۳۵۱- باب أحاديث الدّجال وأشراط الساعة وغيرها
باب احادیث در بارة دجال و نشانههای قیامت و غیره
۱۰۴۸- وَعَنْ رِبْعيِّ بْنِ حِرَاشٍ قَالَ: انْطَلَقْتُ مَعَ أبي مَسْعُودٍ الأَنْصَارِيِّ إِلى حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ رضي اللَّه عنهم فَقَالَ لَهُ أبُو مَسْعُودٍ: حَدِّثْنِيْ مَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، في الدَّجَّالِ قَالَ: «إنَّ الدَّجَّالَ يَخْرُجُ وَإنَّ مَعَهُ مَاءً وَنَاراً، فَأَمَّا الَّذِي يَرَاهُ النَّاسُ مَاءً فَنَارٌ تُحْرِقُ، وَأمَّا الَّذِيْ يَرَاهُ النَّاسُ نَاراً، فَمَاءٌ بَارِدٌ عَذْبٌ، فَمَنْ أدْرَكَهُ مِنْكُمْ، فَلْيَقَعْ في الَّذِيْ يَرَاهُ نَاراً، فَإنَّهُ مَاءٌ عَذْبٌ طَيِّبُ» فَقَالَ أَبُومَسْعُودٍ: وَأنَا قَدْ سَمِعْتُهُ. متَّفَقٌ عَلَيْهِ.
۱۰۴۸. و از ربعی بن حراش روایت شده است که فرمود: با ابومسعود انصاری پیش حذیفه بن یمانشرفتیم، ابومسعودسبه او گفت: آنچه از پیامبرصدر مورد دجال شنیدهای، برایم بگو، گفت: «دجال خروج میکند در حالی که آبی و آتشی به همراه دارد، آنچه که مردم به صورت آب میبینند، آتشی است که میسوزاند و آنچه که مردم به شکل آتش مشاهده میکنند، آبی سرد و شیرین است، پس اگر کسی از شما او را درک کرد، خود را در آنچه که به صورت آتش میبیند، بیندازد، زیرا آن آتش در واقع آبی شیرین و پاک است»، ابومسعودسگفت: من نیز مانند این را از پیامبرصشنیدهام [۱۰۲۱].
۱۰۴۹- وَعَنْ أنَسٍ رضي اللَّه عَنْهُ قَالَ: قَال رَسُولُ اللَّه صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَيْسَ مِنْ بَلَدٍ إلاَّ سَيَطَؤُهُ الدَّجَّالُ إلاَّ مَكَّةَ والْمَدِيْنةَ، وَلَيْسَ نَقْبٌ مِنْ أنْقَابِهِمَا إلاَّ عَلَيْهِ الْمَلائِكَةُ صَافِّينَ تحْرُسُهُمَا، فَيَنْزِلُ بالسَّبَخَةِ، فَتَرْجُفُ الْمَدِيْنَةُ ثَلاَثَ رَجَفَاتٍ، يُخْرِجُ اللَّهُ مِنْهَا كُلَّ كَافِرٍ وَمُنَافِقٍ» رواه مسلم.
۱۰۴۹. و از انسسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «دجال به تمام شهرها میرود و آنها را میپیماید (و افساد میکند)، جز شهرهای مکه و مدینه که هیچ سوراخ و نقطهای از آن دو شهر نیست مگر آنکه ملایکه در آن صف کشیده و از آن حراست میکنند، بعد دجال بر زمین شنزار سبخه (در مدینه) فرود میآید، و مدینه سه بار میلرزد و خداوند، هر کافر و منافقی را از آن خارج میکند» [۱۰۲۲].
۱۰۵۰- وعَنْهُ رضي اللَّه عنْهُ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «يَتْبَعُ الدَّجَّالَ مِنْ يَهُودِ أَصْبَهَانَ سَبْعُونَ ألْفاً عَلَيْهم الطَّيَالِسَةُ» رواهُ مسِلمٌ.
۱۰۵۰. و از انسسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «از یهودیان اصفهان، هفتاد هزار نفر پیرو دجال میشوند که همه طیلسان (نوعی ردای سبز رنگ است که احبار و علمای یهودی آن را میپوشند) بر تن دارند» [۱۰۲۳].
۱۰۵۱- وعَنْ أمِّ شَريكٍ رضي اللَّه عَنْهَا أنَّهَا سَمِعْتِ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «ليَنْفِرَنَّ النَّاسُ مِنَ الدَّجَّالِ فِيْ الْجِبَالِ» رَوَاهُ مُسْلِمٌ.
۱۰۵۱. و از ام شریکلروایت شده است که او از پیامبرصشنید که میفرمودند: «به طور حتم، مردم از خوف دجال به کوهها میگریزند» [۱۰۲۴].
۱۰۵۲- وعنْ أبي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ رضي اللَّه عَنْهُ عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «يَخْرُجُ الدَّجَّالُ فَيتَوَجَّهُ قِبَلَهُ رَجُلٌ مِنَ الْمُؤمِنِيْنَ فَيَتَلَقَّاهُ الْمَسَالِحُ: مَسَالِحُ الدَّجَّالِ، فَيقُولُونَ لَهُ: إِلَى أيْنَ تَعْمِدُ؟ فَيَقُولُ: أعْمِدُ إِلَى هَذَا الَّذِيْ خَرَجَ، فَيَقُولُونَ لَهُ: أَوْ مَا تُؤْمِنُ بِرَبِّنَا؟ فَيَقُولُ: مَا بِرَبِّنَا خَفَاءٌ! فَيَقُولُونَ: اقْتُلُوهُ. فَيقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: ألَيْسَ قَدْ نَهَاكُمْ رَبُّكُمْ أنْ تَقْتُلُوا أَحَداً دُونَهُ، فَيَنْطَلِقُونَ بِهِ إِلى الدَّجَّالِ، فَإذَا رَآهُ الْمُؤْمِنُ قالَ: يَا أيُّهَا النَّاسُ، إنَّ هَذَا الدَّجَّالُ الَّذِيْ ذَكَرَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؛ فَيَأمُرُ الدَّجَّالُ بِهِ فَيُشَبَّحُ؛ فَيَقُولُ: خُذُوهُ وَشُجُّوهُ. فَيُوسَعُ ظَهْرُهُ وَبَطْنُهُ ضَرْباً، فَيَقُولُ: أَوَمَا تُؤْمِنُ بِيْ؟ فَيَقُولُ: أَنْتَ الْمَسِيحُ الكَذَّابُ! فَيُؤْمَرُ بِهِ، فَيُؤْشَرُ بِالْمنْشَارِ مِنْ مَفْرِقِهِ حَتَّى يُفَرِّقَ بَيْنَ رِجْلَيْهِ. ثُمَّ يَمْشِي الدَّجَّالُ بَيْنَ القِطْعَتَيْنِ ثُمَّ يَقُولُ لَهُ: قُمْ، فَيَسْتَوِيْ قَائِماً. ثُمَّ يَقُولُ لَهُ: أَتُؤْمِنُ بِي؟ فَيَقُولُ: ما ازْدَدْتُ فِيكَ إلاَّ بَصِيرَةً. ثُمَّ يَقُولُ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ، إنَّهُ لاَ يَفْعَلُ بَعْدِيْ بِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ؛ فَيَأخُذُهُ الدَّجَّالُ لِيَذْبَحَهُ، فَيَجْعَلُ اللهُ مَا بَيْنَ رَقَبَتِهِ إلَى تَرْقُوَتِهِ نُحَاساً، فَلاَ يَسْتَطِيعُ إلَيْهِ سَبِيْلاً، فَيَأخُذُهُ بِيَدَيْهِ وَرِجْلَيْهِ فَيَقْذِفُ بِهِ، فَيَحْسَبُ النَّاسُ أَنَّهُ قَذَفَهُ إلَى النَّارِ، وَإنَّمَا أُلْقِيَ فِيْ الْجَنَّةِ». فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «هَذَا أعْظَمُ النَّاسِ شَهَادَةً عِنْدَ رَبِّ العَالَمِيْنَ». رواه مسلم.
