۱۲۳- باب جواز الاستلقاء على القفا ووضع إحدي الرجلين على الأخرى إذا لم يخف انكشاف العورة وجواز القعود متربعاً ومحتبياً
باب جواز خوابیدن بر پشت و نهادن یک پا روی پای دیگر اگر ترس نمایان شدن عورت نداشته باشد و نیز جواز چهار زانو نشستن و چمباتمه زدن
۴۸۵- عن عبدِ الله بن يزيد رضي الله عنه أنَّهُ رَأى رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مُسْتَلْقِياً في الْمَسْجِدِ وَاضِعاً إحْدَى رِجْلَيْهِ عَلَى الأُخْرَى. متفق عليه.
۴۸۵. از عبداللهبن زیدسروایت شده است که او پیامبرصرا در حالی که بر پشت خوابیده و یک پایش را روی پای دیگر نهاده بود، در مسجد دید [۴۷۴].
۴۸۶- وعن جابر بن سمرة رضي الله عنه قَالَ: «كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إذَا صَلَّى الْفَجْرَ تَرَبَّعَ في مَجْلِسِهِ حتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ حَسْنَاءَ» حدِيث صحيح، رواه أبو داود وغيره بأسانيد صحيحة.
۴۸۶. و از جابربن سمرهسروایت شده است که فرمود: پیامبرصوقتی نماز صبح را بهجای میآورد، در محل خود تا خورشید به زیبایی طلوع میکرد، چهار زانو مینشست [۴۷۵].
۴۸۷- وعن قَيْلَةَ بِنْت مَخْرمَةَ رضي الله عنها قالت: رأيتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ قَاعِدٌ القُرْفُصَاءَ، فَلَمَّا رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْمُتَخَشِّعَ في الْجِلْسَةِ أُرْعِدتُ مِنَ الفَرَقِ. رواه أبو داود، والترمذي.
۴۸۷. و از قیله دختر مخرمه لروایت شده است که فرمود: پیامبرصرا دیدم که به حالت قرفصا (پاهایش را جمع کرده و زانوانش را به شکمش چسپانده) بود و وقتی که پیامبرصرا در حال نشستن چنان خاشع دیدم، از ترس بر خود لرزیدم [۴۷۶].
۴۸۸- وعنِ الشَّريد بن سُوَيْدٍ رضي الله عنه قال: مَرَّ بِيْ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا جَالِسٌ هَكَذَا، وَقَدْ وَضَعْتُ يَدِيَ اليُسْرَى خَلْفَ ظَهْرِيْ وَاتَّكَأْتُ عَلَى أَلْيَةِ يَدِي فَقَالَ: «أَتَقْعُدُ قِعْدَةَ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ». رواه أبو داود بإسناد صحيح.
۴۸۸. و از شرید بن سویدسروایت شده است که فرمود: پیامبرصاز کنار من گذشت در حالی که چنین نشسته بودم: دست چپم را در پشتم نهاده و بر کف دستم تکیه زده بودم، پیامبرصفرمودند: «آیا مثل نشستن کسانی که خداوند بر آنان غضب گرفته است، مینشینی؟!» [۴۷۷].
[۴۷۴] متفق علیه است؛ [خ (۵۹۶۹)، م (۲۱۰۰)]. [۴۷۵] حدیثی صحیح است که ابوداود [(۴۸۵۰)] و غیر او به اسنادهایی صحیح روایت کردهاند. [۴۷۶] ابوداود [(۴۸۴۷)] و ترمذی [(۲۸۱۵)] روایت کردهاند. [۴۷۷] ابوداود [(۴۸۴۷)] به اسناد صحیح روایت کرده است.