ترجمه فارسی المرتضى، پژوهشى تاريخى و فراگير پيرامون زندگانى على رضی الله عنه

فهرست کتاب

فاجعه‏ى کربلا از منظر علماى اهل سنّت

فاجعه‏ى کربلا از منظر علماى اهل سنّت

امامان و بزرگان اهل سنّت همواره این کار یزید و فرماندهان او مانند عبیداللّه‏ بن زیاد، عمر بن سعد و شَمِربن ذى الجوشن را زشت دانسته‏اند و از آن‌ها اعلام برائت و بیزارى نموده‏اند و به شهادت رساندن ظالمانه‏ى حضرت حسینسو یاران او را کارى بسیار نفرت‏انگیز دانسته و ناراحتى قلبى خویش را اظهار داشته‏اند. در اینجا با رعایت اختصار، نمونه‏هایى آورده مى‏شود:

صالح، فرزند امام احمد بن حنبل مى‏گوید: به پدرم گفتم: عده‏اى مى‏گویند که یزید را دوست دارند. گفت: فرزندم! آیا کسى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، مى‏تواند یزید را دوست داشته باشد؟ گفتم: پس چرا او را لعنت نمى‏کنى؟ گفت: تو کجا دیده‏اى که پدرت کسى را لعنت کند [۶۴۱]. شیخ الاسلام ابن تیمیه در گفتگویى با یکى از فرماندهان سپاه مغول به نام «بولایى» هنگامى که در فتنه‏ى بزرگ در دمشق آمده بود، چنین گفت:

«هر کس حسین را کشته یا در قتل وى همکارى داشته یا به قتل او راضى بوده است، لعنت خدا و فرشتگان و انسان‏ها بر او باد! خداوند نه عذاب را از آن‌ها دور مى‏کند و نه عوض قبول مى‏کند» [۶۴۲]. «خداوند حضرت حسینسرا به وسیله‏ى شهادت عزّت بخشید و سرافراز نمود و کسانى را که او را کشتند یا در کشتن او کمک کردند یا بدان راضى بودند، رسوا ساخت. حضرت حسینسبا پیروى از شهداى پیشین اسلام، جان خود را بر کف نهاد. همانا او و برادرش سرور جوانان اهل بهشت هستند. آن‌ها زمانى پرورش یافتند که اسلام داراى عزّت و سیادت بود، لذا آن زحمات و رنج‏هایى که خانواده‏ى آن‌ها در راه هجرت و جهاد و تحمّل آزار و اذیت کفار متحمّل شدند به آن‌ها نرسید، بنابراین خداوندبه وسیله‏ى شهادت، کرامت آن‌ها را تکمیل گردانید و به درجات آن‌ها افزود. قتل او معصیت بسیار بزرگى است و خداوند دستور فرموده است که به هنگام مصیبت صبر پیشه کنید و «إنا للّه‏ وإنا إلیه راجعون»بخوانید؛ آنجا که مى‏فرماید:

﴿وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ١٥٥ ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ١٥٦ أُوْلَٰٓئِكَ عَلَيۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ١٥٧[البقرة: ۱۵۵-۱۵۷].

«بشارت ده به صابران و استقامت کنندگان، کسانى که هرگاه مصیبتى به آن‌ها رسد، مى‏گویند: ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏گردیم» [۶۴۳]. امام شیخ احمد سرهندى، معروف به مجدّد هزاره‏ى دوّم، متوفى ۱۰۳۴ هـ. ق. در یکى از نامه‏هایش مى‏نویسد:

«یزیدِ محروم از سعادت، از زمره‏ى فاسقان به شمار مى‏آید، توقّف در لعنت او فقط بنابر اصل مقرّر اهل سنّت است که مى‏گویند: نباید به لعن شخص معین مبادرت ورزید، مگر آنکه به یقین معلوم شود که خاتمه‏ى او بر کفر بوده و در حالت کفر از جهان رفته است؛ مانند ابولهب و زنش. این بدان معنى نیست که یزید سزاوار لعنت نمى‏باشد؛ زیرا خداوند مى‏فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابٗا مُّهِينٗا٥٧[الأحزاب: ۵۷].