۱۰۵۲. و از ابوسعید خدریسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «دجال خروج میکند و مردی از مؤمنان به طرف او میرود و با مأموران مسلح دجال، برخورد میکند و به او میگویند: به کجا میروی؟ میگوید: نزد این که خروج کرده است، به او میگویند: آیا به خدای ما (دجال) ایمان نداری؟ میگوید: در مورد پروردگار ما خفایی نیست (یعنی موجودیت خدای ما -اللهأ- ثابت است و هیچگونه خفایی در مورد او وجود ندارد)، میگویند: او را بکُشید، یکی از آنها به دیگری میگوید: آیا مگر خدای شما (دجال)، شما را از اینکه بدون اجازه و خبر او، کسی را نکشید، نهی نکرد؟ و او را به سوی دجال میبرند، وقتی مؤمن او را میبیند، میگوید: ای مردم! این همان دجالی است که پیامبرصآن را نام برده است، دجال دستور میدهد که او را به پشت بخوابانید و سر و روی او را بزنید و زخمی کنید و ضربههای سخت بر پشت و شکم او زده میشود و میگوید: آیا به من ایمان نداری؟ مؤمن جواب میدهد: تو مسیح دروغگو هستی، بعد فرمان قتل او داده شده، او از فرق سرش اره میشود تا اینکه از وسط پاهایش جدا و دونیم میگردد، سپس دجال بین دو نیمهی بدن او راه میرود، بعد به او میگوید: برخیز! برمیخیزد و راست میایستد، سپس به او میگوید: آیا به من ایمان نداری؟ میگوید: دربارهی تو چیزی جز بصیرت و آگاهی بیشتر (به خباثت تو) به من افزوده نشده است، مؤمن سپس میگوید: ای مردم! او بعد از من با کس دیگری چنین کاری کرده نمیتواند، بعد دجال او را میگیرد که سرش را از تن جدا کند و خداوند، فاصلهی بین گردن و شانهی او را مسین خواهد کرد و دجال توانایی دستیابی به بریدن سرش را ندارد، سپس دست و پایش را میگیرد و او را پرتاب میکند، مردم تصور میکنند که او را به آتش انداخته در صورتی که او به بهشت انداخته شده است». پیامبرصسپس فرمودند: «این بزرگترین درجهی شهید و شهادت نزد خداوند جهانیان است» [۱۰۲۵].
۱۰۵۳- عَن النَّواس بنِ سَمْعَانَ رضي اللَّه عَنْهُ قالَ: ذَكَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الدَّجَّالَ ذَاتَ غَدَاةٍ فَقَالَ: «إنَّهُ شَابٌّ قَطَطٌ عَيْنُهُ طَافِيَةٌ، كَأنِّيْ أُشَبِّهُهُ بِعَبْدِ العُزَّى بنِ قَطَنٍ، فَمَنْ أدْرَكَهُ مِنْكُمْ، فَلْيَقْرَأ عَلَيْهِ فَواتِحَ سُورَةِ الكَهْفِ؛ إنَّهُ خَارِجٌ خَلَّةً بَيْنَ الشَّامِ وَالعِرَاقِ، فَعَاثَ يَمِيْناً وَعَاثَ شِمالاً، يَا عِبَادَ اللهِ فَاثْبُتُوا». قُلْنَا: يَا رَسُولَ اللهِ، وَمَا إسْراعُهُ في الأرْضِ؟ قالَ: «كَالْغَيْثِ استَدْبَرَتْهُ الرِّيْحُ، فَيَأْتِيْ عَلَى الْقَوْمِ، فَيَدْعُوهُمْ، فَيُؤْمِنُونَ بِهِ، وَيَسْتَجِيْبُونَ لَهُ فَيَأمُرُ السَّماءَ فَتُمْطِرُ، وَالأَرْضَ فَتُنْبِتُ، فَتَرُوحُ عَلَيْهِمْ سَارِحَتُهُم أطْوَلَ مَا كَانَتْ ذُرىً، وَأَسْبَغَهُ ضُرُوعاً، وأمَدَّهُ خَوَاصِرَ، ثُمَّ يَأْتِيْ الْقَوْمَ فَيَدْعُوهُمْ، فَيَرُدُّونَ عَلَيهِ قَوْلَهُ، فَيَنْصَرِفُ عَنْهُمْ، فَيُصْبِحُونَ مُمْحِلِيْنَ لَيْسَ بِأَيْدِيْهِمْ شَيْءٌ مِنْ أَمْوَالِهِمْ، وَيَمُرُّ بِالْخَرِبَةٍِ فَيَقُولُ لَهَا: أَخْرِجِيْ كُنُوزَكِ، فَتَتْبَعُهُ، كُنُوزُهَا كَيَعَاسِيْبِ النَّحْلِ، ثُّمَّ يدْعُو رَجُلاً مُمْتَلِئاً شَبَاباً فَيَضْربُهُ بِالسَّيْفِ، فَيَقْطَعُهُ، جِزْلَتَيْنِ رَمْيَةَ الْغَرَضِ، ثُمَّ يَدْعُوهُ، فَيُقْبِلُ، وَيَتَهلَّلُ وَجْهُهُ يَضْحَكُ. فَبَيْنَمَا هُوَ كَذَلِكَ إذْ بَعَثَ اللَّهُ تَعَالَى الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيم صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَيَنْزِلُ عِنْد الْمَنَارَةِ الْبَيْضـَآءِ شَرْقِيَّ دِمَشْقَ بَيْنَ مَهْرُودَتَيْنِ، وَاضِعاً كَفَّيْهِ عَلَى أجْنِحَةِ مَلَكَيْنِ، إِذَا طَأْطَأَ رَأْسَهُ، قَطَرَ وَإِذَا رَفَعَهُ تَحَدَّرَ مِنْهُ جُمَانٌ كَاللُّؤْلُؤِ، فَلاَ يَحِلُّ لِكَافِرٍ يَجِدُ رِيْحَ نَفَسِه إلاَّ مَاتَ، وَنَفَسُهُ يَنْتَهِي إِلَى حَيْثُ يَنْتَهِيْ طَرْفُهُ، فَيَطْلُبُهُ حَتَّى يُدْرِكَهُ بِبَابِ لُدٍّ، فَيَقْتُلُهُ». رواهُ مسلم.
۱۰۵۳. از نواس بن سمعان ـسـ روایت شده است که فرمود: پیامبرصدر یک صبح از دجال نام برد و فرمودند: «او (دجال) جوانی است که مویش بسیار مجعد (موی پیچان) است، و یک چشمش کور و برآمده است، من او را به عبدالعزی بن قطن تشبیه میکنم؛ هرکس از شما او را درک کرد، بر او اوایل سورهی کهف را بخواند، او از راهی بین عراق و سوریه خروج خواهد کرد، و راست و چپ را از فساد پر میکند، ای بندگان خدا! محکم و ثابتقدم باشید»، گفتیم: ای رسول خدا! سرعتش در زمین چهقدر است؟ فرمودند: «مانند باران است که باد آن را دنبال کند؛ نزد طایفهای میرود و ایشان را به خود میخواند، به او ایمان میآورند و دعوتش را اجابت میکنند و به آسمان امر میکند، باران میبارد و به زمین فرمان میدهد، زمین میرویاند و حیوانهای آن قوم که میچرند، در حالی پیش آنها برمیگردند که پشتها و لگنهایشان از پیش بزرگتر و قویتر (گوشت بیشتری دارند) و پستانهایشان از شیر پرتر است. بعد نزد قوم دیگری میآید و ایشان را به خود دعوت میکند، آن جماعت دعوت او را رد میکنند و او از ایشان منصرف شده، برمیگردد و آن طایفه دچار خشکسالی میشوند و تمام دارایی آنها از دستشان میرود؛ و دجال بر ویرانهای میگذرد، به آن خطاب میکند: گنجینههایت را بیرون بده! و گنجینههای مدفون در آن زمین، مانند زنبورهای (نر که ملکه را دنبال میکنند)، به دنبال او میروند؛ سپس مرد جوان تنومندی را دعوت میکند و او را با شمشیر میزند و به سرعت پرتاب کردن تیر به هدف، او را دو نیم میکند و سپس او را میخواند و او در حالی که صورتش درخشان است و میخندد (زنده میشود و) میآید؛ در اثنای آن که او چنین رفتاری دارد، خداوند، حضرت عیسی بن مریم÷را میفرستد و او بر روی منارهی بیضا در شرق دمشق در میان دو لباس رنگ شده و در حالی که دست های او روی بالهای دو فرشته است، فرود میآید؛ موقعی که سرش را فرود میآورد، از آن آب میچکد و وقتی سربلند میکند، قطرات نقرهای مرواریدگون آب از سرش فرو میغلتد، بوی نَفَس او به شامهی هیچ کافری نمیرسد و اگر برسد، آن کافر میمیرد و بُرد نفس او به اندازهی دید او میرود، و حضرت عیسی÷دجال را جستجو میکند تا در دروازهی لد (جایی است در فلسطین) او را مییابد و میکشد» [۱۰۲۶].
