اعتراف به فضایل خلفاى سه گانه و دفاع از آنها
اهل بیت همواره فضیلت و خدمات اسلامى سه خلیفهى راشد را یادآور مىشدند و معترف به حقّ آنها بر مسلمانان بودند و این مطلب را علنا در مجامع عمومى بیان مىنمودند. یحیى بن سعید مىگوید: عدّهاى از مردم عراق نزد على بن حسین (زین العابدین) آمدند و نسبت به ابوبکر و عمر و عثمان کلمات ناشایستهاى گفتند، حضرت زین العابدینسبه آنها گفت: من گواهى مىدهم که شما از کسانى نیستید که خداوند در حقّ آنها مىفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠﴾[الحشر: ۱۰].
«کسانى که بعد از مهاجران و انصار آمدند مىگویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشى گرفتند، بیامرز و در دلهایمان حسد و کینهاى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحیمى.»
آنگاه حضرت زین العابدینسآنها را از نزد خود راند و گفت: خارج شوید، خدا به سزایتان برسد! [۶۸۰]عروة بن عبداللّه مىگوید: از محمّدباقر دربارهى تزیین شمشیر پرسیدم، در پاسخ گفت: آراستن شمشیر اشکالى ندارد؛ زیرا ابوبکر صدّیق شمشیرش را با زیور آلات آراسته بود، گفتم: شما نیز او را «صدّیق» مىگویید؟ با شنیدن این سخن بر آشفت و روبه قبله نشست و گفت: آرى، او صدّیق است، هر کس او را «صدّیق» نگوید، خداوند در دنیا و آخرت گفتهاش را راست نگرداند؛ (فَمَنْ لَمْ يَقُلْ لَهُ الصّديقَ فَلا صَدَقَ اللّهُ لَهُ قَوْلاً فِى الدُّنْيا وَالاْآخِرَةِ) [۶۸۱]مولاى جابر جعفى مىگوید: محمّدباقر هنگامى که با او خداحافظى کردم گفت: «پیغام مرا به اهل کوفه برسان و به آنها بگو هر کس از ابوبکر و عمرباظهار برائت کند، من از او بیزارم؛ (أبْلِغْ أهْلَ الْكُوفَةِ أنّى بَرىءٌ مِمَّنْ تَبَرَّأ [۶۸۲] مِنْ أبى بَكْرٍ وَعُمَرَبوَأرْضاهُما)» [۶۸۳]محمّد بن اسحاق روایت مىکند که محمّد باقر گفت: «هر کس فضیلت ابوبکر و عمربرا نداند، از سنّت چیزى نمىداند» [۶۸۴]. ابوخالد احمر نقل مىکند که در مورد ابوبکر و عمرباز عبداللّه محض فرزند حسن مثنّى پرسیدم، در پاسخ گفت: درود و رحمت خدا بر آنها باد و هر کس در حقّ آنها این گونه دعا نکند، از رحمتِ خدا محروم باد! من نسبت به کسى که ابوبکر و عمربرا بد بگوید، امید ندارم که توفیق توبه یافته باشد. سپس روزِ شهادتِ عثمانسرا یادآور شد و تا جایى گریست که محاسن و لباسش تر شد [۶۸۵].
[۶۸۰] ابن جوزى، صفة الصفوة، ج ۲، ص ۵۵. [۶۸۱] همان منبع، ج ۲، ص ۱۸۵. [۶۸۲] در یک نسخه کلمهى (هزأ) آمده است؛ یعنى کسى که به آنها تمسخر کند. [۶۸۳] ابن جوزى، صفة الصفوة، ج ۲، ص ۱۸۵. [۶۸۴] همان منبع، ج ۳. [۶۸۵] تاریخ ابن عساکر، ص ۳۶۶ - ۳۵۷.