ترجمه فارسی المرتضى، پژوهشى تاريخى و فراگير پيرامون زندگانى على رضی الله عنه

فهرست کتاب

فاطمه‌ی زهرال

فاطمه‌ی زهرال

قلم اِبا دارد که قبل از آنکه چند سطرى درباره‏ى بزرگ بانوى زنان بهشت و پاره‏ى تن پیامبر جبنویسد، قدمى به جلو بردارد. او فاطمه‏ى زهرا دخت رسول اللّه‏ جاست که درود خدا بر پدر و آل و اصحاب پدرش باد! فاطمه کوچک‏ترین دختران پیامبر و محبوب‏ترین آن‌ها نزد وى بود. واقدى از طریق ابوجعفر باقر روایت کرده که حضرت عباس گفت: فاطمهلزمانى متولد شد که کعبه در حال نوسازى بود و در آن مدت، سن پیامبر ۳۵ سال بود. مداینى نیز به صحت این روایت یقین نموده است و بنا بر قولى دیگر ولادت او یک سال (یا اندکى بیش‏تر) قبل از بعثت پیامبر بوده است. حضرت علىساوایل محرم سال دوم هجرى با فاطمه ازدواج کرد [۲۴۲]. در کتاب «الامالى» ابوجعفر طوسى آمده که حضرت ابوبکرسدر تهیه و خریدارى جهیزیه‏ى فاطمهلسهمى بزرگ و نقش مهمى داشته است [۲۴۳]، و همچنین عایشه و ام سلمه، همسران پیامبر در تهیه‏ى جهیزیه و مسکن على و فاطمه سهم و همکارى داشتند [۲۴۴]. نسل رسول اللّه‏ جفقط از اولاد فاطمهلتداوم یافت. فاطمهلبه هنگام ازدواج ۱۸ ساله بود [۲۴۵]. طبرانى روایت کرده که عایشهلگفت: «هرگز کسى را بهتر از فاطمه ندیدم، جز پدر بزرگوارش.»

عبدالرحمن‏بن ابى نعیم از ابوسعید خدرى به صورت مرفوع روایت مى‏کند که فاطمه بزرگ بانوى تمام زنان اهل بهشت است، جز آن [مقامى] که براى مریم بنت عمران است. در صحیحین از مسور بن مخرمهسنقل شده که رسول اللّه‏ جفرمودند: «فاطمه پاره‏ى تن من است؛ شادى او، شادى من و ناراحتى او، ناراحتى من است.»

حضرت عایشهلمى‏گویـد: راه رفتنِ فاطمه شبیه راه رفتن پیامبر جبود.

ابوعمر مى‏گوید: حسن، حسین، زینب و ام کلثوم از بطن فاطمه متولد شدند و تا زمانى که او زنده بود حضرت علىسبا زنى دیگر ازدواج نکرد. عقبه بن مریم از ابى ثعلبه الخشنى روایت مى‏کند که هرگاه رسول اللّه‏ جاز غزوه یا سفرى بر مى‏گشت، ابتدا به مسجد مى‏رفت و دو رکعت نماز مى‏گزارد و سپس نزد فاطمهلمى‏آمد و بعد نزد اهل بیت خود مى‏رفت. عایشه بنت طلحه از عایشه، ام المؤمنینلنقل مى‏کند که گفت: «کسى را ندیده‏ام که شیوه‏ى گفتارش بیش از فاطمهلبا طرز گفتار پیامبر شباهت داشته باشد» [۲۴۶]. حضرت فاطمهلاشتیاق فراوانى به‏خشنودى و جلب رضایت رسول خدا جداشت و مى‏کوشید به عملى که پیامبر جبنابر اقتضاى عاطفه‏ى پدرى و محبت طبیعى فرزند، خواهان آن است، جامه‏ى عمل بپوشاند. در اینجا به چند نمونه اشاره مى‏شود:

