در حضور یزید
هشام مىگوید: «هنگامى که سر حضرت حسینسبه نزد یزید آورده شد، چشمانش پر اشک شد. و گفت: من بدون قتل حسین از شما راضى بودم، خدا پسر سمیه را لعنت کند! به خدا اگر من همراه او بودم او را مىبخشیدم» [۶۳۶]. یکى از غلامان آزاد شدهى معاویه مىگوید: چون سر حسین در مقابل یزید گذاشته شد، دیدم که گریه مىکند و مىگوید: اگر میان او و ابن زیاد نسب و پیوندى بود، چنین نمىکرد [۶۳۷]. زنان و همراهان بازماندهى حضرت حسین را نزد یزید بردند، یزید با مهربانى پیش آمد و آنها را نزد اهل بیت خود برد و آنان را گرامى داشت و سپس به مدینه فرستاد. روایتى در دست نداریم که یزید، ابن زیاد را توبیخ کند یا از پستش برکنار کند.
[۶۳۶] همان منبع، ص ۱۹۱. [۶۳۷] همان منبع، ص ۱۷۱.