علىسشایستهترین فقیه و قاضى
از روایات متعدد ثابت است که رسول اللّه جفرمودند:
«أقضاكم على»(شایستهترین قاضى در میان شما، على است).
از علىسنقل شده که گفت: هنگامى که رسول خدا جمرا به یمن فرستاد، سنّم کم بود، گفتم: یا رسول اللّه! من تجربهى قضاوت وداورى ندارم، اگر اختلافى پیش آمد چگونه فیصله و داورى کنم؟ فرمود: «خداوند سخنِ حق را بر زبانت جارى مىسازد و قلبت را ثابت و مطمئن مىگرداند.» از آن پس هیچ گاه در مورد قضاوتى که انجام مىدادم، تردیدى به دلم خطور نمىکرد [۴۸۰]. حضرت عمرساز مشکلى که براى حلّ آن شخصى چون ابوالحسن، على، وجود نداشته باشد به خدا پناه مىبرد، از وى نقل شده است که فرمود:
«اگر على نبود عمر به هلاکت مىرسید» [۴۸۱]. و هرگاه موضوعى به نظرش مشکل مىآمد و از مسایل پیچیده بود، مىگفت: «قضیهاى است که براى حل آن، فردى همچون ابوالحسن وجود ندارد» [۴۸۲]. ابوعمر از عبداللّه بن مسعودسنقل کرده است که در میان اهل مدینه، على شایستهترین فرد براى قضاوت است.
یکى از نمونههاى قضاوت دقیق و حکیمانهى حضرت علىسموضوعى است که امام احمد بن حنبل با سند خود در کتاب «مسند على» از حضرت علىسروایت کرده است که هنگامى که رسول خدا جاو را به نمایندگى خود به یمن فرستاد، با ماجراى شگفتآورى مواجه شد؛ در محلّى مردم براى شکار شیر، گودال و کمین گاهى حفر کرده بودند، روزى عدّهاى از مردم که کنار همان گودال بودند بر همدیگر فشار آوردند ناگاه یکى از آنان که نزدیک بود در گودال بیفتد خود را با یکى دیگر که در کنار او بود گرفت، او نیز با شخص سومى خود را گرفت و او با فرد چهارمى خود را محکم گرفت، در نتیجه هر چهار نفر در گودال سقوط کردند و شیر آنها را مجروح کرد. در این هنگام یکى از آنها با کارد یا نیزهاى که همراه داشت شیر را از پا در آورد و سپس هر چهار نفر بر اثر شدت جراحات جان باختند. در مورد این قضیه بین مردم اختلاف و چند دستگى رخ داد و اولیاى مقتولان، خود را براى نبردى خونین آماده ساختند. حضرت علىسبراى حلّ این اختلاف تشریف آورد و گفت: آیا در حالى که رسول خداجدر قید حیات است، این گونه به جان هم افتادهاید؟ من بین شما قضاوت مىکنم، اگر به قضاوت من راضى نشدید، جنگ و مخاصمه را ترک کنید و نزد رسول اللّه جبروید تا بین شما قضاوت کند، آنگاه هر کس سرپیچى کرد، حقّش ساقط خواهد شد. سپس گفت: خویشاوندان کسانى که این گودال را حفر کردهاند، باید دیهى چهار نفر را بدهند؛ به این ترتیب که به نفر، اول یک چهارم دیه، به دوم، یک سوم و به سومى، نصف دیه و به چهارمى، دیهى کامل داده شود. مردم به این حکم راضى نشدند، وقتى به خدمت رسول اللّه جرسیدند آن حضرت، نزدیک مقام ابراهیم تشریف داشتند، وقتى ماجرا را براى وى تعریف کردند، پیامبر فرمود: اکنون بین شما فیصله خواهم کرد، در همین اثنا شخصى گفت: على بین ما فیصله کرده است، آن حضرت پس از آنکه شرح داورى حضرت علىسرا شنید، همان را تصویب فرمود [۴۸۳].
[۴۸۰] مسند امام احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۸۳. [۴۸۱] این روایت را ابوعمر از سعید بن مسیب نقل کرده است. «ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء»، اثر شیخ الاسلام شاه ولى اللّه دهلوى، ج ۲، ص ۲۶۸. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ص ۲۰۱۵. صحت این گفتار به اثبات نرسیده است و روایت آن ضعیف است: در سند آن شخصی به نام مؤمل بن إسماعیل وجود دارد که ضعیف است. الاستیعاب (۳/۱۱۰۳). به فرض صحت این روایت، دلالت بر این میکند که هیچ عداوتی بین عمر و علی نبوده زیرا هیچ کسی تعریف دشمنش نمیکند و اگر کسی تعریف دشمن خود کند دلالت بر این میکند که انسان بسیار خوب و با انصافی هست که حتی حاضر نیست در حق دشمنانش جفا کند!. ثانیا: اگر فرضا هم درست باشد دلالت بر این میکند که عمر انسان بسیار صادقی هست و بدون واهمه حقیقت را میگوید و به فضل و بزرگواری دیگران اعتراف میکند و این خودش دلالت میکند که خود آن شخص اینقدر قوی هست که از ذکر این مسائل واهمه ای ندارد!. [۴۸۲] عقاد، العبقریات الإسلامیة، ص ۹۶۸. [۴۸۳] امام احمد، المسند، ج ۱، ص ۷۷. براى تفصیل بیشتر به کتاب «أخبار القضاة»، اثر وکیع محمّد بن خلف بن حیان (م ۳۰۶ هـ. ق) چاپ عالم الكتب، بیروت، ص ۹۷ ـ ۸۴ مراجعه کنید.