۱۰۵۴- وَعَنْ أبي هُرَيْرَة رضي اللَّه عَنْهُ قالَ: قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَلاَ أُحَدِّثُكُمْ حَدِيْثاً عَنِ الدَّجَّالِ مَا حَدَّثَ بِهِ نَبِيٌّ قَوْمَهُ، إِنَّهُ أعْوَرُ وَإنَّهُ يَجِيْءُ مَعَهُ بِمِثَالِ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، فَالَّتِيْ يَقُولُ إنَّهَا الْجنَّةُ هِيَ النَّارُ. متفقٌ عليه.
۱۰۵۴. و از ابوهریره ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «آگاه باشید! که سخنی دربارهی دجال به شما میگویم که هیچ پیغمبری در گذشته برای امت خود نگفته است: او یک چشم است، و چیزهایی مانند بهشت و دوزخ میآورد و آنچه را که میگوید بهشت است، آن دوزخ است» [۱۰۲۷].
۱۰۵۵- وعَنْ ابنِ عُمَرَ رضي اللَّهُ عَنْهُما أنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَكَرَ الدَّجَّالَ بَيْنَ ظَهْرَانِي النَّاسِ فَقَالَ: «إنَّ اللَّهَ لَيْسَ بأَعْوَرَ، أَلاَ إنَّ الْمَسِيْحَ الدَّجَّالَ أعْوَرُ الْعَيْنِ الْيُمْنَى، كَأَنَّ عَيْنَهُ عِنَبَةٌ طَافِيَةٌ» متفقٌ عليه.
۱۰۵۵. و از ابن عمربروایت شده است که پیامبرصدر حضور مردم، دجال را نام برد و فرمودند: «خداوند یک چشم نیست، آگاه باشید که مسیح دجال یک چشم است! و چشم راستش کور و مانند یک دانه، انگور برآمده است» [۱۰۲۸].
۱۰۵۶- وعَنْ أبي هُريْرَةَ رضي اللَّه عنْهُ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قالَ: «لا تَقُومُ الساعَةُ حَتَّى يُقَاتِلَ الْمُسْلِمُونَ الْيَهُودَ حَتَّى يَخْتَبِيءَ الْيَهُودِيُّ مِنْ وَرَاءِ الْحَجَرِ وَالشَّجَرِ، فَيَقُولُ الْحَجَرُ وَالشَّجَرُ: يَا مُسْلِمُ، هَذَا يَهُودِيٌّ خَلْفِيْ تَعَالَ فَاقْتُلْهُ، إِلاَّ الْغَرْقَدَ فَإنَّهُ مِنْ شَجَرِ الْيَهُودِ» متفقٌ عليه.
۱۰۵۶. و از ابوهریره ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «قیامت برپا نمیشود تا آنکه مسلمین با یهودیان بجنگند تا حدی که یک یهودی در پشت سنگ و درخت خود را پنهان میکند و سنگ و درخت به سخن آمده و میگوید: ای مسلمان! این یک نفر یهودی در پشت من است، بیا و او را بکش! جز درخت (گیاه) غرقد (دیوخار) که آن از درخت یهود است» [۱۰۲۹].
۱۰۵۷- وعَنْهُ رضي اللَّه عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «وَالَّذِيْ نَفْسِيْ بِيَدِه لاَ تَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَمُرَّ الرَّجُلُ بالْقَبْرِ، فَيَتَمَرَّغَ عَلَيْهِ، وَيَقُولُ: يَالَيْتَنِيْ مَكَانَ صَاحِبِ هَذَا الْقَبْرِ، وَلَيْسَ بِهِ الدِّيْنُ وَمَا بِهِ إلاَّ الْبَلاَءُ». متفقٌ عليه.
۱۰۵۷. و از ابوهریره ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «سوگند به کسی که جانم در دست اوست، دنیا تمام نمیشود تا اینکه مرد از کنار قبر میگذرد و روی قبر دراز میکشد و میگوید: کاش من به جای صاحب این قبر بودم! در حالی که سبب این کاش، دینداری (و نگرانی برای دین) نیست، بلکه به خاطر رنج و بلایی (دنیوی) است که به آن دچار است» [۱۰۳۰].
۱۰۵۸- وعَنْهُ رضي اللَّه عَنْهُ قَالَ: قالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَحْسِرَ الْفُرَاتُ عَنْ جَبَلٍ مِنْ ذَهَبٍ يُقْتَتَلُ عَلَيْهِ، فيُقْتَلُ مِنْ كُلِّ مِائَةٍ تِسْعَةٌ وَتِسْعُونَ، فَيَقُولُ كُلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ: لَعَلِّيْ أَنْ أَكُونَ أَنَا أنْجُو».
وفي روايةٍ «يوُشِكُ أَنْ يَحْسِرَ الْفُرَاتُ عَنْ كَنْزٍ مِنْ ذَهَبٍ، فَمَنْ حَضَرَهُ فَلاَ يَأْخُذْ مِنْهُ شَيْئاً» متفقٌ عليه.
۱۰۵۸. و از ابوهریره ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «قیامت برپا نمیشود تا اینکه فرات کوهی از طلا را نمایان میکند که بر سر آن جنگی رخ میدهد و از هر صد نفر، نود و نه نفر کشته میشوند، و هریک از آنها میگوید: امیدوارم آن کس که نجات پیدا میکند، من باشم!».
و در روایتی دیگر آمده است: «فرات کوهی از طلا نمایان میکند؛ هرکس بر آن حاضر شد، از آن چیزی برنگیرد و بدان توجهی نکند» [۱۰۳۱].
۱۰۵۹- وعَنْ مِرْداسٍ الأسْلَمِيِّ رضي اللَّه عَنْهُ قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «يَذْهَبُ الصَّالِحُونَ الأَوَّلُ فَالأَوَّلُ، وَتَبْقَى حُثَالَةٌ كَحُثَالَةِ الشِّعِيْرِ أَوْ التَّمْرِ، لاَ يُبَالِيْهمُ اللَّهُ بَالَةً»، رواه البخاري.
۱۰۵۹. و از مرداس اسلمیسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «(در نزدیکی قیامت) صالحان یک به یک همچنان به ترتیب میروند و نخالههایی مانند نخالهی پوست جو یا خرما میمانند که خداوند به آنها هیچ مبالات و توجهی نمیکند» [۱۰۳۲].
۱۰۶۰- وعن ابنِ عُمَر رضي اللَّه عنْهُما قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى بِقَوْمٍ عَذَاباً أَصَابَ الْعَذَابُ مَنْ كَانَ فِيْهِمْ، ثُمَّ بُعِثُوا عَلَى أَعْمَالِهِمْ» متفقٌ عليه.