«کسانى که خدا و پیامبرش را مورد آزار و اذیت قرار مى‏دهند، خداوند آن‌ها را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور و لعن مى‏کند» [۶۴۴]. محدّث بزرگ، علامه شیخ عبدالحق بخارى دهلوى (متوفى ۱۰۵۲ هـ. ق.) در کتاب «تکمیل الإیمان» مى‏نویسد:

«خلاصه این که یزید از نظر ما مبغوض‏ترین و منفورترین فرد است، جرایمى را که این بدبختِ بى‌سعادت در امت اسلام مرتکب شد کسى مرتکب نشده است» [۶۴۵]. امام احمدبن عبدالرحیم، معروف به شاه ولى اللّه‏ دهلوى (متوفى ۱۱۷۶) در کتاب معروفش «حجة اللّه‏ البالغه» در بحث «فِتَن» پیرامون تشریح «دعاة الضلال» (دعوتگران به سوى گمراهى) که در حدیث آمده است، چنین مى‏نویسد:

«دعوتگران به سوى گمراهى یکى یزید در شام و دیگرى مختار در عراق بودند» [۶۴۶]. این بحث را با گفتارى منصفانه از دانشمند و مصلح بزرگ، علامه رشید احمد گنگوهى (متوفى ۱۳۲۳ هـ. ق.) به پایان مى‏بریم، ایشان در فتاواى خویش مى‏نویسد:

«هر چند اعمال ناشایست یزید موجب لعن هستند، ولى از اخبار و روایات تاریخى و قراین معتبر ثابت نشده که آیا او این اعمال را حلال مى‏دانست یا خیر؟ و تا زمانى که چنین امرى محقّقا به ثبوت نرسیده باشد نمى‏توان قطعا حکم کرد، پس مدار جواز و عدم جواز لعن [در این موضوع]بر مبناى تاریخ استوار است. بنابراین احتیاط و بهترین راه براى ما سکوت است؛ زیرا اگر لعن جایز باشد در لعنت نکردن هیچ اشکالى وجود ندارد؛ براى این که لعن کردن نه فرض است نه واجب و نه سنت و نه مستحب، بلکه فقط مباح است. اگر کسى که او را لعنت مى‏کنیم، مستحق لعنت نباشد، درست نیست که خود را با معصیت آلوده کنیم» [۶۴۷].

[۶۴۱] فتاوى ابن تیمیه، ج ۴، ص ۴۸۳، چاپ اول ۱۳۸۱ هـ. ق، ریاض. [۶۴۲] همان منبع، ج ۴، ص ۴۸۷. [۶۴۳] فتاوى ابن تیمیه، ج ۴، ص ۵۱۱. [۶۴۴] مکتوبات فارسى امام ربانى، ج ۱، مکتوب شماره‏ى ۲۵۱. نیز منتخبات از مکتوبات امام ربانى ص ۱۲۸، چاپ مکتبه ایشیق استانبول ۱۹۷۸ م. بزرگان اسلام بدزبانى و دشنام گویى را براى مسلمان نپسندیده‏اند؛ حضرت علىسدر جنگ صفین وقتى شنید که عده‏اى از اصحاب وى به مردم شام فحش مى‏دهند، فرمود: من نمى‏پسندم که شما دشنام دهید؛ (إنى أكره لكم أن تكونوا سبّابين) نهج البلاغه، خطبه‏ى ۱۹۷. (مترجم) [۶۴۵] دهلوى؛ عبدالحق، تکمیل الإیمان، ص ۷۱، چاپ لکنو ۱۹۰۵ م. [۶۴۶] دهلوى؛ ولى اللّه‏، حجة اللّه‏ البالغة، ج ۲، ص ۲۱۳، چاپ لاهور پاکستان. [۶۴۷] گنگوهى؛ رشید احمد، فتاوى رشیدیه، ص ۱۹۲، چاپ کراچى، ناشر محمّدعلى دیوان.