ترجمه فارسی المرتضى، پژوهشى تاريخى و فراگير پيرامون زندگانى على رضی الله عنه

فهرست کتاب

همکارى و تعاون علىسبا عمرس

همکارى و تعاون علىسبا عمرس

در اینجا با رعایت اختصار به گوشه‏اى از روابط حضرت علىسو حضرت عمرسو دوستى مخلصانه و اعتماد متقابل و تبادل‏نظر آن‌ها با یکدیگر، اشاره‏اى کوتاه خواهیم داشت: و همکارى در کارهاى خیر و پیشبرد اهداف خلافت و خیرخواهى آن‌ها مى‏پردازیم:

نافع عیشى مى‏گوید: یک‏بار همراه عمر بن خطابسو على بن ابى‏طالبسبه محل نگهدارى شتران زکات رفتم، عثمانسبه منظور نوشتن گفته‏هاى عمر، زیر سایه نشست و علىسدر کنار او ایستاد و آنچه را عمرسمى‏گفت براى عثمانسدیکته مى‏کرد، اما عمرسدر حالى که دو رداى سیاه بر تن داشت و یکى از آن‌ها را بر سرش پیچیده بود زیر آفتاب سوزان، ایستاده و از شتران زکاتى آمارگیرى مى‏کرد و رنگ و دندان و مشخصات آن‌ها را پیدا مى‏کرد و به علىسمى‏گفت. علىس(در حالى که از دقت، امانت و سخت‏کوشى عمرسبه شگفت آمده بود) به عثمانسگفت: در کتاب خدا از زبان دختران شعیب آمده است:

﴿قَالَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا يَٰٓأَبَتِ ٱسۡتَ‍ٔۡجِرۡهُۖ إِنَّ خَيۡرَ مَنِ ٱسۡتَ‍ٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِيُّ ٱلۡأَمِينُ٢٦[القصص: ۲۶].

«اى پدر! او را استخدام کن؛ چرا که بهترین کسى که مى‏توانى استخدام کنى، کسى است که قوى و امین باشد».

سپس علىسبا دست خود به سوى عمرساشاره کرد و گفت: این است مرد نیرومند و امین [۲۹۳]. على مرتضىسبهترین مشاور و خیرخواه صمیمى عمر فاروقسو قاضى حکیمى براى مسایل پیچیده بود. حتى از حضرت عمرسنقل شده که: «اگر على نبود عمر به هلاکت مى‏رسید» [۲۹۴]. همچنین در کتاب‏هاى تاریخ و ادبیات، این جمله ضرب‏المثل شده است که مى‏گویند: «قَضِيَّةٌ وَلا اَباالحَسَن لَها»«مشکلى است که براى حل آن فردى چون ابوالحسن (على) وجود ندارد.»

نقل شده است که پیامبر فرمودند: «شایسته‏ترین فرد براى قضاوت، على است».

زمانى که حضرت عمرسبه سفر قدس رفت، على مرتضىسرا به جانشینى خود مقرر فرمود و حضرت علىسدخترش، ام کلثوم بنت فاطمه را به ازدواج حضرت عمرسدر آورد [۲۹۵]. این بزرگ‏ترین دلیل صمیمیت آن‌ها و احترام عمرسدر نگاه حضرت علىساست.

[۲۹۳] ابن اثیر، تاریخ الكامل، ج ۳، ص ۵۶ ـ ۵۵. [۲۹۴] ابن عبدالبر، الاستیعاب، ص ۲۰۱۵. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ص ۲۰۱۵. صحت این گفتار به اثبات نرسیده است و روایت آن ضعیف است: در سند آن شخصی به نام مؤمل بن إسماعیل وجود دارد که ضعیف است. الاستیعاب (۳/۱۱۰۳). به فرض صحت این روایت، دلالت بر این می‌کند که هیچ عداوتی بین عمر و علی نبوده زیرا هیچ کسی تعریف دشمنش نمی‌کند و اگر کسی تعریف دشمن خود کند دلالت بر این می‌کند که انسان بسیار خوب و با انصافی هست که حتی حاضر نیست در حق دشمنانش جفا کند!. ثانیا: اگر فرضا هم درست باشد دلالت بر این می‌کند که عمر انسان بسیار صادقی هست و بدون واهمه حقیقت را می‌گوید و به فضل و بزرگواری دیگران اعتراف می‌کند و این خودش دلالت می‌کند که خود آن شخص این قدر قوی هست که از ذکر این مسائل واهمه ای ندارد!. [۲۹۵] قاضى نوراللّه‏ شوسترى، مجالس المؤمنین و ابوالقاسم قمى، المسالك شرح الشرایع. (هر دو از دانشمندان معروف شیعه هستند).