بازگردید و نزد آنها اقامت کنید و آنها را تعلیم دهید و به نماز امر کنید و فلان نماز را در فلان وقت انجام دهید و فلان نماز دیگر را در فلان وقت دیگر و هنگامی که وقت نماز فرا رسید، یکی از شما اذان بگوید، و بزرگترین شما برایتان امامت کند» [۴۰۸].
و بخاری در روایت خود اضافه کرده است: «نماز را آنچنان که میبینید من میخوانم ، بخوانید».
۴۲۰- وعن سالم بنِ عَبْدِ اللَّه بنِ عُمَرَ أَنَّ عبدَ اللَّه بنِ عُمَرَ رضي اللَّه عنهما كَانَ يَقُولُ لِلرَّجُلِ إِذَا أَرَادَ سفراً: ادْنُ مِنِّي حَتَّى أُوَدِّعَكَ كمَا كَانَ رسولُ اللَّه صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُودِّعُنَا فيقُولُ: «أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ دِينَكَ، وَأَمانَتَكَ، وخَوَاتِيمَ عَمَلِكَ». رواه الترمذي، وقال: حديث حسن صحيح.
۴۲۰. از سالم بن عبدالله بن عمر روایت شده است که فرمود: عبدالله بن عمرمبه هر مردی که قصد سفر داشت، میگفت: به من نزدیک شو تا چنان که پیامبرصبا ما وداع میفرمود، با تو وداع کنم، سپس میگفت: «دین و امانت و خاتمهی کارهایت را به خدا میسپارم» [۴۰۹].
۴۲۱- وعن أَنسٍ رضي اللَّه عنه قال: جَاءَ رَجُلٌ إِلى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: يا رسُولَ اللَّه، إِني أُرِيدُ سَفَراً، فَزَوِّدْنِي، فَقَالَ: «زَوَّدَكَ اللَّهُ التَّقْوَى». قال: زِدْني، قال: «وَغَفَرَ ذَنْبَكَ» قال: زِدْني، قال: «وَيَسَّرَ لكَ الْخيْرَ حَيْثُمَا كُنْتَ» رواه الترمذي وقال: حديث حسن.
۴۲۱. از انسسروایت شده است که فرمود: مردی نزد پیامبرص آمد و گفت: ای رسول خدا! قصد سفری دارم، توشهای به من مرحمت فرما! فرمودند: «خداوند تقوا را توشهی تو گرداند!» گفت: بیشتر مرحمت فرما! فرمودند: «و (خداوند) گناهان تو را بیامرزد!» گفت: بیشتر لطف بفرما، فرمودند: «و (خداوند) هر جا که باشی، خیر و سعادت و منفعت را برای تو آسان و بسیار گرداند» [۴۱۰].
(به حدیث شماره: ۲۴۰ مراجعه شود).
[۴۰۸] متفق علیه است [خ (۶۲۸)، م (۶۷۴)]. [۴۰۹] ترمذی [(۳۴۳۹)] روایت کرده و گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۴۱۰] ترمذی [(۳۴۴۰)] روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن است.