آزمون حضرت علىسو پایدارى او
حضرت علىسبا مشکلى مواجه شد که خیرخواهى او نسبت به اسلام و مسلمانان و اخلاص او در بیعت با ابوبکرسرا مورد آزمایش قرار داد، ولى وى با استقامت و پایدارى ثابت نمود که از خود خواهى و تعصبات قبیلهاى جاهلى مبرّا و پاک است.
ابنعساکر بهنقل از سوید بن غَفَله آورده است که ابوسفیان به على و عباسبگفت: چه دلیلى دارد که امر خلافت به ضعیفترین تیرهى قریش واگذار شده است؟ اگر شما بخواهید مدینه را از سواران و مردان جنگى پر خواهم کرد، علىسدر پاسخ گفت: به خدا سوگند! من خواهان چنین چیزى نیستم، اگر ابوبکر را شایستهى این کار نمىدانستیم، هرگز خلافت را به او واگذار نمىکردیم. اى ابوسفیان! بدان که مؤمنان، خیرخواه و دوست یکدیگرند، گرچه قبایل و دیارشان از هم دور است و همانا نیرنگ و خدعه، کار منافقان است [۲۶۱]. در شرح نهج البلاغه به قلم ابن ابىالحدید آمده است که: چون ابوسفیان از علىساجازه خواست تا با او بیعت کند، على گفت: تو خواهان چیزى هستى که کار ما نیست؛ زیرا رسول اللّه جبه من وصیتى نموده که بر آن پایبندم. وقتى این جواب را از على شنید، نزد عباس رفت و گفت: اى ابوالفضل! تو به میراث برادر زادهات سزاوارترى، دستت را بگشا تا با تو بیعت کنم و کسى بعد از این با تو مخالفت نخواهد کرد، عباس از این سخن خندید و گفت: اى ابوسفیان! ممکن است چیزى را که على رد کرده، من خواهان آن باشم؟ ابوسفیان مأیوس شد و برگشت [۲۶۲]. همچنین ابن ابى الحدید (شیعهى معتزلى) مىافزاید: زبیر مىگوید: وقتى فضل، فرزند عباس گفت: «اى بنى تمیم! شما خلافت پیامبر را تصاحب کردید در حالى که ما شایستهى آن هستیم نه شما»، و نیز وقتى که یکى از فرزندان ابولهب بن عبدالمطلب ابن هاشم در این مورد شعرى سروده بود، حضرت علىسکسى را به سوى آنان فرستاد و از این کار منع کرد و دستور داد که بار دیگر چنین سخنى بر زبان نیاورند و گفت: حفظ سلامتِ دین براى ما محبوبتر از هر چیز دیگرى است (سلامة الدین أحب إلینا من غیره) [۲۶۳].
یعقوبى، مورخ معروف شیعه، روایت کرده است که: عتبه، فرزند ابولهب گفت: «فکر نمىکردم امر خلافت از بنىهاشم و به خصوص از دست ابوالحسن خارج شود.» حضرت علىسوقتى این جمله را شنید، عتبه را به شدت توبیخ و منع فرمود [۲۶۴].
[۲۶۱] هندى، کنزالعمال، ج ۳، ص ۱۴۱. [۲۶۲] ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۱۸. [۲۶۳] ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۲۱. [۲۶۴] تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۱۲۴.