غزوهی اُحد
در ماه شوال سال سوم هجرى غزوهى احد رخ داد [۱۱۴]، خداوند مسلمانان را یارى نمود و وعدهاش را در حق آنان تحقّق بخشید تا آنکه سپاه مشرکان را از میدان نبرد بیرون راندند و زنان دشمن در حالى که لباس خود را بالا زده بودند پا به فرار گذاشتند. رسول خدا جپنجاه تن از تیراندازان را بر تنگهاى در بالاى کوهى گماشته بود و عبداللّه بن جبیر را فرماندهى آنان تعیین نموده و به او گفته بود که: به وسیلهى تیراندازى، سواران دشمن را از ما دور بدار تا از پشت بر ما نتازند و در جاى خود استوار باش! چه جنگ به سود ما باشد یا به زیان ما و به آنان تأکید کرده بود که در هیچ حال جایگاه خویش را رها نکنند، حتى اگر ببینند که پرندگان لاشخور بر سپاه هجوم آوردهاند.
اما وقتى مشرکان شکست خوردند و پا به فرار گذاشتند، (عدهاى از) تیراندازان مسلمان پس از آنکه یقین نمودند پیروزى حاصل شده است، خواستند به سپاه اسلام بپیوندند و آنان را در جمعآورى غنایم یارى کنند، بنابراین گفتند: «بشتابید به سوى غنیمت!» فرماندهشان سفارش پیامبر جرا یادآور شد، اما آنان مطمئن بودند که دشمن دوباره بر نمىگردد. به همین دلیل سنگر را خالى گذاشته و فرود آمدند. بدین ترتیب راه حملهى سوارانِ دشمن هموار شد، مشرکان نیز فرصت را غنیمت شمرده بار دیگر برگشتند و از پشت سر غافلگیرانه یورش آوردند. در این هنگام مردى فریاد برآورد که محمّد کشته شد، مسلمانان با شنیدن این صدا عقبنشینى کردند، در نتیجه، کفّهى جنگ به ضرر مسلمانان عوض شد.
دشمن به پیامبر جنزدیک شد و پارهسنگى به آن حضرت اصابت نمود و به پهلو بر زمین افتاد و یکى از دندانهاى چهارگانهى فک پایین، سمت راست ایشان شکست [۱۱۵]و بر لب ایشان شکاف آورد و سر مبارکش نیز زخمى شد. مسلمانان نمىدانستند که پیامبر جکجاست. على بن ابىطالبسدست آن حضرت را گرفت و طلحة بن عبیداللّهساو را بلند کرد تا بر پاى خویش ایستاد. مالک بن سنانسخونى را که بر چهرهى رسول خدا ججارى بود مکید و فرو برد.
امام بخارى از سهل بن سعد روایت کرده است که وى دربارهى کیفیت جراحت رسول خدا جگفته است: «من کسى را که زخم پیامبر جرا شستوشو داد و کسى را که آب مىریخت، مىشناسم و نیز مىدانم که ایشان با چه چیزى مداوا شد؛ فاطمهلدختر رسول خدا جزخمهاى وى را مىشست و على بن ابىطالبسبا سپر خود آب مىریخت. وقتى فاطمهلدید که خون با آب کاهش نمىیابد، تکهاى از حصیر را گرفت و آتش زد و خاکستر آن را بر زخمها گذاشت که خون بند آمد» [۱۱۶]. حافظ ابن کثیر گفته است: علىسدر جنگ احد شرکت کرد و سرپرستى جناح راست سپاه را به عهده داشت و بعد از شهادت مصعب بن عمیرس، پرچم به او سپرده شد. وى در این جنگ دلاورانه جنگید و تعداد زیادى از مشرکان را به دیار نیستى فرستاد و خونى را که بر اثر جراحت بر چهرهى رسولاللّه جبود شست [۱۱۷].
[۱۱۴] براى اطلاع بیشتر به اثر دیگر مؤلّف «السیرة النبویة» ص ۲۴۶ ـ ۲۲۹ مراجعه شود و همچنین کتابهاى دیگر سیره. [۱۱۵] علامه محمد طاهر فتنى در کتاب «مجمع بحارالانوار» نوشته است که دندان پیامبر جاز بیخ نشکسته بود، بلکه قسمتى از آن شکسته بود. [۱۱۶] صحیح بخارى، الجامع الصحیح، كتاب المغازى، باب غزوة اُحد. [۱۱۷] ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج ۷، ص ۲۲۴.