۲۴۶- باب تحريم الغيبة والأمر بحفظ اللسان
باب تحریم غیبت و امر به حفظ زبان
قَالَ اللهُ تَعَالَی:
﴿وَلَا يَغۡتَب بَّعۡضُكُم بَعۡضًاۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمۡ أَن يَأۡكُلَ لَحۡمَ أَخِيهِ مَيۡتٗا فَكَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِيمٞ١٢﴾[الحجرات: ۱۲].
«یکی از شما دیگری را غیبت نکند، آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهی خود را بخورد؟ یقیناً همهی شما از مردهخواری بدتان میآید؛ از خدا پروا کنید، بیگمان خداوند بس توبهپذیر و مهربان است».
وَقَالَ تَعَالَی:
﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا٣٦﴾[الإسراء: ۳۶].
«از چیزی دنبالهروی نکن که از آن آگاهی نداری که بیگمان چشم و گوش و دل، همه مورد بازخواست و پرسوجو قرار میگیرد».
وَقَالَ تَعَالَی:
﴿مَّا يَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَيۡهِ رَقِيبٌ عَتِيدٞ١٨﴾[ق: ۱۸].
«انسان هیچ سخنی را بر زبان نمیراند، مگر این که فرشتهای مراقب و آمادهی دریافت و نوشتن آن سخن است».
اعْلَمْ أنَّهُ يَنْبَغِي لِكُلِّ مُكَلَّفٍ أنْ يَحْفَظَ لِسَانَهُ عَنْ جَمَيْعِ الكَلاَمِ إِلاَّ كَلاَماً ظَهَرَتْ فِيهِ الْمَصْلَحَةُ، ومَتَى اسْتَوَى الكَلاَمُ وَتَرْكُهُ فِي الْمَصْلَحَةِ، فالسُّنَّةُ الإمْسَاكُ عَنْهُ، لأَنَّهُ قَدْ يَنْجَرُّ الكَلاَمُ الْمُبَاحُ إِلَى حَرَامٍ أَوْ مَكْرُوهٍ، وذَلِكَ كَثِيرٌ في العَادَةِ، والسَّلاَمَةُ لا يَعْدِلُهَا شَيْءٌ.
بدان که برای هر شخص مکلف لازم است که زبانش را از تمام سخنها نگاه دارد، جز کلامی که مصلحتش آشکار باشد و هرگاه صحبت کردن و سکوت کردن مساوی بود، سنت است سکوت کند، زیرا گاهی کلام مباح به حرام یا مکروه منجر میشود و این در عرف و عادت زیاد است، اما هیچچیز با سالم ماندن از گناه (به سبب سکوت) برابری نمیکند.
۸۶۷- وَعَنْ سَهْلِ بنِ سَعْدٍ رضي الله عنه قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ يَضْمَنْ لي مَا بَيْنَ لَحْيَيْهِ وَمَا بَيْنَ رِجْلَيْهِ أَضْمَنْ لَهُ الْجَنَّةَ». متفقٌ عليهِ.
۸۶۷. از سهل به سعد ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «کسی که برای من، مابین دوگونه و دو پایش (زبان و عورت) را ضمانت کند، (غیبت و افترا و زنا و عمل خلاف نکند)، من برای او بهشت را ضمانت میکنم» [۸۴۶].
۸۶۸- وَعَنْ أبي هُرَيْرَةَ رضي اللَّه عَنْهُ أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «إنَّ الْعَبْدَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مَا يَتَبَيَّنُ فِيْهَا يَزِلُّ بِهَا إِلَى النَّارِ أبْعَدَ مِمَّا بَيْنَ الْمَشْرِقِ والْمَغْرِبِ». متفقٌ عليهِ.
۸۶۸. از ابوهریره ـسـ روایت شده است که او از پیامبرصشنید که میفرمودند: «بنده، سخنی بر زبان میآورد و در آن تفکر نمیکند، به وسیلهی آن به دوزخ میلغزد (و به قدری در آتش فرو میرود) که از فاصلهی مشرق و مغرب بیشتر است» [۸۴۷].
