در میدان کربلا
هنگامى که حضرت حسینسبه کربلا رسید، پرسید: اسم این سرزمین چیست؟ گفتند: کربلا، فرمود: «آرى، کرب (غم) و بلا». ابن زیاد به ابن سعد فرمان داد تا آب را به روى حضرت حسینسببندند، حضرت حسینسبه یارانش در حالى که شمشیرهاى خود را حمایل کرده بودند گفت: آب بردارید و اسبهاى خود و اسبهاى دشمن را سیراب کنید. و نماز ظهر را با آنان خواند [۶۳۰]. ابن سعد، شَمِر بن ذى الجوشن را به فرماندهى پیاده نظام منصوب کرد، شب پنجشنبه نهم محرم، به حسین و یارانش تاختند. حسین در آن شب به اهل بیتش سفارشهایى کرد و براى یارانش خطبهاى ایراد نمود و گفت: «شما اختیار دارید بروید و مرا تنها بگذارید؛ زیرا دشمن مرا مىخواهد.» برادران، پسران و برادرزادگان وى گفتند: «خدا هرگز روزى را نیاورد که پس از تو زنده بمانیم.» فرزندان عقیل گفتند: «خود و اموال و خویشان خود را فدایت خواهیم کرد تا به سرنوشت تو دچار شویم خدا زندگى را پس از تو براى ما تلخ و ناگوار بگرداند!» [۶۳۱]حضرت حسینسروز جمعه و بنا به روایتى روز شنبه دهم محرم، نماز صبح را با یاران خود که سى و دو سوار و چهل پیاده بودند، خواند و سپس بر اسب خود سوار شد و قرآن را پیش روى خود قرار داد. پسرش، على بن حسین (زین العابدین) نیز که ضعیف و بیمار بود، در جنگ شرکت کرد. حسین نزدیک سپاه دشمن رفت و آنها را از نسب، مقام و مرتبت و فضایل خویش آگاه ساخت و گفت: «من فرزند دختر پیامبر شما هستم. به خود آیید و از خویشتن بپرسید که آیا براى شما رواست که فردى چون مرا بکشید؟...» [۶۳۲]در این هنگام حرّبن یزید ریاحى به اسب خود نهیب زد و به حضرت حسین پیوست و در رکاب او جنگید تا کشته شد.
شمربن ذىالجوشن به یاران حسینسحمله برد، آنان مردانه در برابر او ایستادگى کردند. حسینسبراى آنان دعاى خیر مىکرد و مىگفت: «خداوند بهترین پاداش پرهیزگاران را به شما عنایت کند!» یاران او تا پاى جان جنگیدند، بسیارى از برادران حسین بن على به شهادت رسیدند. شمر [۶۳۳]فریاد برآورد که منتظر چه هستید؟ او را بکشید! زرعه بن شریک تمیمى پیش رفت و با شمشیر به شانهاش زد، سپس سنان بن انس نخعى او را نخست با نیزه مورد ضربه قرار داد و سپس از اسب فرود آمد و سرش را از تن جدا کرد و به خولى داد.
ابومخنف به نقل از جعفربن محمد مىگوید:
«پس از شهادت حسین بر بدن او سى و سه زخمِ نیزه و سى و چهار ضربت دیگر یافتیم» [۶۳۴]. همهى کسانى که با حسینسدر کربلا شهید شدند هفتاد و دو نفر بودند. از محمّدبن حنفیه نقل شده که گفت: «هفده نفر از نسل فاطمهلبا حسین شهید شدند» [۶۳۵]. حضرت حسینسروز جمعه دهم محرم سال شصت و یکم هجرى به شهادت رسید. در آن هنگام عمر او پنجاه و چهار سال و شش ماه و پانزده روز بود.
[۶۳۰] همان منبع، ج ۸، ص ۱۷۶. [۶۳۱] ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج ۸، ص ۱۷۶. [۶۳۲] همان منبع، ج ۸، ص ۱۷۹ ـ ۱۷۸. [۶۳۳] دکتر جمیل عبداللّه المصرى مىگوید: شمر شخصیتى میکاویلى بود و مانند پدرش ذىالجوشن طبیعتى آتشین داشت. او براى رسیدن به هدف از هیچ وسیلهاى دریغ نمىکرد و معلوم مىشود که به کینهتوزى و سنگدلى معروف بوده است. (أثر أهل الكتاب فى الفتن والحروب، ص ۴۹۰) [۶۳۴] البدایة والنهایة، ج ۸، ص ۱۸۸ ـ این امر جاى عبرت است که همهى کسانى که در قتل حضرت حسینس، در جنگ علیه او شرکت داشتند، بهکیفر اعمال خود رسیدند و کشته شدند. مختار کذاب ـ با وجود گمراهى و انحراف ـ قاتلان حسین را دنبال کرد و به قتل رسانید. خداوند غالب و انتقام گیرنده است. [۶۳۵] ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج ۸، ص ۱۸۹.