حکومت یزید
امیر معاویهس، حسن بن علىبرا ولیعهد و جانشین بعد از خود قرار داده بود، بعضى از کارگزارانش جانشینى یزید را مطرح کردند، اما وى در این باره متردّد بود، تا این که حسن بن علىباز دنیا رفت، آنگاه تصمیمش قطعى گردید و بنا به محبّتى که با او داشت او را اهل ولایت مىدانست. یک بار به عبداللّه بن عمربگفت: از آن ترسیدم که امّت را بدون فرمانروا رها کنم، مانند گلهاى که زیر باران بدون چوپان سرگردان است [۶۰۵]. روزى که به دست یزید بیعت شد، او سى و چهار ساله بود [۶۰۶]. معاویهسدر سال ۴۹ هـ. ق. مردم را براى بیعت با یزید فرا خواند، عموم مسلمانان با شناختى که از یزید داشتند، این کار را نمىپسندیدند، عدهاى به یزید گفتند که این کار به صلاح تو نیست، ترک کردن آن بهتر از خواستن آن است. لذا یزید از ارادهى خود باز آمد و با پدرش مشورت کرد و هر دو به ترک این امر موافقت کردند [۶۰۷]. چون سال ۵۶ هـ. ق. فرا رسید، امیر معاویه بار دیگر سامان دادنِ بیعت یزید را آغاز کرد و به تمام شهرستانها پیام داد؛ در نتیجه، همه بیعت کردند، جز عبدالرحمن بن ابىبکر، عبداللّه بن عمر، حسین بن على، عبداللّه بن زبیر و ابن عبّاس. امیر معاویهسبراى اداى عمره عازم مکه شد، بعد از اداى عمره در راه بازگشت وقتى از مدینه مىگذشت، خطبهاى ایراد کرد و همهى این افراد در آنجا حضور داشتند. مردم در حضور آنان با یزید بیعت کردند، اما آنها نه مخالفت کردند و نه موافقت خود را اعلام داشتند؛ زیرا مىترسیدند. بدین ترتیب بیعت با یزید در سایر شهرها کامل گردید و از هر جا مردم و گروهها به نزد یزید مىآمدند [۶۰۸].
[۶۰۵] ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج ۸، ص ۸۰. [۶۰۶] همان منبع، ج ۸، ص ۱۴۶. [۶۰۷] همان منبع، ص ۸۰. [۶۰۸] همان منبع.