۱۰۶۰. و از ابن عمربروایت شده است، پیامبرصفرمودند: «هرگاه خدای تعالی عذابی را بر طایفهای نازل کند، آن عذاب به همهی کسانی که در میان طایفه هستند، اصابت میکند و بعد (در قیامت) هریک مطابق اعمال خود زنده و حشر میشوند» [۱۰۳۳].
۱۰۶۱- وعَنْ جابرٍ رضي اللَّه عنْهُ قَالَ: كَانَ جِذْعٌ يَقُومُ إِلَيْهِ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، يَعْنِيْ فِيْ الْخُطْبَةِ، فَلَمَّا وُضِعَ الْمِنْبَرُ، سَمِعْنَا لِلْجِذْعِ مِثْلَ صَوْتِ العِشَارِ حَتَّى نَزَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَيْهِ فَسَكَنَ.
وفي روايةٍ قَالَ: بَكَتْ عَلَى مَا كَانَتْ تَسْمَعُ مِنَ الذِّكْرِ. رواه البخاريُّ.
۱۰۶۱. و از جابرسروایت شده است که فرمود: یک تنهی درخت خرما بود که پیامبرصهنگام ایراد خطبه به آن تکیه میزد، وقتی که منبر گذاشته شد (و پیامبرصدیگر بر ستون تکیه نمیزد وروی منبر خطبه میخواند) از آن تنهی درخت، صدایی مثل صدای شتران آبستن شنیدیم، تا این که پیامبرصاز منبر پایین آمد و دستش را روی آن گذاشت و درخت آرام شد.
در روایتی دیگر آمده است که فرمود: «بر پایان یافتن ذکری که در کنار خود میشنید، گریست» [۱۰۳۴].
۱۰۶۲- وعَنْ أبي هُريْرةَ رضي اللَّه عنْهُ أنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لاَ يُلْدَغُ الْمُؤمِنُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَيْنِ» متفقٌ عليه.
۱۰۶۲- از ابوهریرهسروایت شده است که پیامبر بزرگوار صفرمودند: «مسلمان از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود» [۱۰۳۵].
۱۰۶۳- وعنْ أبي ثَعْلَبَةَ الْخُشَنِيِّ رضي اللَّه عَنْهُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ فَرائِضَ فَلاَ تُضَيِّعُوهَا، وَحَدَّ حُدُوداً فَلاَ تَعْتَدُوهَا، وَحَرَّم أشْيَاءَ فَلاَ تَنْتَهِكُوهَا، وَسَكَتَ عَنْ أَشْيَاءَ رَحْمَةً لَكُمْ غَيْرَ نِسْيَانٍ فَلاَ تَبْحَثُوا عَنْهَا» حديثٌ حسن، رواه الدَّارقُطْني وَغَيْرُهُ.
۱۰۶۳. و از ابوثعلبهی خشنیسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «خداوند، فریضههایی را بر شما واجب گردانیده است، آنها را ضایع نکنید و به جا آورید و حدودی را تعیین نموده است، از آنها تجاوز ننمائید و چیزهایی را حرام کرده است، آنها را مرتکب نشوید و حرمتشان را نشکنید و به واسطهی رحم و دلسوزی بر شما نه از روی فراموشی، از چیزهایی سکوت کرده است، بنابراین از آنها بحث و سؤال نکنید» [۱۰۳۶].
۱۰۶۴- وَعَنْ أبي هريرة رضي الله عنهُ قَالَ: بَيْنَمَا النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِيْ مَجْلِسٍ يُحَدِّثُ القَوْمَ، جَاءَ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ: مَتَى السَّاعَةُ؟ فَمَضَى رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُحَدِّثُ، فَقالَ بَعْضُ القَوْمِ: سَمِعَ مَا قَالَ، فَكَرِهَ مَا قَالَ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: بَلْ لَمْ يَسْمَعْ، حَتَّى إذَا قَضَى حَدِيثَهُ قالَ: «أيْنَ السَّائِلُ عَنِ السَّاعَةِ؟» قَالَ: هَا أَنَا يَا رَسُولَ اللهِ. قَالَ : «إِذَا ضُيِّعَتِ الأَمَانَةُ فَانْتَظِرِ السَّاعَةَ» قَالَ: كَيْفَ إِضَاعَتُهَا؟ قَالَ: «إذَا وُسِّدَ الأَمْرُ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ فَانْتَظِرِ السَّاعَةَ». رواهُ البُخاري.
۱۰۶۴. و از ابوهریرهسروایت شده است که فرمود: وقتی پیامبرصدر مجلسی بود و برای مردم سخنرانی میفرمود، اعرابی ای نزد پیامبرصآمد و گفت: قیامت کی خواهد بود؟ پیامبرصبه سخنش ادامه داد، یکی از جماعت گفت: حرف او را شنید ولی از گفتهاش خوشش نیامد؛ دیگری گفت: ممکن است نشنیده باشد، تا اینکه سخن پیامبرصتمام شد و فرمودند: «سؤال کننده از روز قیامت کجاست؟» گفت: من هستم، ای رسول خدا! فرمودند: «هرگاه امانت تضییع شد و از بین رفت، منتظر قیامت باش»، گفت: از بین رفتن و ضایع شدن امانت چگونه خواهد بود؟ فرمودند: «هر وقت کار به غیر اهل آن سپرده شد، منتظر قیامت باش» [۱۰۳۷].
۱۰۶۵- وعنْهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «يُصَلُّونَ لَكُمْ، فَإنْ أصَابُوا فَلَكُمْ، وَإِنْ أخْطَئُوا فَلَكُمْ وَعَلَيْهِمْ» رواهُ البُخاريُّ.
۱۰۶۵. و از ابوهریرهسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «امامان جماعت برای شما نماز میخوانند، اگر درست انجام دادند، به نفع شماست و اگر اشتباه کردند، به نفع شما و به ضرر آنهاست» [۱۰۳۸].
۱۰۶۶- وَعنْهُ عَنِ النَّبيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «أَحَبُّ الْبِلاَدِ إِلَى اللَّهِ مَسَاجِدُهَا، وَأَبْغَضُ الْبِلاَدِ إِلَى اللَّهِ أَسْوَاقُهَا» روَاهُ مُسلم.
۱۰۶۶. و از ابوهریرهسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «بهترین و دوستداشتنیترین قسمت سرزمینها نزد خداوند، مساجد آنها و بدترین و منفورترین سرزمینها نزد خداوند، بازارهای آنهاست» [۱۰۳۹].
۱۰۶۷- وَعنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّمَ: «ثَلاثَةٌ لاَ يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يَنْظُرُ إلَيْهِمْ وَلاَ يُزَكِّيْهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيْمٌ: رَجُلٌ عَلَى فَضْلِ مَاءٍ بِالْفَلاَةِ يَمْنَعُهُ مِن ابْنِ السَّبِيلِ، وَرَجُلٌ بَايَعَ رَجُلاً سِلْعَةً بَعْدَ الْعَصْرِ، فَحَلَفَ بِاللَّهِ لأَخَذَهَا بِكَذَا وَكَذَا، فَصَدَّقَهُ وَهُوَ عَلَى غَيْرِ ذَلِكَ، وَرَجُلٌ بَايَعَ إمَاماً لاَ يُبَايِعُهُ إلاَّ لِدُنْيَا، فَإنْ أعْطَاهُ مِنْهَا وَفَى، وَإِنْ لَمْ يُعْطِهِ مِنْهَا لَمْ يَفِ» متفقٌ عليه.