۸۶۹- وعَنْ أبي عَبْدِ الرَّحمنِ بِلال بنِ الحارثِ الْمُزَنيِّ رضي اللَّه عَنْهُ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قالَ: «إنَّ الرَّجُلَ ليَتَكَلَّمُ بالْكَلِمَةِ مِنْ رِضْوانِ اللَّهِ تَعَالَى مَا كَانَ يَظُنُّ أنْ تَبْلُغَ مَا بَلَغَتْ يَكْتُبُ اللَّهُ بِهَا رِضْوَانَهُ إِلَى يَوْمِ يَلْقَاهُ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ مَا كَانَ يَظُنُّ أَنْ تَبْلُغَ مَا بَلَغَتْ يَكْتُبُ اللَّهُ لَهُ بِهَا سَخَطَهُ إِلَى يَوْمِ يَلْقَاهُ». رواهُ مالك في «الْمُوطَّأ» والترمذي وقال: حديثٌ حسنٌ صحيحٌ.
۸۶۹. از ابوعبدالرحمن بلال بن حارث مزنی ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «گاهی مرد، سخنی از سخنان مورد رضای خداوند میگوید و گمان نمیکند که ارزش و ثواب آن سخن به آن درجه برسد که رسیده است و دارد و به خاطر آن، خداوند بهشت و خشنودی خود را برای وی مینویسد تا روزی که به لقاء الله برسد؛ و مردی، از سخنان مورد غضب خداوند سخنی میگوید و گمان نمیکند که بدی وعذاب آن سخن، به آن درجه برسد که رسیده است و دارد و به علت آن، خداوند غضبش را تا روز لقاء الله برای او مینویسد» [۸۴۸].
۸۷۰- وَعَنْ عُقْبةَ بنِ عامِرٍ رضي اللَّه عنْهُ قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا النَّجَاةُ؟ قَالَ: «أمْسِكْ عَلَيْكَ لِسَانَكَ، وَلْيَسَعْكَ بَيْتُكَ، وَابْكِ عَلَى خَطِيْئَتِكَ». رواه الترمذي وقالَ: حديثٌ حسنٌ.
۸۷۰. از عقبه بن عامر ـسـ روایت شده است که فرمود: از پیامبرصپرسیدم: ای رسول خدا! نجات در چیست؟ فرمودند: «زبان خود را از (گفتار بیهوده) حفظ کن و خانهات گنجایش تو را داشته باشد (در خانهی خود به عبادت بپرداز و از مردم بدکار کناره گیر) و بر گناهان خود گریه کن» [۸۴۹].
۸۷۱- عن مُعاذِ بنِ جَبَلٍ رَضِي اللهُ عَنْهُ، قالَ: قُلْتُ: يا رَسُولَ اللهِ، أَخْبِرْنِي بِعَمَلٍ يُدْخِلُني الجَنَّةَ ويُباعِدُني عَنِ النَّارِ. قَالَ: «لَقَدْ سَأَلْتَ عَنْ عَظِيْمٍ، وَإِنَّهُ لَيَسِيْرٌ عَلَى مَنْ يَسَّرَهُ اللهُ تَعَالَى عَلَيْهِ؛ تَعْبُدُ اللهَ لاَ تُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا، وَتُقِيمُ الصَّلاَةَ, وَتُؤْتِي الزَّكَاةَ، وَتَصُومُ رَمَضَانَ، وَتَحُجُّ الْبَيْتَ». ثمَّ قَالَ: «أَلاَ أَدُلُّكَ عَلَى أَبْوَابِ الْخَيْرِ؟ الصَّوْمُ جُنَّةٌ، وَالصَّدَقَةُ تُطْفِئُ الْخَطِيئَةَ كَمَا يُطْفِئُ الْمَاءُ النَّارَ، وَصَلاَةُ الرَّجُلِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ». ثُمَّ تَلاَ: ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ...﴾حَتَّى بَلَغَ: ﴿يَعۡمَلُونَ١٧﴾[السجدة: ۱۶-۱۷] ثُمَّ قَالَ: «أَلاَ أُخْبِرُكَ بِرَأْسِ الأَمْرِِ وَعَمُودِهِ وَذِرْوَةِ سَنَامِهِ؟» قُلْتُ: بَلى يَا رَسُولَ اللهِ. قَالَ: «رَأْسُ الأَمْرِ الإِسْلاَمُ، وَعَمُودُهُ الصَّلاَةُ، وَذِرْوَةُ سَنَامِهِ الْجِهَادُ». ثُمَّ قَالَ: «أَلاَ أُخْبِرُكَ بِمِلاَكِ ذَلِكَ كُلِّهِ؟». قُلْتُ: بَلَى يَا رَسُولَ اللهِ. فَأَخَذَ بِلِسَانِهِ وَقَالَ: «كُفَّ عَلَيْكَ هَذَا». قُلْتُ: يَا نَبِيَّ اللهِ، وإِنَّا لَمُؤَاخَذُونَ بِمَا نَتَكَلَّمُ به؟ فَقَالَ: «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ، وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلاَّ حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ». رواه التِّرمذيُّ , وقالَ: حديثٌ حسنٌ صَحيحٌ.
