علىسپیشوا و مصلح بزرگ
حضرت علىسفقط یک فرمانرواى ادارى یا یک خلیفه (به معناى متداول) همانند خلفاى اموى و عبّاسى نبود، بلکه او خلیفهاى در سطح ابوبکر و عمرسبود. ایشان ولىّ امر مسلمانان، معلّم، مربّى و الگوى عملى و ناظر امور دینى و اخلاقى آنان بود. رفتار و گرایشهاى مردم را زیر نظر داشت که تا چه حد با شیوهى رسول اللّه جموافق و تا چه حد از آن منحرف شده و از فرهنگ بیگانه و مناطق فتح شده تأثیر پذیرفته است؟ نماز جماعت را به امامت خودش اقامه مىنمود، مردم را موعظه مىکرد و احکام دین را به آنها مىآموخت، راههاى خشنودى و نارضایتى خدا را براىشان توضیح مىداد، در مسجد مىنشست و به سؤالات دینى و دنیوى مردم پاسخ مىگفت، خودش شخصا به بازار مىرفت و بر داد و ستد مردم و کنترل قیمتها نظارت داشت و ضمن موعظه به بازرگانان مىگفت: «از خدا بترسید، کیل و وزنتان را برابر کنید و کمفروشى و گرانفروشى نکنید!»
در مورد شخص خویش بسیار احتیاط مىکرد و از مقام و نسب والاى خود هرگز سوء استفاده نمىکرد. هرگاه مىخواست چیزى بخرد از کسى مىخرید که او را نشناسد و نداند که او امیرالمؤمنین است، تا مبادا فروشنده به پاس احترام و مقام وى جنس خود را ارزانتر به او بفروشد. بسیار علاقه داشت که عدل و مساوات را در گفتار، کردار و تقسیم مراعات کند و همین چیز را از عاملان و کارگزاران خود نیز مىخواست و آنان را مورد محاسبه قرار مىداد. گاهى (بدون اطلاع قبلى) بازرسانى را به شهرها مىفرستاد تا در مورد رفتار کارگزاران تحقیق کنند و از آراى مردم نسبت به آنان آگاه شوند و سپس براى وى گزارش دهند. به همین دلیل مسؤولان از او مىترسیدند. اگر نیازى به توبیخ یا تفهیم احساس مىنمود، از این کار دریغ نمىورزید. نامههایى که به عمّال خود نوشته است، بر این مطلب گواهند [۵۳۷].
امیرالمؤمنین تنها به نظارت عملکرد مدیران و مسؤولان در مورد حدود شرعى و احکام فقهى بسنده نمىکرد، بلکه سیره و زندگى آنان را نیز زیر نظر داشت و هرگاه مشاهده مىکرد که عمل آنها با سیرهى والیان خداترس و پیروان رسول اللّه جو سیرهى خلفاى راشدین مغایرت دارد، آنان را مجازات مىکرد. از اینجا بود که وقتى اطّلاع یافت عثمان بن حنیف انصارى (کارگزار وى در بصره ) به یک مهمانى رفته که در آن مهمانى از او تجلیل شده و مساوات اسلامى رعایت نشده است به او نامه نوشت و خطاب به او گفت:
«اى فرزند حنیف! به من خبر رسیده که یکى از جوانان بصره تو را به مهمانى دعوت کرده و تو هم به آن مجلس شتافتهاى، با غذاهاى رنگارنگ و ظرفهاى گوناگون پر از طعام تو را پذیرایى کردهاند. گمان نمىکردم دعوت کسانى را بپذیرى که فقیران را کنار مىزنند و ثروتمندان را دعوت مىنمایند. دقّت کن که از این سفره چه غذایى مىخورى، لقمهاى را که در حلال بودنش تردید دارى، بیرون افکن و آنچه را یقین دارى از طریق حلال به دست آمده، بخور!» [۵۳۸]
[۵۳۷] بسیارى از نامههاى ایشان در نهجالبلاغه در بخش نامهها گردآورى شده است. در این مجموعه، نامههایى وجود دارد که اسلوب نگارش آنها با سبک حضرت علىسو آن روزگار موافق است و نسبت آنها به آن حضرت صحیح است. ناقدانى که از ذوق ادبى برخوردارند و پیوسته در مورد نامهنویسى آن عصر مطالعه داشتهاند، از این حقیقت آگاهند. [۵۳۸] صبحى صالح، نهج البلاغه، نامهى شمارهى ۴۵.