ترجمه فارسی المرتضى، پژوهشى تاريخى و فراگير پيرامون زندگانى على رضی الله عنه

فهرست کتاب

وصف صحابه‏ى کرام و چگونگى تعاون و اختلاف آن‌ها با یکدیگر

وصف صحابه‏ى کرام و چگونگى تعاون و اختلاف آن‌ها با یکدیگر

قبل از آنکه این فصل را به پایان ببریم مناسب است چند فراز از نوشته‏هاى دوست دانشمندم، مرحوم دکتر مصطفى السباعى/را که در مورد توصیف صحابه و بزرگ منشى و اتحاد فکرى و عملى بى‏نظیر آنان نگاشته است، در اینجا نقل کنم. این گفتار تصویرى است دقیق که با رعایت امانت، با عبارتى شیوا که نشان دهنده‏ى بلاغت عربى است، ارائه شده است. وى مى‏نویسد:

«تعاون و همکارى آنان با یکدیگر در کارهاى خیر، در بالاترین سطحِ ممکن بود. خیرخواهى آنان نسبت به یکدیگر، از شگفت‏آورترین نمونه‏هاى خیرخواهى بود. در بیان احکام شرع، اختلاف نظر خود را در باریک‏ترین مسایل با بهترین شیوه، ابراز مى‏داشتند و در این‏باره طرفدارى از حق و حقیقت، شعار آنان بود. اگر امرى را خلاف حق تشخیص مى‏دادند، هیچگاه دوستى و محافظه‏کارى، رعایت پست و مقام و فضیلت و موقعیت اشخاص، مانع از آشکار ساختن حق نبود.

مردمى پاکدل و آراسته به تقوا بودند. رک‏گویى و بى‏ریایى که از صفات یک مرد عرب است، در آن‌ها آشکار بود. در وجودشان نه نفاق و دورویى بود، نه حیله‏گرى و کلاه‏بردارى. انسان‏هایى بافرهنگ و مؤدّب بودند که در اخلاق و رفتار آن‌ها، خشونت و سنگدلى یافت نمى‏شد. با یکدیگر به سان برادر حقیقى بودند، تکبر و خودخواهى در وجودشان راه نداشت، در اطاعت امیر، همچون سربازى مطیع و فداکار بودند و سرکشى و نافرمانى نمى‏کردند، در تشکیل حکومت جدید، قوانین و ضوابط جدید و جامعه‏ى صالح و نوپا بهترین و چیره‏دست‏ترین استاد و سازنده بودند و از دقت‏نظر و دانش وسیع و اندیشه‏ى عمیق بهره‏ى بسزایى داشتند و تلاشگر و زحمت‏کش بودند که در راه رسیدن به هدف از هیچ کوششى دریغ نمى‏کردند» [۳۳۱]. [مناسب است در اینجا وصف اصحاب را از زبان شیرین حضرت علىسنیز بشنویم؛ ایشان خطاب به سپاهیان خود مى‏فرمایند:

«من اصحاب محمد جرا دیده‏ام، در میان شما یکى را نمى‏بینم که مانند ایشان باشد. اصحاب محمد جچون شب را با سجده و نماز به پایان مى‏رساندند، صبح، رنجور و ژولیده موى و غبار آلود بودند، یا پیشانیشان روى سجده بود و یا صورتشان براى گریه روى خاک. از ترس قیامت، مثل آتشِ شعله‏ور بودند، بر اثر سجده‏هاى طولانى پیشانى‏هایشان پینه بسته بود، وقتى نام خدا به میان مى‏آمد آن قدر گریه مى‏کردند که دامن آنان تر مى‏شد و از ترس عذاب و کیفر و امید ثواب و پاداش، مانند درختى که در بادهاى شدید مى‏لرزد، مى‏لرزیدند» [۳۳۲]].

[۳۳۱] مصطفى السباعى، السنة ومكانتها فى التشریع الإسلامى، ص ۱۴۷. [۳۳۲] نهج البلاغه شرح فیض الإسلام و صبحى صالح، خطبه‏ى ۹۶ و همچنین به خطبه‏ى شماره: ۱۲۰ مراجعه شود. (افزوده‏ى مترجم)