۸۷۱. از معاذ ـسـ روایت شده است که فرمود: گفتم: ای رسول خدا! مرا از عملی آگاه کن که مرا داخل بهشت کند و از آتش دور سازد، فرمودند: «به حقیقت از چیز بزرگی سؤال کردی و البته بر کسی که خدا آن را بر او سهل گرداند، آسان است؛ خدا را میپرستی و کسی یا چیزی را شریک او قرار نمیدهی، و نماز به پای میداری، و زکات میپردازی، و روزهی رمضان را میگیری، و حج بیت (الله) را به جای میآروی»، سپس گفت: آیا تو را به دروازه های نیکی، راهنمایی کنم؟ روزه، سپر است و صدقه و احسان، خطاها را خاموش میکند همچنان که آب آتش را خاموش مینماید و نیز نماز نیمهشب» و سپس این دو آیه را تلاوت کرد:
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧﴾[السجدة: ۱۶-۱۷].
«(یکی از صفات مؤمنان این است که شب) پهلوهایشان از بسترها دور میشود (و به عبادت پروردگار میپردازند) و پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد میخوانند و از چیزهایی که به ایشان دادهایم، میبخشند. هیچکس نمیداند در برابر کارهایی که (مؤمنان) انجام میدهند، چه چیزهای شادیآفرین و مسرتبخشی برای ایشان پنهان و آماده شده است».
سپس فرمودند: «آیا تو را از اساس کار و پایه و ستون و قسمت اعلای آن باخبر کنم؟ گفتم: بله، ای رسول خدا! فرمودند: «قسمت اعظم و رأس کار، اسلام و ستون آن، نماز و قسمت اعلای آن، جهاد است»، سپس فرمودند: «آیا تو را از اساس تمام اینها آگاه کنم؟» گفتم: بله، ای رسول خدا! زبانش را گرفت و فرمودند: «خود را از این حفظ کن»، گفتم: ای رسول خدا! آیا مگر ما در برابر آنچه تکلم میکنیم، بازخواست میشویم؟ فرمودند: «مادرت به عزایت بنشیند! مگر جز محصولات زبان، چیزی دیگر مردم را بر صورتهایشان به داخل آتش میاندازد؟!»
۸۷۲- وعنْ أبي هُرَيرةَ رضي اللَّه عنهُ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «أَتَدْرُونَ مَا الغِيْبَةُ؟» قَالُوا: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ. قَالَ: «ذِكْرُكَ أَخَاكَ بِمَا يَكْرَهُ» قِيْلَ: أَفْرَأَيْتَ إنْ كَانَ في أخِي مَا أَقُولُ؟ قَالَ: «إنْ كَانَ فِيْهِ مَا تقُولُ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ، وَإنْ لَمْ يكُنْ فِيْهِ مَا تَقُولُ فَقَدْ بَهَتَّهُ» رواه مسلم.
۸۷۲. از ابوهریره ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «آیا میدانید غیبت چیست؟» گفتند: خدا و رسول او داناترند، فرمودند: «نام بردن از دوستت به چیزی که او آن را ناخوش میدارد»، گفته شد: اگر صفتی را که میگویم در برادرم وجود داشت چه؟ فرمودند: «اگر آن صفت که میگویی در او وجود داشته باشد، او را غیبت کردهای و اگر آن صفت در او نباشد، بر او افترا بستهای» [۸۵۰].
۸۷۳- وعنْ أبي بكْرةَ رضي اللَّه عنْهُ أنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فِيْ خُطْبَتِهِ يَوْمَ النَّحْرِ بِمِنىً في حَجَّةِ الْوَدَاعِ: «إنَّ دِمَاءَكُمْ، وَأمْوَالَكُمْ وَأعْرَاضَكُمْ حَرَامٌ عَلَيْكُمْ كَحُرْمَةِ يَومِكُمْ هَذَا، فِيْ شَهْرِكُمْ هَذَا، فِيْ بَلَدِكُمْ هَذَا، أَلاَ هَلْ بلَّغْتُ» متفقٌ عليه.
