ترجمه فارسی المرتضى، پژوهشى تاريخى و فراگير پيرامون زندگانى على رضی الله عنه

فهرست کتاب

نگاهى به جامعه‏ى اسلامى آن روز

نگاهى به جامعه‏ى اسلامى آن روز

بعد از بیان اختلافاتى که منجر به خونریزى بین مسلمانان شد و ما با افسردگى و تألّم قلبى داستان آن‌ها را ذکر کردیم، در این‌جا بیان این حقیقت لازم است که این اختلافات و جنگ‏ها در حوزه‏ى حکومت و فرمانروایى و حکام و لشکریان آن‌ها منحصر و محدود بود؛ اما جامعه‏ى اسلامى که از سرزمین وحى آغاز شده و تا آخرین نقطه‏ى شهرهاى فتح شده پراکنده بود، جامعه‏اى بود که به دین چنگ مى‏زد و پایبند واجبات و فرایض بود و انگیزه‏ى عمل به سنّت پیامبر جو آنچه از قرآن و حدیث ثابت است در وجود آن‌ها زنده بود. به اهل دین، علما، محدّثان، فقها و پیشوایان دینى احترام مى‏گذاشتند و شعایر اسلام همواره برپا بود؛ جمعه و جماعات برگزار مى‏شد، در مراسم و مناسک و ارکان و اوقات حج هیچ گونه تغییرى پدید نیامده بود و هر ساله تحت سرپرستى امیرى که از سوى خلیفه و ولىّ امر تعیین مى‏شد، برگزار مى‏گردید، جهاد با تمام قدرت جارى بود، حفظ قرآن با علاقه‏ى فراوان مرسوم بود، صداى تلاوت قرآن گوش‏ها را نوازش مى‏داد و قلب‏ها را نرم و چشم‏ها را اشکبار مى‏کرد و هیچ گونه تحریفى در دین و احکام شرعى پدید نیامده بود.

جامعه‏ى اسلامى آن روز ـ به رغم کاستى‏ها ـ مطلقا از تمام جوامع مذهبى معاصر خود، در خشوع و کرنش در برابر خدا، آمادگى براى حساب آخرت، خوددارى از فساد و منکرات، دورى از پرستش مادیات، برتر و ممتاز بود. به دنیا و مظاهر آن بیش از نیاز اهمیت نمى‏دادند، چنین نبود که هر چیز را فقط با معیار و ترازوى منافع شخصى و دنیوى وزن کنند. همه‏ى این صفات به برکت وجود کتابى بود که نه تحریف را قبول مى‏کند و نه ضایع مى‏شود و به برکت گفتار و سیره‏ى رسول اللّه‏ جو داستان‏هاى زندگى صحابه و خلفاى راشدین و شهدا و مجاهدان اسلامى بود که همواره تکرار مى‏شد، و به برکت وجود دعوتگران به خدا و امرکنندگان به معروف و نهى کنندگان از منکر و وجود زاهدان و پرهیزگاران و رجالى بود که تسلّط روحى و جایگاه خاصّى در قلوب مردم داشتند. همه‏ى این برکات در سایه‏ى ضمانتى بود که خداوند نسبت به حفظ دین و بقاى امّت دعوتگر داده است و متکفّل شده که تا قیام قیامت این دین و امّت باقى بماند:

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩[الحجر: ۹].

«ما قرآن را نازل کردیم و به طور قطع آن را پاسدارى مى‏کنیم»:

﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗاۗ١٤٣[البقرة: ۱۴۳].

«و بدین‏سان شما را امّت میانه‏اى قرار دادیم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر هم بر شما گواه باشد.»

خداوند ضامن بقاى این دین و امّت است؛ زیرا آخرین دین و آخرین امّتى هستند که جایگزینى ندارند. از آنجا که مسلمانان همواره خلاء و شکاف در دعوت به خدا و جهاد در راه او را پر کرده‏اند [۵۶۱]و در عقیده و عمل از سایر ملل برتر هستند، خداوند به دشمنان قسم خورده‏ى آنان مجال غالب شدن نداد. سلطه‏ى مسیحى که مرکز آن قسطنطنیه و قارّه‏ى اروپاى مسیحى بود کوشید تا فرصت را غنیمت شمارد و در حالى که مسلمانان سرگرم اختلافات سیاسى و درگیرى‏هاى داخلى هستند، سرزمین‏هایى را که مدّت‏ها تحت سیطره‏ى آنان بود و مسلمانان فتح کرده بودند (مانند شام، مصر و بعضى از کشورهاى آفریقایى) دوباره از چنگ آنان بیرون بیاورد و اعتبار سیاسى و نظامى خود را باز یابد، ولى موفّق نشد.

مورّخ معروف، حافظ ابن کثیر به نقل از ابن جریر طبرى، حوادث سال سى و پنج هجرى را ذکر کرده و مى‏گوید:

«در همین سال، قسطنطین، پسر هرقل با هزار کشتى جنگى عازم سرزمین مسلمانان شد، خداوند طوفان سختى بر او مسلّط گردانید که سپاهش را با تمام ساز و برگ غرق ساخت. جز پادشاه و عدّه‏ى کمى از سپاهیانش جان سالم به در نبردند. وقتى به صقلیه (سیسیل) رسید به حمّام رفت، مردم او را همان جا به قتل رسانیدند و گفتند: تو موجب هلاکت مردم ما شده‏اى» [۵۶۲].

***

[۵۶۱] رک: رجال الفكر والدعوة ج ۱، ص ۳۲ ـ ۳۱ تحت عنوان: «اعلام الدین وشخصیاتها...». براى اطلاع از احوال دعوتگران دینى آن عصر به کتاب صفة الصفوة ابن جوزى وحلیة الأولیاء ابونعیم اصفهانى، ج ۱، ۲ و ۳ مراجعه شود. [۵۶۲] ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج ۷، ص ۲۲۹، مطبعه‏ى سعادت، مصر.