۱- از ابن عمربنقل شده که هرگاه پیامبر جاراده‏ى مسافرت داشت، نزد فاطمهلمى‏رفت و از آنجا حرکت مى‏کرد و هرگاه از سفر باز مى‏گشت، نخست نزد فاطمهلوارد مى‏شد. وقتى از غزوه‏ى تبوک بازگشت فاطمهلمقنعه‏اى خریده و با زعفران رنگ کرده بود و نیز پرده‏اى بالاى درِ خانه نصب کرده یا این که در خانه فرشى انداخته بود، وقتى پیامبر جآن را دید بازگشت و در مسجد نشست، فاطمهلبلالسرا به دنبال پیامبر جفرستاد تا دریابد که علّت مراجعت پیامبر جچه بوده است، بلالسنزد پیامبرجآمد و علّت را از او جویا شد، آن حضرت فرمود: به علت مشاهده‏ى این اشیا بازگشتم. بلالسنزد فاطمهلبازگشت و جریان را برایش بازگو کرد، آنگاه وى پرده را فرو کشید و آن مقنعه را دور کرد و چادر معمولى خود را پوشید. وقتى بلالسماجرا را به اطلاع پیامبر جرساند، آنگاه نزد فاطمهلبازگشت و فرمود: «دخترم! این گونه باش، پدر و مادرم فدایت!» [۲۴۷].

۲- عبداللّه‏ بن عمربنقل مى‏کند که بارى پیامبر جبه خانه‏ى فاطمهلرفت و در منزل وارد نشد و برگشت، وقتى حضرت علىسبه خانه آمد، فاطمهلجریان را به اطلاع وى رساند. علىسعلّت این کار را از پیامبر ججویا شد، آن حضرت در پاسخ فرمود: «به دلیل این که بر درِ خانه، پرده‏اى نصب شده بود، من (و اهل بیتم) به مظاهر و آرایش دنیا چه نیازى داریم؟» راوى مى‏گوید: آن پرده منقّش بود، بعد از آنکه علىسسبب را براى فاطمهلبازگو کرد، فاطمهلگفت: پس پیامبر جهر چه دستور بفرمایند من عمل مى‏کنم، علىسگفته‏ى او را به آن حضرت جرساند، آنگاه ایشان فرمودند: «این پرده را به فرزندان فلانى بدهید که به آن نیاز دارند» [۲۴۸].

۳- ثوبان غلام رسول اللّه‏ جمى‏گوید: هرگاه پیامبر جمى‏خواست به مسافرت برود، آخرین شخصى که با او خداحافظى مى‏کرد، فاطمهلبود و نیز هنگام مراجعت، نخست، به منزل او وارد مى‏شد. یک بار که از غزوه‏اى باز مى‏گشت، دید که فاطمهلگلیم یا پرده‏اى بر درِ خانه نصب کرده و حسن و حسین را دو دستواره‏ى نقره‏اى (مردانه) پوشانده بود. پیامبر جبا دیدن این حالت توقف کرد و به خانه داخل نشد. فاطمهلفهمید که این عمل او، مانع ورود پیامبرجشده است، بنابر این پرده را پایین آورد و دستواره‏ها را از دست آن دو کودک بیرون آورد، آن‌ها شروع به گریه کردند بنابر این النگوها را به آن‌ها داد، آنان گریه‏کنان پیش پیامبر جرفتند، آن حضرت النگوها را از دست آن‌ها گرفت و به ثوبان گفت: این‌ها را به فلانى (یکى از شهروندان مدینه) بده و افزود:

«إنّ هؤلاءِ أهْلُ بَيْتي أكْرهُ أنْ يَأْكُلوا طَيّباتِهِم في حَياتِهِمُ الدُّنْيا».

«همانا این‌ها (فاطمه، حسن و حسین) اهل بیت من هستند، نمى‏خواهم در این دنیا شادکامى کنند و نعمت‏هاى پاکیزه‏ى خود را در زندگى دنیویشان بخورند.»

سپس به ثوبان گفت تا براى فاطمهلگردن‏بندى معمولى و دو دستواره از جنس عاج بخرد [۲۴۹]. محبت فاطمهلبا پیامبر جهانیان و پدر مهربانش از این جمله‏ى بسیار شیوا و بلیغِ او آشکار مى‏گردد که بعد از دفن پیامبر جگفته بود؛ جمله‏اى که هیچ قصیده‏ى رثایى طولانى و بلیغ نمى‏تواند با آن برابرى کند، و آن جمله این است:

يا أنس أطابت أنفسكم أن تحثوا على رسول اللّه‏ جالتراب؟

«اى انس! چگونه راضى شدید که بر پیکر پاک رسول اللّه‏ جخاک بریزید؟» [۲۵۰]