۸۷۳. و از ابو بکره ـسـ روایت شده است که فرمود: پیامبرصدر خطبهی روز قربان در منی و حجهالوداع فرمودند: «خونها و مالها و آبرو و ناموسهای شما (مسلمانان) بر شما (سایر مسلمانان) حرام است، مانند حرمت امروز و این شهر و این ماهتان، آیا (رسالت خود) را ابلاغ کردم؟!» [۸۵۱].
۸۷۴- وعنْ عائِشة رضِي اللَّه عنْها قَالَتْ: قُلْتُ للنبي صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: حَسْبُكَ مِنْ صَفِيَّةَ كذَا وكَذَا. قَالَ بَعْضُ الرواةِ: تَعْنِي قَصيرَةً، فقالَ: «لَقَدْ قُلْتِ كَلِمَةً لَوْ مُزِجَتْ بِمَاءِ البَحْرِ لَمَزَجَتْهُ!» قَالَتْ: وَحَكَيْتُ لَهُ إنْسَاناً فَقَالَ: «مَا أُحِبُّ أنِّي حَكَيْتُ إنْساناً، وإنَّ لِي كَذَا وَكَذَا». رواه أبو داود، والترمذي وقال: حديثٌ حسنٌ صحيحٌ.
۸۷۴. از عایشه ـلـ روایت است که فرمود: به پیامبر صدر رابطه به صفیه گفتم: همین برایت کافی است که صفیه چنین و چنان است (چنین عیبی دارد) -بعضی از راویان گفتهاند: منظورش کوتاهی قد صفیه بوده است- پیامبرصفرمودند: «به حقیقت سخنی را بر زبان آوردی که اگر با آب دریا مخلوط شود، آن را تلخ و بدبو مینماید»، حضرت عایشهلگفت: حرکت انسانی را برای ایشان تقلید کردم، پیامبرصفرمودند: «دوست ندارم تقلید انسانی را درآورم و از او به حقارت یاد کنم، اگرچه مال بسیاری به من بدهند» [۸۵۲].
۸۷۵- وَعَنْ أنَسٍ رضي اللَّه عنهُ قالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَمَّا عُرِجَ بي مَرَرْتُ بِقَوْمٍ لَهُمْ أظْفَارٌ مِن نُحَاسٍ يَخْمِشُونَ بِهَا وُجُوهَهُمْ وَصُدُورَهُمْ، فَقُلْتُ: مَنْ هَؤُلاَءِ يَا جِبْرِيل؟ قَالَ: هَؤُلاَءِ الَّذِيْنَ يَأْكُلُونَ لُحُومَ النَّاسِ، ويَقَعُونَ فَيْ أَعْرَاضِهِمْ،» رواهُ أبو داود.
۸۷۵. از انس ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «وقتی مرا به معراج بردند، از کنار طایفهای گذشتم که ناخنهایی از مس داشتند و با آن صورت و سینهی خود را میخراشیدند، از جبرئیل÷پرسیدم: اینها کیستند؟ جواب داد: اینها کسانی هستند که گوشت مردم را میخورند (غیبت میکنند) و به دنبال عیوب مردم و بیآبرو کردن آنها میافتند» [۸۵۳].
۸۷۶- وعن أبي هُريْرة رضي اللَّه عنْهُ أنَّ رَسُولَ اللَّه صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «كُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ: دَمُهُ وَعِرْضُهُ وَمَالُهُ» رواهُ مسلم.
۸۷۶. از ابوهریره ـسـ روایت شده است که پیامبرصفرمودند: «همه چیز یک فرد مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است: خونش، مالش و ناموسش» [۸۵۴].
[۸۴۶] متفق علیه است؛ [خ (۶۴۷۴)]. [مسلم آن را روایت نکرده است]. [۸۴۷] متفق علیه است؛ [خ (۶۴۷۷)، م (۲۹۸۸)]. [۸۴۸] امام مالک در الموطأ [۲/۹۸۵] و ترمذی [(۲۳۲۰)] روایت کردهاند و ترمذی گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۸۴۹] ترمذی [(۲۴۰۸)] روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن است. [۸۵۰] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۵۸۹)]. [۸۵۱] متفق علیه است؛ [(خ ۱۰۵)، م (۱۶۷۹)]. [۸۵۲] ابوداود [(۴۸۷۵)] و ترمذی [(۲۵۰۴)] روایت کردهاند و ترمذی گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۸۵۳] ابوداود روایت کرده است؛ [(۴۸۷۸)]. [۸۵۴] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۵۶۴)].