ترجمه فارسی المرتضى، پژوهشى تاريخى و فراگير پيرامون زندگانى على رضی الله عنه

فهرست کتاب

تعاون و همیارى صادقانه‏ى حضرت على با حضرت ابوبکرب

تعاون و همیارى صادقانه‏ى حضرت على با حضرت ابوبکرب

حضرت علىس، همان گونه که انتظار مى‏رفت و شرف و نسب و اخلاص او اقتضا مى‏کرد، همواره در طول خلافت حضرت ابوبکرسیاور مخلص و مشاور دلسوز او بود و مصلحت اسلام و مسلمانان را بر هر چیز دیگرى ترجیح مى‏داد و از هیچ گونه فداکارى و جانبازى دریغ نمى‏ورزید.

یکى از روشن‏ترین دلایل اخلاص و صداقت علىسبا ابوبکرسو خیرخواهى وى براى اسلام و مسلمانان و حمایت از کیان خلافت و وحدت مسلمانان، موضع او در برابر خروج ابوبکرسبراى جهاد با مرتدان و به عهده گرفتن فرماندهى سپاه اسلام بود. این اقدام وى نه تنها جان او را به مخاطره مى‏انداخت، بلکه وجود اسلام را نیز تهدید مى‏کرد.

ابن کثیر مى‏گوید: دارقطنى از سعید بن مسیب از ابن عمر روایت کرده است که، چون ابوبکر به منظور حرکت به سوى «ذى القصه» [۲۶۵]بر مرکب خویش سوار شد، على بن ابى‏طالبسزمام مرکب را گرفت و گفت: اى خلیفه‏ى رسول خدا جکجا مى‏روى؟ من به تو همان چیزى را مى‏گویم که رسول اللّه‏ جدر روز اُحُد گفته است: «شمشیرت را در نیام کن و ما را به غم فراقت مبتلا مگردان؛ زیرا به خدا سوگند! اگر صدمه‏اى به تو برسد، نظم اسلام از هم مى‏پاشد.»

حضرت ابوبکرسبنا به مشورت و ممانعت حضرت علىسبه مدینه برگشت. این واقعه را زکریا الساجى و زهرى نیز از عایشهلروایت کرده‏اند [۲۶۶]. اگر حضرت علىس(خداى ناکرده) از حضرت ابوبکرسدل خوشى نداشت و با اکراه بیعت کرده بود (یا از در تقیه وارد شده بود) از این فرصت طلایى به نفع خود استفاده مى‏کرد و او را از رفتن به میدان نبرد باز نمى‏داشت. شاید ابوبکر در این راه جان خود را از دست مى‏داد، بدین ترتیب از ناحیه‏ى او آسوده خاطر مى‏شد و میدان براى وى خالى مى‏ماند، و اگر (خداى ناکرده) بیش از این از او نفرت داشت و مى‏خواست هر چه زودتر او را از صحنه حذف کند، شخصى را وادار مى‏کرد تا در جبهه، او را ترور کند، چنان که رجال سیاسى، براى حذف مخالفان و رقباى خود همین شیوه را اعمال مى‏کنند.

گذشته از همکارى حضرت علىسبا خلیفه‏ى رسول اللّه‏ جدر راستاى مصلحت اسلام و مسلمانان و امور ادارى، این دو شاگرد پیامبر (ابوبکر و على) با هم به مانند اعضاى یک خانواده، دوست صمیمى بودند؛ دوستانى که گفته‏ى خداوندى ﴿رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ[الفتح: ۲۹]. بر آنان صدق مى‏کند، دوستانى که در فراز و نشیب زندگى شریک و همدم یکدیگر بودند. از واقعه‏اى که یکى از بزرگان خاندان هاشمى ـ علوى، «محمدبن على بن حسین» معروف به باقر، نقل کرده است مى‏توان تا حدى به عمق این دوستى پى برد:

کثیر النواء نقل مى‏کند که محمد باقر فرمود: یک بار که ابوبکرسبه دردى مبتلا شده بود، دیدم که على÷‏ دستش را با آتش گرم مى‏کرد و بر موضع درد مى‏گذاشت [۲۶۷]. حقا که راست گفته است خداوند بزرگ آنجا که مى‏فرماید:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ٢٩[الفتح: ۲۹].

«محمد فرستاده‏ى خداست و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.»

[۲۶۵] فاصله‏ى آن تا مدینه یک روز راه است. [۲۶۶] ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج ۶، ص ۳۱۵ ـ ۳۱۴. [۲۶۷] محبّ طبرى، الریاض النضرة، ج ۱ و سیوطى، الدر المنثور، ج ۴، ص ۱۰۱.