نقش آل رسول در گسترش اسلام و تربیت و اصلاح جامعه
ما ادّعا نداریم که تمام کسانى که به سادات و اهل بیت منسوب بودند همگى معصوم و انسانهاى ایدهآل بوده و همه بدون استثنا در راه دعوت و حمایت از اسلام و پایدارى بر معتقدات صحیح اسلامى پیشتاز بودهاند؛ زیرا در میان آنها افرادى وجود داشته است که داراى این صفات نبودهاند و از شیوهى پدران و نیاکان خویش منحرف شدهاند و در مقابل، بین دیگر اقوام مسلمان، مجاهدان بزرگ، مصلحان و دعوتگرانى بودهاند که افراد خاندان نبوّت از وجود آنها استفاده برده و به فضل و کمال آنها اعتراف کردهاند. منظور ما در اینجا فقط اثبات این امر است که خصوصیات و کمالات سادات و اولاد رسولاللّه ج، منحصر به سدهى اوّل یا دوّم نبوده بلکه سلسلهى این ویژگىها تا قرنهاى بعدى نیز ادامه داشته و همواره امّت اسلام از وجود آنها فیض برده است.
در کنار این امر، ثابت مىشود که اهل بیت نسبت به مسایل و احوال مسلمانان بىتفاوت نبوده و از مقتضیات زمان غافل نبودهاند (آن گونه که طرفداران افراطى و مدّعیان محبّت آنها مىگویند)، ایشان همانند رهبران مذهبى انحصار طلب اقوام و مذاهب دیگر به زندگى مرفّه و تن پرورى روى نیاوردند، بلکه سعادت خود را در سعادت ملّت مىدانستند و در غم و شادى آنها شریک بودند و در میدان جهاد و فداکارى پیشتاز بودند.
منتسبین به تبار علوى (چه از نسل حسن یا حسین) در میدان دعوت به اسلام پیوسته نقش برجستهاى داشتهاند و به وسیلهى آنها در نقاط دور دست جهان براى اولینبار نداى اسلام سر داده شد. این نداى ملکوتى در آن مناطق به اذن خدا به بار نشست و مردم زیادى به اسلام روى آوردند، از میان آنها علماى بزرگ و مربّیان برجستهاى پیدا شد. بربریان مغرب دور به دست همین سادات به اسلام روى آوردند [۶۸۹]. مسلمان شدن اکثریت قاطع مردم منطقهى کشمیر در شبه قارّهى هند (که هنوز هم این اکثریت به حمداللّه باقى است) مرهون زحمات امیر سید على بن شهاب همدانى (م ۷۸۶ هـ. ق.) بود [۶۹۰]. همچنین بیشترین سهم در گسترش اسلام در جزایر جنوب شرق آسیا و جزایر هند «اندونزى» از آنِ سادات کرام است.
نویسنده ل، و، س فندن بیرخ در کتاب خود مىنویسد:
«تأثیر و جذّابیت اسلام به سببِ وجود سادات بود و به وسیلهى آنها اسلام در میان سلاطین هندو مذهب در مناطق جاوا و غیره گسترش یافت، گرچه دعوتگران دیگر از اعراب «حضرموت» نیز بودند، اما در وجود آنها این تأثیر وجود نداشت؛ زیرا سادات، اولاد پیغمبرى بودند که این دین را آورده است.»
در تاریخ سراواک [۶۹۱]آمده است که سلطان برکات از نسل حسین بن على بن ابىطالبسبوده است. سادات حسینى که تجارت دریایى داشتند از این طریق اسلام را در آن سرزمین گسترش دادند.
در قطعنامهى سمینارى که ۸ ذى الحجّه ۱۳۸۲ ق. برابر با ۳۰ آوریل ۱۹۶۲ م. در اندونزى برگزار شد، آمده است که اسلام در اندونزى به وسیله سادات علوى شافعى مذهب گسترش یافت.
