ترجمه فارسی المرتضى، پژوهشى تاريخى و فراگير پيرامون زندگانى على رضی الله عنه

فهرست کتاب

اسلوب منحصر به فرد طنز و نکوهش

اسلوب منحصر به فرد طنز و نکوهش

قبل از آنکه این بخش دشوار و درد انگیز را به پایان ببریم نمونه‏هاى منحصر به فردى از روش طنز و نکوهش و گلایه را مى‏آوریم که سزاوار است در بلندترین قلّه‏هاى جهانى این فن قرار داده شوند. وضعیت خاصّ اهل عراق و شیعیان علىسکه ظاهرا سنگ محبّت و حمایت وى را بر سینه مى‏زدند، در وجود و پیدایش این اسلوب ادبى، سهم به سزایى داشته است. قدرت بیان و بلاغت عربى علىسبه حدّى بود که تنها به زمان خودش محدود نمى‏گردد، بلکه در تاریخ دوره‏هاى ادبیات عرب و سرمایه‏هاى جهانى ادبیات، جایگاه خاصى دارد.

ایشان در نکوهش یاران و لشکریان خود مى‏گوید:

«تا چه وقت با شما مدارا کنم، چنان که با شترى که نمى‏تواند سوارى بدهد و یا لباس پاره‏اى که چون یک طرف آن دوخته مى‏شود طرف دیگرش پاره مى‏شود، مدارا مى‏کنند. هرگاه خبرى از پیشقراولان شام به شما مى‏رسد، تمام شما درِ خانه‏هایتان را مى‏بندید و همانند سوسمار یا کفتار در خانه‏هاى خود پنهان مى‏شوید. به خدا سوگند! ذلیل کسى است که شما او را یارى کنید و کسى که با یارى شما تیراندازد با تیر بدون پیکان تیراندازى کرده است. به خدا سوگند! در میدان‏ها تعداد شما زیاد است اما زیر پرچم جنگ، انگشت شمار مى‏شوید. من به کارى که شما را اصلاح کند و انحراف شما را برطرف گرداند، آگاهم ولى اصلاح شما را با افساد و تباه ساختن خود جایز نمى‏دانم.

خدا سر به زیرتان کند! روز خوش نبینید! آن طور که باطل را مى‏شناسید و از آن اطّلاع دارید، از حق آگاهى ندارید و آن طورى که حق را ریشه‏کن مى‏کنید، باطل را نابود نمى‏سازید» [۵۱۳].

***

«اى مردم عراق! شما همانند زن آبستنى هستید که پس از این که زحمت حمل را تحمّل مى‏کند و وضع حملش نزدیک شود، بچه را سقط کند و شوهرش بمیرد و مدت‏ها بدون شوهر بماند و بیگانه‏ترین افراد میراثش را ببرند» [۵۱۴]. «سوگند به خدایى که جانم در قبضه‏ى اوست! این‌ها بر شما پیروز مى‏شوند نه به این خاطر که به حق نزدیک‏ترند، بلکه به خاطر این که در کار خود سرعت عمل دارند و شما در طریق حقِّ خود سستى مى‏کنید. ملّت‏ها از ستم زمامداران خود ترس دارند اما من از ظلم زیردستان و شیعیانم رنج مى‏برم.

شما را براى جهاد دعوت مى‏کنم، حرکت نمى‏کنید. مطالب را به گوش شما مى‏خوانم، گوش نمى‏دهید. پنهان و آشکارا شما را در جریان حوادث مى‏گذارم، پاسخ نمى‏دهید. پندتان مى‏دهم، نمى‏پذیرید.

در جمع حاضرید، اما همانند غایبان خاصیت ندارید. اظهار بندگى مى‏کنید، اما همانند اربابان ابراز وجود مى‏نمایید. مطالب آموزنده مى‏گویم، بى‏اعتنایى مى‏کنید. شما را با مطالب عمیق موعظه مى‏کنم،گوش نمى‏دهید. شما را براى جهاد با باغیان تحریک مى‏کنم، هنوز سخنم به آخر نرسیده که مانند فرزندان سبأ پراکنده مى‏شوید. به انجمن‏هاى خود باز مى‏گردید و یکدیگر را به پندهاى خود گول مى‏زنید. صبح شما را منظم مى‏کنم و به جنگ مى‏فرستم، شب بازگشته‏اید. شما مانند کمان هستید، کمانگر خسته شده و عاجز گردیده و کمان هم در فشار قرار گرفته است.»

اى مردمى که بدن‏هایتان اینجا حاضر است و عقل‏هایتان رفته است! افکارتان مختلف و زمامدارانتان را گرفتار کرده‏اید، امیر شما از خدا اطاعت مى‏کند اما شما از او فرمان نمى‏برید. به خدا سوگند! دوست دارم معاویه با من داد و ستد کند مانند داد و ستد صراف، از من ده نفر از شماها را بگیرد و یکى از طرفداران خود را به من بدهد» [۵۱۵]. «خدا ذلیلتان کند! شما مثل شترهاى بى‏ساربان هستید؛ از یک طرف که شما را جمع مى‏کنند از طرف دیگر متفرّق مى‏شوید. بدون تردید در صورتى که قلب‏هاى شما با هم نزدیک نیست، جمعیت و فزونىِ شما فایده و نتیجه ندارد. مى‏خواهم با شما دردِ جامعه را مداوا کنم، حال آنکه شما خود درد و بیمارى من هستید. کار من مانند کسى است که مى‏خواهد با خار، خارى را که در پایش رفته، بیرون آورد و حال آنکه مى‏داند میل خار با خار است.

مى‏بینم که مانند پوست سوسمار که به هم مى‏خورد هیاهو مى‏کنید، نه حقّى را پس مى‏گیرید و نه از ظلم جلوگیرى مى‏کنید. آخ از دست شما! چه سختى‏ها که از دست شما کشیدم! نه موقع نیاز، مردان آزاده و راستگو هستید و نه موقع مشورت، افرادى مورد اعتماد. از همراهى با شما بیزارم، به خدا سوگند! دوست دارم خدا میان من و شما جدایى افکند و مرا به کسانى ملحق گرداند که رأى آنان صحیح و عقل آنان خوب و گفتارشان حق بود» [۵۱۶]. «اى مردمى که بدنتان جمع و افکار و آرزوهایتان مختلف است! سخنان شما سنگ‏هاى سخت را نرم مى‏گرداند و روش شما سبب طمع به شما گردیده است. دعوت کسى که شما را دعوت کرد پذیرفته نشد. کسى که براى شما زحمت کشید راحت نیافت. با مطالب گمراه کننده، عذر مى‏آورید. روش شما همانند بدهکارى است که براى پرداخت آن عذر مى‏آورد. اگر از خانه‏ى خود دفاع نکنید، از چه خانه‏اى دفاع خواهید کرد؟ اگر همراه من جنگ نکنید، در رکاب کدام امام پس از من مى‏جنگید؟ فریب خورده کسى است که فریب شما را بخورد، کسى که با نیروى شما پیروز شود، به خدا سوگند! با تیر بى‏اثر پیروز گشته است» [۵۱۷].

***

[۵۱۳] نهج البلاغه، خطبه‏ى ۶۸. [۵۱۴] همان منبع، خطبه‏ى ۷۰. [۵۱۵] نهج البلاغه، خطبه‏ى ۹۶. [۵۱۶] اقتباس از خطبه‏هاى نهج البلاغه با استفاده از ترجمه‏ى مصطفى زمانى. [۵۱۷] نهج البلاغه، خطبه‏ى ۲۹.