عبدالرزاق به نقل از ابن جریج مى‏گوید: فاطمهلکوچک‏ترین و محبوب‏ترین دخترِ پیامبر جبود. ابوعمر مى‏گوید: تحقیقى که بیشتر موجب اطمینان خاطر است، این است که بزرگ‏ترین دختر پیامبر جزینب سپس رقیه، بعد ام کلثوم و کوچک‏ترین آن‌ها فاطمه رضى‏اللّه‏ عنهن بوده است [۲۵۱]. فاطمهلبنابر قول مشهور، شش ماه بعد از وفات پیامبر جاز دنیا رحلت نمود. آن حضرت جبه او گفته بود که وى نخستین فردى است که از میان خاندانش در سراى باقى به او مى‏پیوندد. همچنین به او گفته بود: «آیا دوست ندارى که بزرگ بانوى زنان اهل بهشت باشى؟» [۲۵۲]امام مالک از جعفر صادق به روایت پدر و جدش از زین العابدین نقل مى‏کند که وفات فاطمهلدر فاصله‏ى بین مغرب و عشا واقع شد [۲۵۳]. ابوبکر، عمر، عثمان، زبیر و عبدالرحمن بن عوف براى نماز جنازه حاضر شدند، حضرت علىسبه حضرت ابوبکرسپیشنهاد کرد که نماز جنازه را بخواند، ابوبکر گفت: با بودن شما؟ گفت: آرى، به خدا سوگند! کسى غیر از تو بر او نماز نمى‏گزارد. آنگاه ابوبکرسجلو رفت و به امامت او نماز خوانده شد و در همان شب دفن شد [۲۵۴]. در طبقات ابن سعد به روایت مطرف بن عبدالیسارى از عبدالاعلى بن ابى مساور از حماد از ابراهیم آمده که ابوبکر صدیقسبر فاطمهل، دختر پیامبر جنماز خواند و چهار تکبیر گفت [۲۵۵]. رحلت وى در شب سه شنبه، سوم رمضان سال یازدهم هجرى به وقوع پیوست [۲۵۶]. فرزندان حضرت علىساز بطن فاطمهلعبارتند از: حسن، حسین، محسن و ام کلثوم.

[۲۴۲] الإصابة فى تمییز الصحابه، ج ۸، ص ۵۴، قول صحیح همین‏است، همان‏طور که در بخش دوم (در پى‏نوشت) به نقل از شاه ولى اللّه‏ دهلوى ذکر شد. دلیل دیگر این که حضرت حسنسدر سال سوم هجرى متولد شده است. [۲۴۳] طوسى، الامالى، ج ۱، ص ۳۹، چاپ نجف. [۲۴۴] ابن ماجه، سنن، کتاب النکاح، باب الولیمه، به نقل از کتاب «رحماء بینهم» اثر شیخ محمد نافع. [۲۴۵] روایت شده که سن او هنگام ازدواج پانزده سال بوده و در بعضى روایات خیلى کمتر از این نیز گفته‏اند. [۲۴۶] ابن عبدالبر القرطبى، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، ج ۴، ص ۳۷۷ ـ ۳۷۴. [۲۴۷] امام حماد بن اسحاق بن اسماعیل (۲۶۷ـ۱۹۹ هـ. ق) کتاب «تركة النبى جوالسبل التى وجهها فیها»، ص ۵۶، تحقیق دکتر اکرم ضیاء العمرى، چاپ دانشگاه مدینه، چاپ اول، ۱۴۱۴ ـ ۱۹۸۴م.) امام بخارى، ابوداود و ابن شاهین از طریق قلوسى روایت کرده‏اند. [۲۴۸] همان منبع، ص ۵۷، امام احمد از طریق فضیل بن غزوان نیز روایت کرده است. [۲۴۹] حماد، تركة النبى، ص ۵۸ ـ ۵۷،.ابوداود، احمد و ابن ماجه در تفسیر آن را روایت کرده‏اند. [۲۵۰] امام بخارى، الجامع الصحیح، باب «مرض النبى ووفاته». [۲۵۱] سیوطى، مسند فاطمه‏ى زهراء. [۲۵۲] البدایة والنهایة، ج ۶، ص ۳۳۲. [۲۵۳] حضرت علىسبا اسماء دختر عُمَیس همسر حضرت ابوبکر صدیق، فاطمه‏لرا غسل دادند. (جلاء العیون، مجلسى، ص ۷۳ و ترجمه‏ى الجوهرة، ص ۱۹) (مترجم) [۲۵۴] الموافقة، به روایت بصرى و ابن سمان، مسند فاطمة الزهراء، چاپ حیدر آباد، ۱۴۰۶ هـ. ق. [۲۵۵] ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج ۶، ص ۲۱، دارالفكر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ هـ. ق. [۲۵۶] ابن حجر، الإصابة فى تمییز الصحابة، ج ۴، ص ۳۸۰.