همچنین اسلام در فیلیپین به دستِ گروهى از سادات علوى که در نیمهى دوم قرن چهاردهم میلادى به آنجا رفتند وارد شد. اینان پرچم دعوت اسلامى را در آنجا برافراشته و در رشد اقتصاد و رونق مؤسسات اجتماعى، فرهنگى و سیاسى مساعدت و همکارى کردند. همچنین در جزایر قمر تا جزیرهى ماداگاسکار و موزامبیک و سرزمین «ملایو و سولو» این چنین بود [۶۹۲]. گروهى از سادات، مربّیان بزرگى بودند که به تزکیهى نفس و ایجاد ارتباط با خالق مشغول بودند و مردم را به پیروى از سنّت و روى آوردن به امور اُخروى و دورى از شهوات و خودپرستى فرا مىخواندند و پیشوایى علمى و معنوى را به عهده داشتند. مردم از مسافتهاى دور به قصد بهرهگیرى از فیوضات آنان گرد مىآمدند. خداوند وجاهت و مقبولیتى به آنان داده بود که هیبت سلاطین در برابر هیبت آنها هیچ بود. این بدان معنى نیست که همهى منسوبین به عترت پیامبر داراى این ویژگىها بودند، ولى معیار قضاوت اکثریت و مشهورترینهاست، بنابر این در اینجا شمهاى از آنچه کتابهاى معتبر تاریخ ثبت کرده است، مىآوریم:
از میان کاروان مصلحان پاک طینت (که ذکر نام یکایک آنان نه ممکن است و نه در این مختصر مىگنجد) نخست از امام عبدالقادر گیلانى [۶۹۳](۵۶۱ ـ ۴۷۰) یاد مىکنیم؛ نامبرده در تاریخ دعوت به سوى خدا و تزکیهى نفس و افروختن مشعل ایمان در قلبها ممتاز بود، بر اثر مواعظ و برنامههاى تربیتى ایشان نسیمى از ایمان و یقین که در سایهى آن قلبهاى مرده و جانهاى پژمرده، زندگى و طراوت خود را باز یافتند، وزیدن گرفت و موجى از معنویت، اخلاق فاضله، توکل به خدا و توحید خالص، جهان اسلام را فرا گرفت.
شیخ عمر کیسانى مىگوید:
«هیچ مجلسى از مجالس شیخ عبدالقادر نبود که در آن گروهى از یهود و نصارى مشرف به اسلام نشوند یا عدّهاى از راهزنان، منحرفان و فاسقان توبه نکنند و یا گروهى از معتقدات باطل خود رجوع نکنند. بیش از پنجهزار یهودى و مسیحى به دست او مسلمان شده و بیش از یکصد هزار نفر، از فسادهاى اخلاقى، اجتماعى و ... توبه کردند» [۶۹۴]. شاگردان تربیت یافتهى شیخ به مناطق دور دست آفریقا پراکنده شده و به طور گسترده به دعوت اسلامى پرداختند [۶۹۵]، این علاوه بر خدمات علمى و حمایت از سنّت نبوى و عقاید صحیح و مبارزه با بدعتگذارى بود [۶۹۶].
[۶۸۹] اهلمطالعه مىدانند که مؤسّس دولتاسلامى در آفریقآیا ادریس بن عبداللّه بن حسن (معروف بهادریس اکبر) بود هنگامى که قدرت را به دست گرفت به بربریان مغرب که مجوسى، یهودى و مسیحى بودند، تاخت و مردم آن سامان به اسلام روى آوردند. (مراجعه شود به کتابهاى تاریخ مغرب دور) [۶۹۰] مؤلّف کتاب «نزهة الخواطر» مىنویسد: امیر سید على از نسل اسماعیل بن على بن محمّد بن على بن حسین السبط بود که در سال ۷۷۳ ق.، ۷۸۰ به کشمیر آمد و اغلب مردم آنجا به دست او مسلمان شدند (نزهه، ج ۲، ص ۸۵). از نظر تاریخى به اثبات رسیده که رواج تمدن اسلامى در کشمیر و شکوفایى آداب و فنون و پرورش علماى بزرگ در این سرزمین مرهون خدمات امیرکبیر سید على همدانى است. [۶۹۱] بخش شمالى جزیرهى «بورینو» اندونزى. [۶۹۲] براى تفصیل و اطلاع از جزئیات رجوع شود به کتاب «المدخل إلى تاریخ الإسلام فى الشرق الأقصى»، تألیف علاّمه سید علوى بن طاهر حداد، تحت عنوان «ناشروا الإسلام فى الشرق الأقصى» (انتشار دهندگان اسلام در باختر دور) صفحهى ۳۰۴ ـ ۱۹۹، چاپ عالم المعرفة، جدّه، ۱۴۰۵ هـ. ق. [۶۹۳] نسب وى با ده واسطه به حسن بن علىبمىرسد. [۶۹۴] کیسانى، عمر، قلائد الجوهر، چاپ مصر، ۱۳۰۳ هـ. ق. [۶۹۵] رجوع کنید به کتاب «دعوت اسلام»، اثر پروفسور آرنولد (T.W.ARNOLD PREACHING OF ISLAM) باب یازدهم، انتشار اسلام در آفریقآیا همچنین حواشى شکیب ارسلان بر کتاب «حاضر العالم الإسلامى» تحت عنوان «الإسلام فى أفریقیة» ج ۲، ص ۳۶۷. [۶۹۶] علامه ابن رجب مىگوید: شیخ عبدالقادر در عقیده و فروع، تابع امام احمد و محدّثین و سلف بود، در مسائل کلامى مانند صفات خدا و مسألهى قدر و غیره به سنّت متمسک بود و مخالفان را به شدت رد مىنمود.