۱۰۶۷. و از ابوهریرهسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «سه نفر هستند که خداوند در روز قیامت با آنها صحبت نمیکند و به آنها نمینگرد و آنها را پاک نمیکند و عذاب دردناکی در انتظار آنان است: مردی که آبی زیاد بر نیاز خود در بیابان دارد و آن را از رهگذر منع میکند؛ مردی که بعد از عصر کالایی را در مقابل قیمتی به مرد دیگری بفروشد و به خدا سوگند یاد کند که آن را به چنین و چنان قیمتی خریده است و طرف تصدیق و قبول کند در صورتی که چنان نیست، و مردی که محض بخاطر دنیا با امامی بیعت کرد، اگر چیزی از مال دنیا را به او داد بر بیعتش وفا میکند و اگر نداد، وفا نخواهد کرد» [۱۰۴۰].
۱۰۶۸- وَعَنْ أبي مسْعُودٍ الأنْصَارِيِّ رضي اللَّه عَنْهُ قَالَ: قَالَ النَّبيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «إنَّ مِمَّا أَدْرَكَ النَّاسُ مِنْ كَلاَمِ النُّبُوَّةِ الأُوْلَى: إذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ» رواهُ البُخَاريُّ.
۱۰۶۸. و از ابومسعود انصاریسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «به حقیقت از آنچه که از کلام نبوت اولین به مردم رسیده است، این است: اگر حیا نکردی و نداشتی، هرچه میخواهی بکن» [۱۰۴۱].
۱۰۶۹- وعَنْ أبي هُرَيْرَةَ رضي اللَّه عَنْهُ عَن النَّبيِّ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قَالَ: «اشْتَرَى رَجُلٌ مِنْ رَجُلٍ عَقَاراً، فَوَجَدَ الَّذِيْ اشْتَرَى العَقَارَ فِي عَقَارِهِ جَرَّةً فِيهَا ذَهَبٌ، فَقَالَ لَهُ الَّذِيْ اشْتَرَى العَقَارَ: خُذْ ذَهَبَكَ، إنَّمَا اشْتَرَيْتُ مِنْكَ الأَرْضَ وَلَمْ أشْتَرِ الذَّهَبَ، وَقَالَ الَّذِي لَهُ الأَرْضُ: إنَّمَا بِعْتُكَ الأَرْضَ وَمَا فِيهَا، فَتَحَاكَمَا إلَى رَجُلٍ، فَقَالَ الَّذِي تَحَاكَمَا إلَيْهِ: أَلَكُمَا وَلَدٌ؟ قالَ أحَدُهُمَا: لِيْ غُلاَمٌ، وَقَالَ الآخَرُ: لِيْ جَارِيَةٌ، قال: أنْكِحَا الغُلاَمَ الْجَارِيَةَ، وأنْفِقَا عَلَى أنْفُسِهِمَا مِنْهُ وَتَصَدَّقَا». متفقٌ عليه.
۱۰۶۹. و از ابوهریرهسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «مردی از مردی دیگر زمینی خرید، خریدار در زمین تازهی خود کوزهای یافت که در آن سکههای طلا بود، خریدار به فروشنده گفت: طلایت را بگیرد که من فقط از تو زمین خریدهام نه طلا، فروشنده گفت: من زمین را با هرچه در آن بود به تو فروختهام، (نتوانستند یکدیگر را قانع کنند و) قضاوت را نزد مردی بردند، آن مرد گفت: آیا شما دو نفر فرزند دارید؟ یکی از آنها گفت: من پسری دارم و دیگری گفت: من دختری دارم، مرد گفت: دختر را به نکاح پسر درآورید و آن سکههای طلا را خرج (ازدواج و زندگی) آن دو کنید و صدقه دهید» [۱۰۴۲].
۱۰۷۰- وَعَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ رضي اللَّه عَنْهُ قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أوَّلُ مَا يُقْضَى بَيْنَ النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ في الدِّمَاءِ» مُتَّفَقٌ علَيْهِ.
۱۰۷۰. و از ابن مسعودسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «نخستین داوری و حکمی که در روز قیامت میان مردم انجام میشود، مسألهی خون است» [۱۰۴۳].
۱۰۷۱- وَعنْ عائشة رضی الله عنهَا رضي اللَّه عَنْهَا قَالَتْ: «كَانَ خُلُقُ نَبِيِّ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْقُرْآنَ» رواهُ مُسْلِم في جُمْلَةِ حدِيثٍ طويلٍ.
۱۰۷۱. از حضرت عایشهلروایت شده است که فرمود: اخلاق و آداب پیامبرصقرآن بود [۱۰۴۴].
۱۰۷۲- وَعَنْهَا قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّه صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ أحَبَّ لِقَاءَ اللهِ أحَبَّ اللهُ لِقَاءَهُ، وَمَنْ كَرِهَ لِقَاءَ اللهِ كَرِهَ اللهُ لِقَاءهُ». فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ، أَكَرَاهِيَةُ الْمَوتِ، فَكُلُّنَا نَكْرَهُ الْمَوتَ؟! قَالَ: «لَيْسَ كَذَلِكَ، وَلَكِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا بُشِّرَ بِرَحْمَةِ اللهِ وَرِضْوَانِهِ وَجَنَّتِهِ أحَبَّ لِقَاءَ اللهِ فَأَحَبَّ اللهُ لِقَاءَهُ، وَإنَّ الْكَافِرَ إِذَا بُشِّرَ بِعَذَابِ اللهِ وَسَخَطِهِ، كَرِهَ لِقَاءَ اللهِ، وَكَرِهَ اللهُ لِقَاءَهُ». رواه مسلم.
۱۰۷۲. و از حضرت عایشهلروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «کسی که دیدار خدا را دوست بدارد، خداوند نیز دیدار او را دوست میدارد و کسی که دیدار خدا را دوست نداشته باشد، خداوند نیز دیدار او را دوست نخواهد داشت». حضرت عایشهلمیگوید: گفتم: ناخوشایندی و زشت شمردن مرگ را میفرمایید؟ همهی ما مرگ را ناخوش میداریم! پیامبرصفرمودند: «چنین نیست، ولی وقتی مؤمن به رحمت خدا و رضایت و بهشت او مژده داده شود، دیدار خدا را دوست میدارد، پس خداوند نیز دیدار او را دوست خواهد داشت و کافر وقتی از عذاب و خشم خدا ترسانده و مژدهی آن را به وی بدهند، دیدار خدا را ناخوش میدارد و خداوند نیز دیدار او را ناخوش میدارد» [۱۰۴۵].
۱۰۷۳- وَعَنْ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ صَفِيَّةَ بنْتِ حُيَيٍّ رَضِيَ اللَّه عَنْهَا قَالَتْ: كَانَ النَّبيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مُعْتَكِفاً، فَأَتَيْتُهُ أزُورُهُ لَيْلاً. فَحَدَّثْتُهُ ثُمَّ قُمْتُ لأَنْقَلِبَ، فَقَامَ مَعِيْ لِيَقْلِبَنِيْ، فَمَرَّ رَجُلاَنِ مِنَ الأنْصارِ رضي اللَّه عَنْهُما، فَلَمَّا رَأَيَا النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَسْرَعَا. فَقَالَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «عَلَى رِسْلُكُمَا، إنَّهَا صَفِيَّةُ بنتُ حُيَيٍّ» فَقَالاَ: سُبْحَانَ اللَّه! يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَالَ: «إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِيْ مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ، وَإنِّْي خَشِيْتُ أنْ يَقْذِفَ فِيْ قُلُوبِكُمَا شَراً أوْ قَالَ: شَيْئاً». متفقٌ عليه.
۱۰۷۳. و از ام المؤمنین صفیه دختر حییلروایت شده است که فرمود: پیامبرصدر مسجد اعتکاف کرده بود، شبی به خدمت او آمدم تا زیارتش کنم، با او صحبت کردم، سپس خواستم برگردم، با من برخاست تا مرا بدرقه کند که دو مرد انصاریبعبور کردند، وقتی پیامبرصرا دیدند، هردو به سرعت خود افزودند، پیامبرصفرمودند: «آرام و متین راه بروید؛ او صفیه دختر حیی است». گفتند: سبحان الله، ای رسول خدا! فرمودند: «شیطان در بدن انسان مانند خون جاری است، و من ترسیدم که در دلهای شما خیال بدی را بیندازد» یا فرمودند: «چیزی القا کرده باشد» [۱۰۴۶].
