فعالیت براى تغییر نظام فاسد و ارزش آن
خلافت، بعد از خلفاى راشدین ـ متأسّفانه ـ به تدریج به نظام موروثى و خاندانى مبدّل گشت. عرب و مسلمانان، در برابر این نظام، سرتسلیم فرود آوردند، هیچ کس نمىتوانست در قیام علیه خلیفهى اموى و عباسى امید پیروزى داشته باشد، مگر کسانى که از شرافت نسبى و برترى خانوادگى برخوردار بودند و همچنین از حمایت و پشتیبانى قومى و مردمى بهرهمند بودند و توان مبارزه با قدرت مستحکم آنها را داشتند. از اینجاست که کلّیهى کسانى که در برابر حکومت اموى و عبّاسى قیام کردند، از اهل بیت پیامبر و از علوىها بودند؛ زیرا امکان پیروزى آنها بیشتر بود و مسلمانان بیشتر به آنها اعتماد و تمایل داشتند و اصلاح طلبان، بهتر با آنها همکارى مىکردند، لذا کسانى که از اوضاع فاسد روزگار خود به تنگ آمده و از ضایع شدن اموال مسلمانان در خوشگذرانىهاى حکام رنج مىبردند، مبارزان و اصلاح طلبان را یارى نموده و به حمایت آنها کمر بستند.
بعد از قیام حسین بن علىبنوادهى او، زیدبن على بن حسین در برابر هشام بن عبدالملک اموى قیام کرد. وى در سال ۱۲۲ هـ. ق. کشته و به دار آویخته شد. امام ابوحنیفه/او را در این قیام حمایت و یارى کرد و دههزار درهم مساعدت نمود [۶۴۸]. سپس از اولاد حسن بن على، محمد بن عبداللّه بن حسن بن على معروف به نفس زکیه، در مدینه و برادرش، ابراهیم در کوفه در برابر منصور عبّاسى قیام کردند. امام ابوحنیفه و مالک از طرفداران نفس زکیه بودند، امام ابوحنیفه آشکارا او را یارى مىکرد و با کمکهاى مالى فراوان نیز از او حمایت مىکرد و به حسن بن قحطبه [۶۴۹]، یکى از فرماندهان نظامى ارتش منصور توصیه نمود که با ذوالنفس الزکیه نجنگد، لذا ابن قحطبه از جنگ با او بازآمد و از منصور عذرخواهى کرد. به همین دلیل منصور با امام ابوحنیفه دشمن شد و او را مورد شکنجه و آزار قرار داد تا در زندان جان سپرد.
در تاریخ کامل ابن اثیر آمده است که مردم مدینه از امام مالک بن انس/پرسیدند: ما که با ابوجعفر (منصور) بیعت کرده و با او پیمان بستهایم، آیا مىتوانیم پیمان را بشکنیم و محمد ذوالنفس الزکیه را در قیام علیه منصور یارى کنیم؟ امام مالک در پاسخ گفت: «بیعت شما از روى اجبار و اکراه بوده است، بنابر این شما مکلّف به رعایت این پیمان نیستید». آنگاه مردم به یارى محمد شتافتند [۶۵۰]. محمّد در ماه رمضان سال ۱۴۵ هـ. ق. در مدینه به شهادت رسید و برادرش، ابراهیم نیز در ذیقعدهى همان سال کشته شد.
این فعالیتها به ظاهر ناکام ماند و نتیجهى مطلوب حاصل شد؛ زیرا حکومتها بسیار مقتدر و داراى توان رزمى و ریشهى مستحکم بودند. در تاریخ گذشته و معاصر بسیارى از نهضتها و فعالیتها دیده شده که بر پایهى اخلاص، ایمان، شجاعت و پایمردى استوار بوده و رهبران آنها و نیز پیروان آنها در فداکارى جانى و مالى هیچ گونه کوتاهى نکردهاند، اما با این همه باز هم در برابر حکومتهاى منظّم و تا دندان مسلح با شکست مواجه شدهاند. این امر چیز جدیدى نیست و در نظام آفرینش و قانون طبیعى جهان، شگفتى ندارد. گرچه این فعالیتها از نظر سیاسى و نتیجهى ظاهرى به موفقیت نرسید، اما خدمت بزرگى براى اسلام انجام داد؛ زیرا تاریخ اسلام و شرافت و کرامت آن را حفظ کرد. اگر این فعالیتها در ادوار مختلف وجود نمىداشت، تاریخ اسلام مجموعهاى بود از داستانهاى خودخواهى، زورگویى، تطمیع و تهدید پادشاهان جبّار و سودجو و کرنش آدمهاى دربارى و فرصت طلب. این مجاهدانِ قهرمان و مؤمنان از خودگذشته، جان بر کف نهاده و در برابر رژیمهاى فاسد و تطمیع مادى آنان سر تسلیم فرود نیاوردند و براى نسلهاى آینده الگوهایى درخشان از ایمان و یقین به جاى گذاشتند که همواره بر تارک تاریخ نور افشانى مىکنند و الهام بخش دلاورى اسلامى و قیام علیه فساد و دفاع از اسلام مظلوم و کرامت از دست رفتهى آن است.
حقّا که این خود میراث افتخارآمیز و سرمایهى گرانبهایى است که موجب عزّت اسلام و سربلندى مسلمانان است.
﴿مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَيۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٣٢﴾[الأحزاب: ۳۲].
«در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستادند؛ بعضى پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضى دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیل در عهد و پیمان خود راه ندادند» [۶۵۱].
***
[۶۴۸] مکى؛ احمد، مناقب ابى حنیفة، ج ۱، ص ۵۵. [۶۴۹] در بعضى از کتابهاى تاریخ، حمید بن قحطبه آمده است. [۶۵۰] ابن اثیر، الکامل، ج ۵، ص ۲۵۱. مسلّم است که تأیید و پشتیبانى امام ابوحنیفه و امام مالک که دو رهبر بزرگ بودند، اهمیت و ارزش به سزایى داشت و در تاریخ فعالیتهاى انقلابى جایگاه ویژهاى دارد. [۶۵۱] اقتباس از کتاب «تاریخ دعوت و اصلاح»، اثر نگارنده، ج ۱، ص ۶۸ ـ ۶۷.