ترجمه فارسی المرتضى، پژوهشى تاريخى و فراگير پيرامون زندگانى على رضی الله عنه

فهرست کتاب

رسوخ عقیده در وجود حضرت عثمانسو مقام والاى او در اسلام

رسوخ عقیده در وجود حضرت عثمانسو مقام والاى او در اسلام

این بخش سنگین را که مشتمل بر حوادث تلخ و ناگوار و خجالت آور براى مسلمانان است با توضیحات استاد عباس محمود عقّاد درباره سیره‏ى حضرت عثمانسو موضع او در برابر این فتنه به پایان مى‏بریم. او مى‏نویسد:

«رسوخ و تأثیر عقیده در وجود عثمانسبا آنکه یک فرد بود، آشکارتر و نمایان‏تر بود از تأثیر آن در کسانى که از اطراف، براى مناظره و محاسبه‏ى او گرد آمده بودند. او از جمله افراد معدودى بود که عقل بشر نمى‏تواند حالات پیش از اسلام و پیشرفت‏هاى معنوى بعد از اسلام آن‌ها را مقایسه کند» [۳۹۰].

«حضرت عثمانسبه بلندترین قلّه‏هاى محاسبه‏ى نفس و پرهیز از آسیب رساندن به زندگى یک انسان (اگرچه در راه دفاع از خود یا نزدیک‏ترین بستگان خود باشد)، رسیده بود؛ زیرا وقتى یقین کرد که کشته مى‏شود، اجازه نداد در خانه‏اش کسى بماند و به یاغیانى که تشنه‏ى خون او بودند، آسیبى وارد کند. و هنگامى که از او خواسته شد تا از خلافت کناره‏گیرى کند، این خواسته را نپذیرفت. این انکار او براى حفظ جاه و مقام و تملّک مال و منال نبود؛ زیرا با ارزش‏ترین چیز براى انسان، حیات و زندگى اوست و با از دست دادن آن ثروت و مقام دیگر مفهومی نداشت. هیچ انسان عاقلى نمى‏گوید که خلافت براى او مال و ثروتى همراه داشت؛ زیرا همه‏ى مورخان، اتّفاق نظر دارند که ثروت و دارایى او هنگام رحلت از دنیا، بسیار کمتر از زمان پیش از خلافت بود، بلکه انکار او فقط براى پرهیز از عواقب ناگوار این کار بود؛ زیرا مى‏دانست در صورت استعفاء، خطرى عظیم و نزاع و شکاف جبران ناپذیرى اسلام را تهدید مى‏کند [۳۹۱]، چنان که بارها در گفتار خود به این مطلب تصریح نموده و گفته بود: «مى‏ترسم کسانى که امروز از ماندن من به تنگ آمده‏اند، فردا تمنّا کنند که کاش زمان خلافت این مرد صد سال طول مى‏کشید!» بنابراین او نمى‏خواست به اختیار خود اقدام به کارى کند که عواقب سوء و فرجام بدى را به دنبال داشته باشد.

اگر چند لحظه‏اى حوادث را کنار بگذاریم و تاریخ صدر اسلام را با این دید بنگریم که تاریخ ارزش‏ها و معیارهاست، مى‏توانیم بگوییم یک پژوهشگر، هنگامى که در مورد آثار روانى عقیده و تحولّات آن تحقیق مى‏کند (وقتى فداکارى حضرت عثمانسدر راه عقیده را مى‏بیند) با شوک فکرى مواجه مى‏شود، اما اگر حوادث و رویدادها را با ترازوى ارزش‏ها بسنجیم و بدانیم که تاریخ از حوادث خالى نخواهد بود و حوادث اختلاف‏آمیز، بزرگ‏ترین فاجعه نیست که وجدان انسان به آن مبتلا مى‏شود، آنگاه درخواهیم یافت که نباید از این حادثه دچار صدمه‏ى فکرى شد» [۳۹۲].

سپس در آخر کتاب «عبقرية عثمان» مى‏نویسد:

«گرچه فاجعه‏ى قتل عثمانسشرّ مطلق بود، اما مانند سایر فاجعه‏ها، خیر و درسى در برداشت که عموما بعد از گذشت روزهاى سیاه، در زندگى فرد یا جامعه به ظهور مى‏پیوندد؛ خیر و نفع این فاجعه در آن بود که براى کسانى که یقین نداشتند، این حقیقت ثابت شد که مى‏توانند خلیفه را استیضاح و محاسبه کنند، آن هم حاکمى را که حدود حکومتش از مرز چین تا اقیانوس اطلس ادامه داشت.

خیر و درس دیگر، تبلور و آشکار گشتن ایمان راسخ و صادقانه‏ى پیرمرد نود ساله‏اى بود که در حالت تشنگى و محاصره‏ى شدید و سخت‏ترین شرایط، حاضر به آسیب دیدن کسى نیست، حال آنکه اگر مى‏خواست هزاران سرباز فداکار، در جایى که قطره‏اى آب براى آشامیدن نایاب بود، دریایى از خون جارى مى‏ساختند» [۳۹۳]. حافظ تقى الدین سبکى متوفاى ۷۵۶ هجرى مى‏گوید:

«ما عقیده داریم که حضرت عثمانسامام بر حق و شهید مظلوم بود، خداوند صحابه را از ارتکاب قتل وى محفوظ نگه داشت، متولّى قتل وى شیطانى رانده شده بود. در حق هیچ یک از صحابه ثابت نیست که به قتل وى راضى باشد، بلکه آنچه به ثبوت رسیده این است که همه‏ى آنان مخالف این کار بودند» [۳۹۴].

***

[۳۹۰] عقاد، العبقریات الإسلامیة، ص ۷۰۸. [۳۹۱] زیرا اگر او کناره‏گیرى مى‏کرد بر اثر بروز اختلافات (بین حامیان و مخالفان) تا زنده بود، جانشینى براى وى تعیین نمى‏شد و اگر معین هم مى‏شد به دست طرفداران وى به قتل مى‏رسید، مجبور به کناره‏گیرى و استعفا مى‏شد و این حدس وى مقرون به صحت بود. (مترجم) [۳۹۲] عقاد، العبقریات الإسلامیة، ص ۷۰۹ ـ ۷۰۸. [۳۹۳] همان منبع، ص ۸۳۸. در روایات آمده است که ایشان خطاب به شورشیان گفتند: «به جان خودم! اگر قصد جنگ داشتم به ولایات مى‏نوشتم که سپاهیان بفرستند، به یکى از ولایات مصر، عراق مى‏رفتم.» (تاریخ طبرى، مقتل عثمان) [۳۹۴] علامه ابن امیر الحاج، التقریر والتحبیر شرح التحریر، ج ۲، ص ۲۶۰، چاپ بولاق مصر، ۱۳۱۶ هـ. ق.