۱۰۷۴- وعَنْ أبي هُريْرَةَ رضي اللَّه عنْهُ قَالَ: قَالَ رسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَيُّهَا النَّاسُ، إنَّ اللَّهَ طيِّبٌ لاَ يقْبلُ إلاَّ طيِّباً، وَإنَّ اللَّهَ أمَرَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا أمَر بِهِ الْمُرْسَلِينَ، فَقَالَ تَعَالَى: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ﴾وَقَالَ تَعَالَى: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡثُمَّ ذَكَرَ الرَّجُلَ يُطِيْلُ السَّفَر أَشْعَثَ أغْبَرَ يَمُدُّ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ: يَا رَبِّ يَا رَبِّ، وَمَطْعَمُهُ حَرَامٌ، وَمَشْرَبُهُ حَرَامٌ، وَمَلْبَسُهُ حَرَامٌ، وغُذِّيَ بِالْحَرَامِ، فَأَنَّى يُسْتَجَابُ لِذَلِكَ؟» رواه مسلم.
۱۰۷۴. و از ابوهریرهسروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «ای مردم! خداوند پاک است و جز پاک را قبول ندارد و خداوند مؤمنان را به همان امری که به پیامبران مرسل فرموده، امر کرده است، آنجا که خداوند متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ﴾[المؤمنون: ۵۱].
«ای پیامبران مرسل! از روزیهای پاکیزه بخورید و رفتار شایسته انجام دهید».
و در آیهی دیگری میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ﴾[البقرة: ۱۷۲].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از پاکیزههای آنچه که روزی شما کردهایم، بخورید».
سپس پیامبرصاز مردی نام برد که: «در حالی که ژولیده و خاکآلود است، به سفری طولانی میرود (سفر حج یا...) و در طول سفر دستهایش را مرتب به سوی آسمان بلند میکند و میگوید: خدایا! خدایا! و تضرع و زاری میکند، و حال آنکه خوراک و آشامیدنی و پوشاک وی، از مال حرام میباشد و با حرام تغذیه شده است، چنین عبادتی و دعایی چگونه قبول خواهد شد؟!» [۱۰۴۷].
۱۰۷۵- وَعنْهُ رضي اللَّه عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «ثَلاَثَةٌ لاَ يُكَلِّمُهُمْ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَلاَ يُزَكِّيْهِمْ، وَلاَ يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ، وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيْمٌ: شَيْخٌ زَانٍ، ومَلِكٌ كَذَّابٌ، وَعَائِلٌ مُسْتَكْبِرٌ» رواهُ مسلم.
۱۰۷۵. و از ابوهریره ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «سه نفر هستند که خداوند در روز قیامت با آنان صحبت نمیکند و آنها را از گناه پاک نمیسازد، و به آنها نظر (مرحمت) نمیاندازد و برای ایشان عذابی دردناک آماده است: (۱) پیرمرد زناکار، (۲) پادشاه بسیار دروغگو (۳) فقیر متکبر» [۱۰۴۸].
۱۰۷۶- وعَنْ عمْرو بْنِ الْعَاص رضي اللَّه عنْهُ أنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «إذَا حَكَمَ الْحَاكِمُ، فَاجْتَهَدَ، ثُمَّ أَصَابَ، فَلَهُ أَجْرَانِ، وإنْ حَكَم وَاجْتَهَدَ، فَأَخْطَأَ، فَلَهُ أجْرٌ» متفقٌ عَلَيْهِ.
۱۰۷۶. و از عمرو بن عاص ـسـ روایت شده است که او از پیامبرصشنید که میفرمودند: «هرگاه حاکم (شرع)، حکمی صادر و اجتهاد کرد و اجتهادش به حق اصابت نمود دو پاداش دارد و اگر حکمی صادر و اجتهاد کرد و اجتهادش خطا و اشتباه بود، یک اجر دارد» [۱۰۴۹].
۱۰۷۷- وعنْ عائِشَةَ رضي اللَّه عَنْهَا قَالَتْ: قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ نَذَرَ أَنْ يُطِيْعَ اللَّهَ فَلْيُطِعْهُ، وَمَنْ نَذَرَ أَنْ يَعْصِيَ اللَّهَ، فَلاَ يَعْصِهِ» رواهُ البُخاري.
۱۰۷۷. از حضرت عایشهلروایت شده است که پیامبرصفرمودند: «هرکس نذر کرد که خدا را اطاعت کند، او را اطاعت کند و هرکس نذر کرد که از فرمان خدا سرپیچی کند، از فرمان او سرپیچی نکند» [۱۰۵۰].
۱۰۷۸- وَعَنْ أبي هُريْرَةَ رضي اللَّه عَنْهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «قَالَ رَجُلٌ: لأَتَصَدَقَنَّ بِصَدقَةٍ، فَخَرَجَ بِصَدقَتِهِ، فَوَضَعَهَا فِيْ يَدِ سَارِقٍ، فَأَصْبَحُوا يتَحَدَّثُونَ: تُصُدِّقَ عَلَى سَارِقٍ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ لأَتَصَدَّقَنَّ بِصَدَقَةٍ، فَخَرَجَ بِصَدَقَتِهِ، فَوَضَعَهَا فِيْ يَدِ زَانِيَةٍ، فَأَصْبَحُوا يتَحَدَّثُونَ تُصُدِّقَ اللَّيْلَةَ عَلَى زَانِيَةٍ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى زانِيَةٍ؟! لأَتَصَدَّقَنَّ بِصَدَقَةٍ، فَخَرَجَ بِصَدَقَتِهِ، فَوَضَعَهَا فِيْ يَدِ غَنِيٍّ، فَأَصْبَحُوا يَتَحدَّثُونَ: تُصُدِّقَ عَلَى غَنِيٍّ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى سَارِقٍ، وَعَلَى زَانِيَةٍ، وَعَلَى غَنِيٍّ، فَأُتِيْ فَقِيْلَ لَهُ: أَمَّا صَدَقَتُكَ عَلَى سَارِقٍ فَلَعَلَّهُ أَنْ يَسْتَعِفَّ عَنْ سَرِقَتِهِ، وَأمَّا الزَّانِيَةُ فَلَعلَّهَا تَسْتَعِفَّ عَنْ زِنَاهَا، وَأَمَّا الْغَنِيُّ فَلَعَلَّهُ أَنْ يَعْتَبِرَ، فَيُنْفِقَ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ» رَواهُ البخاري بلفظِهِ، وَمُسْلِمٌ بمعنَاهُ.
۱۰۷۸. و از ابوهریره ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «مردی گفت: حتماً صدقهای میدهم و صدقهاش را با خود برد و (نادانسته) صدقهاش را به دزدی داد، مردم گفتند: به دزدی صدقه داده شد! آن مرد گفت: خدایا! سپاس و ستایش سزاوار توست، (صدقه به دزدی دادم!) حتماً صدقهای دیگر میدهم و آن را برد و به زنی زناکار داد، مردم گفتند: دیشب به زنی فاحشه صدقه داده شد! گفت: خدایا! سپاس و ستایش سزاوار توست، صدقه به زنی زناکار دادم! حتماً صدقهای دیگر میدهم و آن را با خود برد و به شخص ثروتمندی داد، مردم گفتند: دیشب به شخص بینیازی احسان شد! گفت: خدایا! سپاس و ستایش سزاوار توست، صدقه را به دزد و زناکار و ثروتمند دادم! بعد (در خواب) کسی نزد او آمد و گفت: (نگران نباش که صدقهات قبول شده و جای دارد)، اما صدقهی تو به دزد، شاید که او را از دزدی و صدقهی تو به زن زناکار، شاید که او را از زنا بازدارد و شخص ثروتمند نیز شاید از صدقهی تو عبرت بگیرد و از آنچه که خدا به او داده است، انفاق کند» [۱۰۵۱].
۱۰۷۹- «وَعَنْهُ قَالَ: كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ في دَعْوَةٍ، فَرُفِعَ إِلَيْهِ الذِّرَاعُ ، وَكَانَتْ تُعْجِبُهُ، فَنَهَسَ مِنْهَا نَهْسَةً وَقَالَ: «أَنَا سَيِّدُ النَّاسِ يَوْمَ القِيَامَةِ، هَلْ تَدْرُونَ مِمَّ ذَاكَ؟ يَجْمَعُ اللهُ الأَوَّلِينَ وَالآخِرِيْنَ فِيْ صَعِيْدٍ وَاحِدٍ، فَيُبْصِرُهُمُ النَّاظِرُ، وَيُسْمِعُهُمُ الدَّاعِي، وَتَدْنُو مِنْهُمُ الشَّمْسُ، فَيَبْلُغُ النَّاسُ مِنَ الغَمِّ وَالكَرْبِ مَا لاَ يُطِيقُونَ وَلاَ يَحْتَمِلُونَ، فَيقُولُ النَّاسُ: أَلاَّ تَرَوْنَ مَا أنْتُمْ فِيهِ إِلَى مَا بَلَغَكُمْ، ألاَ تَنْظُرُونَ مَنْ يَشْفَعُ لَكُمْ إِلَى رَبِّكُمْ؟ فَيقُولُ بَعْضُ النَّاسِ لِبَعْضٍ: أبُوكُمْ آدَمُ، فَيَأتُونَهُ فَيقُولُونَ: يَا آدَمُ، أنْتَ أَبُو البَشَرِ، خَلَقَكَ اللهُ بِيَدِهِ، وَنَفَخَ فِيْكَ مِنْ رُوحِهِ، وأمَرَ الْمَلاَئِكَةَ فَسَجَدُوا لَكَ، وَأَسْكَنَكَ الْجَنَّةَ، أَلاَ تَشْفَعُ لَنَا إِلَى رَبِّكَ؟ أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ وَمَا بَلَغْنَا؟ فَقَالَ: إنَّ رَبِّي غَضِبَ اليَوْمَ غَضَباً لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلاَ يَغْضَبُ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإنَّهُ نَهَانِي عَنِ الشَّجَرَةِ فَعَصَيْتُ، نَفْسِيْ نَفْسِيْ نَفْسِيْ، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي، اذْهَبُوا إِلَى نُوحٍ، فَيَأتُونَ نوحاً فَيَقُولُونَ: يَا نُوحُ، أَنْتَ أوَّلُ الرُّسُلِ إِلَى أَهْلِ الأَرْضِ، وَقَدْ سَمَّاكَ اللهُ عَبْداً شَكُوراً، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا بَلَغْنَا، ألاَ تَشْفَعُ لَنَا إِلَى رَبِّكَ؟ فَيقُولُ: إنَّ رَبِّي غَضِبَ اليَوْمَ غَضَباً لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإنَّهُ قَدْ كَانَتْ لِي دَعْوَةٌ دَعَوْتُ بِهَا عَلَى قَوْمِي، نَفْسِي نَفْسِي نَفْسِي، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي، اذْهَبُوا إِلَى إبْرَاهِيمَ، فَيَأتُونَ إبْرَاهِيمَ فَيقُولُونَ: يَا إبْرَاهِيمُ، أنْتَ نَبِيُّ اللهِ وَخَلِيلُهُ مِنْ أهْلِ الأَرْضِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ؟ فَيقُولُ لَهُمْ: إنَّ رَبِّي قَدْ غَضِبَ اليَوْمَ غَضَباً لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإنَّي كُنْتُ كَذَبْتُ ثَلاَثَ كَذَبَاتٍ؛ نَفْسِي نَفْسِي نَفْسِي، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي، اذْهَبُوا إِلَى مُوسَى، فَيَأتُونَ مُوسَى فَيقُولُونَ: يَا مُوسَى، أَنْتَ رَسُولُ اللهِ، فَضَّلَكَ اللهُ بِرِسَالاَتِهِ وَبِكَلاَمِهِ عَلَى النَّاسِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ؟ فَيَقُولُ: إنَّ رَبِّي قَدْ غَضِبَ اليَوْمَ غَضَباً لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإِنَّيْ قَدْ قَتَلْتُ نَفْساً لَمْ أُومَرْ بِقَتْلِهَا، نَفْسِي نَفْسِي نَفْسِي، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي؛ اذْهَبُوا إِلَى عِيسَى. فَيَأتُونَ عِيسَى فَيَقُولُون: يَا عِيسَى، أنْتَ رَسُولُ اللهِ وَكَلِمَتُهُ ألْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ، وَكَلَّمْتَ النَّاسَ في الْمَهْدِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، ألاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ؟ فيَقُولُ عِيْسَى: إنَّ رَبِّيْ قَدْ غَضِبَ اليَوْمَ غَضَباً لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَلَمْ يَذْكُرْ ذَنْباً، نَفْسِيْ نَفْسِيْ نَفْسِيْ، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِيْ، اذْهَبُوا إِلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ.
وفي روايةٍ : «فَيَأتُونِيْ فَيَقُولُونَ: يَا مُحَمَّدُ، أَنْتَ رَسُولُ اللهِ وَخَاتَمُ الأنْبِيَاءِ، وَقَدْ غَفَرَ اللهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، أَلاَ تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيْهِ؟ فَأَنْطَلِقُ فَآتِي تَحْتَ العَرْشِ فَأَقَعُ سَاجِداً لِرَبِّي، ثُمَّ يَفْتَحُ اللهُ عَلَيَّ مِنْ مَحَامِدِهِ، وَحُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يَفْتَحْهُ عَلَى أَحَدٍ قَبْلِيْ، ثُمَّ يُقَالُ: يَا مُحَمَّدُ، ارْفَعْ رَأْسَكَ، سَلْ تُعْطَهُ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأرْفَعُ رَأْسِيْ، فَأقُولُ: أُمَّتِي يَا رَبِّ، أُمَّتِي يَا رَبِّ، أُمَّتِي يَا رَبِّ، فَيُقَالُ: يَا مُحَمَّدُ، أدْخِلْ مِنْ أُمَّتِكَ مَنْ لاَ حِسَابَ عَلَيْهِمْ مِنَ البَابِ الأيْمَنِ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ ، وَهُمْ شُرَكَاءُ النَّاسِ فِيمَا سِوَى ذَلِكَ مِنَ الأبْوَابِ». ثُمَّ قَالَ: «وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، إنَّ مَا بَيْنَ الْمِصْرَاعَيْنِ مِنْ مَصَارِيعِ الْجَنَّةِ كَمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَهَجَرَ، أَوْ كَمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَبُصْرَى». متفقٌ عَلَيْهِ.
۱۰۷۹. و از ابوهریره ـسـ روایت شده است که فرمود: ما با پیامبرصدر دعوتی بودیم، دست گوسفندی را به خدمت او آوردند و پیامبرصاز آن خوشش میآمد، قسمتی از آن را با دندانهای پیشین کند و تناول نمود، آنگاه فرمودند: «من سید و سرور مردمان در روز قیامت هستم، آیا میدانید علت آن چیست؟ خداوند، تمام گذشتگان و آیندگان را در یک مکان جمع میکند، چنان که نگاه کننده به آنها نگاه میکند و دعوت کننده به ایشان میشنواند و آفتاب به آنها نزدیک میشود و مردم از شدت اندوه و دلتنگی به درجهای میرسند که طاقت تحمل آنرا ندارند و میگویند: آیا نمیبینید وضعی که شما درگیر آن هستید، شما را در چه وضعیتی انداخته است؟ آیا انتظار و امید کسی را دارید که نزد خدا برای شما شفاعت کند؟ و بعضی از مردم به بعضی دیگر میگویند: پدر شما آدم، و نزد او میآیند و میگویند: ای آدم! تو پدر بشری، خداوند تو را با دست خود آفرید و از روحش در وجودت دمید و به ملایکه امر کرد که برایت سجده برند و تو را در بهشت جای داد؛ نزد خدا برایمان شفاعت کن! آیا نمیبینی ما در چه حالی هستیم و به ما چه رسیده است؟! آدم میگوید: خدای من امروز چنان خشمگین و غضبناک است که قبلاً چنین نبوده و بعداً نیز چنین نمیشود و او مرا از خوردن ثمر آن درخت نهی فرمود و من نافرمانی کردم و من اکنون در فکر خودم هستم، خودم! نزد کسی دیگری غیر از من بروید، بروید پیش نوح. مردم نزد نوح میآیند و میگویند: ای نوح! تو اولین پیامبر مرسل برای اهل زمین هستی و خداوند تو را عبد شکور خوانده است؛ نزد خدا برایمان شفاعت کن! آیا نمیبینی ما در چه حالی هستیم و به ما چه رسیده است؟! او نیز میگوید: خدای من امروز چنان خشمگین و غضبناک است که قبلاً چنین نبوده و بعداً نیز چنین نمیشود، من بر طایفهی خود بد دعایی کردم و اکنون در فکر خودم هستم، خودم! نزد کس دیگری غیر از من بروید، بروید پیش ابراهیم. مردم نزد ابراهیم میآیند و میگویند: تو پیامبر خدا و دوست مخلص و برگزیدهی او از میان مردم هستی؛ نزد خدا برایمان شفاعت کن! آیا نمیبینی ما در چه حالی هستیم و به ما چه رسیده است؟! ابراهیم میگوید: خدای من امروز چنان خشمگین و غضبناک است که قبلاً چنین نبوده و بعداً نیز چنین نمیشود، من سه دروغ گفتهام و من اکنون در فکر خود هستم، خودم! نزد کس دیگری غیر از من بروید، بروید پیش موسی. نزد موسی میآیند و میگویند: ای موسی! تو پیامبر خدایی و خداوند تو را با رسالت و همصحبتی خود بر مردمان برتری داد، نزد خدا برایمان شفاعت کن! آیا نمیبینی ما در چه حالی هستیم و به ما چه رسیده است؟! موسی میگوید: خدای من امروز چنان خشمگین و غضبناک است که قبلاً چنین نبوده و بعداً نیز چنین نمیشود، من قبلاً یک نفر را کشتهام که به کشتن او امر نشده بودم و من اکنون در فکر خود هستم، خودم! نزد کس دیگری غیر از من بروید، بروید پیش عیسی. نزد عیسی میآیند و میگویند: ای عیسی! تو رسول خدا و کلمهی او هستی که آن را به مریم القا کرد و روح خدایی و در گهواره با مردم سخن گفتی، نزد خدا برایمان شفاعت کن! آیا نمیبینی ما در چه حالی هستیم و به ما چه رسیده است؟! عیسی میگوید: خدای من امروز چنان خشمگین و غضبناک است که قبلاً چنین نبوده و بعداً نیز چنین نمیشود ـ اما گناهی را از خود ذکر نکرد ـ من اکنون در فکر خود هستم، خودم! نزد کس دیگری غیر از من بروید، بروید پیش محمدص!».
و در روایت دیگری آمده است: «مردم نزد من میآیند و میگویند: ای محمد! تو فرستادهی خدا و خاتم پیامبران هستی، و خداوند همهی گناهان تو را آمرزیده است، برای ما نزد پروردگار خویش شفاعت کن، آیا حال ما را نمیبینی؟ من برخاسته و زیر عرش میآیم، برای پروردگار خویش سجده مینمایم، بعد از آن خداوند برای ستایش خویش، بهترین ثنا بر ذات خود را به من میآموزاند که قبل از من به هیچ کس یاد نداده بود، بعد گفته میشود: ای محمد! سر خود را بلند کن، بخواه برای تو داده میشود، شفاعت کن شفاعت تو پذیرفته میشود، من سر خود را بلند میکنم و میگویم: ای پروردگارمن! امت من. (سه بار تکرار میکنم)، پس از این گفته میشود: ای محمد! کسانی از امت تو که بر آنها حساب نیست را از درِ راست درهای جنت وارد آن کن، و امت تو با بقیهی مردم در دروازههای دیگر نیز شریک هستند، بعد از آن فرمودند: قسم به ذاتی که جان من در دست او است بین دو مصراع جنت مسافتی مانند مسافت مکه و هَجَر (شهریست در بحرین) است، و یا مسافتی مانند مسافت مکه و بُصری (شهریست در حوران در جنوب دمشق)». بخاری و مسلم.
[۱۰۲۱] متفق علیه است؛ [خ (۳۴۵۰)، م (۲۹۳۴)]. [۱۰۲۲] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۹۴۳)]. [بخاری (۱۸۸۱) نیز آن را روایت کرده است]. [۱۰۲۳] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۹۴۴)]. [۱۰۲۴] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۹۴۶)]. [۱۰۲۵] مسلم [(۲۹۳۸)] روایت کرده و بخاری [(۷۱۳۲)] هم بعضی از آن را روایت کرده است. [۱۰۲۶] مسلم روایت کرده است؛ [(۴/۲۲۵۰)]. [۱۰۲۷] متفق علیه است؛ [خ (۳۲۳۸)، م (۲۹۳۶)]. [۱۰۲۸] متفق علیه است؛ [خ (۲۱۲۷)، م (۴/۲۲۴۷)]. [۱۰۲۹] متفق علیه است؛ [خ (۲۹۲۶)، م (۲۹۲۲)]. [۱۰۳۰] متفق علیه است؛ [خ (۷۱۱۵)، م (۴/۲۲۳۱)]. [۱۰۳۱] متفق علیه است؛ [خ (۷۱۱۹)، م (۲۸۹۴)]. [۱۰۳۲] بخاری روایت کرده است؛ [(۶۴۳۴)]. [۱۰۳۳] متفق علیه است؛ [خ (۷۱۰۸)، م (۲۸۷۸)]. [۱۰۳۴] بخاری روایت کرده است؛ [(۳۵۸۴)]. [۱۰۳۵] متفق علیه است؛ [خ (۶۱۳۳)، م (۲۹۹۸)]. [۱۰۳۶] حدیثی حسن است که دارقطنی [(۳/۱۸۳-۱۸۴)] و غیر او روایت کردهاند. [۱۰۳۷] بخاری روایت کرده است؛ [(۵۹)]. [۱۰۳۸] بخاری روایت کرده است؛ [(۶۹۴)]. [۱۰۳۹] مسلم روایت کرده است؛ [(۶۷۱)]. [۱۰۴۰] متفق علیه است؛ [خ (۲۳۶۹)، م (۱۰۸)]. [۱۰۴۱] بخاری روایت کرده است؛ [(۵۷۶۹)]. [۱۰۴۲] متفق علیه است؛ [خ (۳۴۳۷)، م (۱۷۲۱)]. [۱۰۴۳] متفق علیه است؛ [خ (۶۸۸۴)، م (۱۶۷۸)]. [۱۰۴۴] مسلم [(۷۴۶)] آن را در طی یک حدیث طولانی روایت کرده است. [۱۰۴۵] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۶۸۴)]. [۱۰۴۶] متفق علیه است؛ [خ (۲۰۳۵)، م (۲۱۷۵)]. [۱۰۴۷] مسلم روایت کرده است؛ [(۱۰۱۵)]. [۱۰۴۸] مسلم روایت کرده است؛ [(۱۰۷)]. [۱۰۴۹] متفق علیه است؛ [خ (۷۳۵۲)، م (۱۷۱۶)]. [۱۰۵۰] بخاری روایت کرده است؛ [(۶۶۹۶)]. [۱۰۵۱] بخاری [(۱۴۲۱)] با این لفظ روایت کرده است و مسلم [(۱۰۲۲)] به معنی آن روایت کرده است.